عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
⁠⁣در تمامِ رویاهایم؛
از دوران‌های باستانی،
رد پایِ تو را می بینم،
و می دانم همه جا کنارت بوده‌ام و
با نوازش سر انگشتانت به خواب رفته‌ام.
اگر هزار سال بعد ،
مثل سبزه از خاک برویم؛
تو هنوز در آوندهایم جریان داری...


#غزاله_علیزاده


@asheghanehaye_fatima
دلم نمی‌خواهد از این خاکدان بروم.
به چند دلیل نازک.
از مهم‌ترین‌هایش رنگ پیراهن‌ها و کفش‌های بندی و شیشه‌های عینک توست.


بخش از نامه‌ی #غزاله_علیزاده به همسرش نظام
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
.

بهتر است به واقعیّت نزدیک نشویم، تهِ چیزها را نبینیم. در بچّگی برایم عروسکی خریدند، موهای بور لوله لوله داشت، چشم‌های فیروزه‌یی، به قشنگی رؤیا بود، با فشردن پهلوها می‌خندید و گریه می‌کرد، می‌گذاشتمش روی طاقچه، از دور نگاهش می‌کردم، تا روزی شیطان به جلدم رفت، با کارد شکم عروسکم را جر دادم. می‌خواستم راز گریه و خنده‌ی او را بدانم، آن وسط به‌جز یک مُشت پوشال و جعبه‌یی کوکی چیزی ندیدم؛ خیال‌بافی‌ها همه دود شد و هوا رفت، عروسک آش و لاش را با سرخوردگی دور انداختم. سرچشمه‌ی شادی‌ام را با دست خودم نابود کردم. افسوس!

از این تجربه چیزی نیاموختم؛ در سراسر زندگی، کنجکاوی ابتدایی، مثل بویی ناخوشایند، دنبالم می‌کرد. با دیدن هر چیز زیبا، شکوهمند و حتّی مقدّس، آرام نمی‌گرفتم، آن‌قدر جلو می‌رفتم تا جعبه‌ی زنگ‌خورده را پیدا کنم، یا در خیالم بسازم. نگاه کردن و ستودن برای غرورم کم بود، از فرزانگی فاصله داشتم، به توحّش و خودخواهی نزدیک.

شکست‌های پی‌درپی و پریشانی‌ها حاصل همین ولع بود. بعدها به‌زحمت یاد گرفتم فقط نگاه کنم، زرنگی‌های عامیانه را به حساب هوش نگذارم؛ حیف که دیگر دیر شده بود. با هر تجربه، پاره‌یی از ایمانم را جایی گذاشته بودم. حالا یک چیز را می‌خواهم: روی قلّه‌های دوردست ایستادن و نگاه کردن؛ تنها این نوع دوست‌داشتن، نجات‌دهنده است.

[ غزاله علیزاده || ‌خانه‌ی ادریسیها / انتشارات توس / صص۴۱۴—۴۱۵ ]

#غزاله_علیزاده
📒 خانه‌ ادریسیها

@asheghanehaye_fatima
▫️

ما همه‌ چیزمان را با خیالمان می‌سازیم؛‌تا هست نمی‌بینیمش، وقتی از دست رفت، خاطره‌اش را ستاره باران می‌کنیم.

#غزاله_علیزاده
خانه‌ی ادریسی‌ها

@asheghanehaye_fatima
🔵در تمام رؤیاهایم از دوران‌های باستانی ، رد پای تو را می‌بینم ، ضمناً می‌دانم همه جا کنارت بوده‌ام ، با نوازش سر انگشتانت به خواب رفته‌ام . اگر هزار سال بعد هم مثل سبزه از خاک برویم در آوندهایم جریان داری .


#غزاله_علیزاده
خانه ادریسی‌ها
@asheghanehaye_fatima
.

«ما همه‌چیز را با خیال‌مان می‌سازیم؛ تا هست نمی‌بینیمش، وقتی از دست رفت، خاطره‌اش را ستاره باران می‌کنیم.»

#غزاله_علیزاده

@asheghanehaye_fatima