عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
برخى زنان همجنسگرا از اصطلاحاتى نظیر "زناشویى"، "شوهر"، یا "همسر" استفاده مى‌کنند ولى براى این موضوع دلیلى اساسى وجود دارد. اینها تنها واژگانى در فرهنگ ما هستند که حامل مفاهیم عشق، اعتماد، وفادارى و مسئولیت در رابطه‌اى دوسویه هستند. به جرأت مى‌توان گفت نقشپذیرى زنان همجنسگرا به این دلیل است که آنان در جامعه‌اى نقشپذیر پرورش یافته‌اند. زنان همجنسگرا تمامى عمر خود را در فرهنگى سپرى مى‌کنند که به شدت شیوه‌ى زندگى بر مبناى تسلط جنس مذکر و انقیاد جنس مؤنث، استقلال یکى و عدم‌استقلال دیگرى، تجاوزکارى و بى‌ارادگى را تبلیغ می‌کند.
در واقع اعتقاد به وجود شریک "مذکر" و "مؤنث" در روابط همجنسگرایانه نادرست است. چنان که آرنو کارلن در اثر بزرگ خود، "جنسیت و همجنسگرایى"، از قول یک روانشناس مى‌گوید: «درصد کوچکى هستند که همیشه نقش زن را به عهده مى‌گیرند؛ درصد مردان همجنسباز قوى و قابل تحسینى که همواره نقش فاعل را ایفا کنند نیز اندك است. در واقع در میان اکثر آنان نقش‌ها غالباً تعویض مى‌گردد.»

با وجود آنکه جنبش همجنسگرایان معاصر و گروه‌هاى زنان همجنسگرا در جنبش زنان شدیداً نقش‌هاى جنسى را محکوم مى‌کنند، اما نمى‌توانند موفق گردند. اگرچه بیانیه‌ى جبهه‌ى آزادى همجنسگرایان ازدواج را محکوم مى‌کند و از نابودى خانواده سخن مى‌گوید، همجنسگرایان در جستجوى امنیت عاطفى در جهانى بى‌رحم از همان نهادى تقلید مى‌کنند که تمایلات جنسى‌شان، آن را نفى مى‌کند. اما همانطور که کینسى نشان داد، هرچند بسیارى از زوج‌هاى زنان همجنسگرا پنج، ده یا پانزده سال با یکدیگر زندگى مى‌کنند، پیوندهاى دیرپا در میان همجنسگرایان نادر است. آرنو کارلن مى‌نویسد: «بسیارى از همجنسگرایان اظهار مى‌کنند که به دنبال رابطه‌اى پایدار و مشتاق زندگى مشترك هستند، ولى در حقیقت داراى روابطى شکننده، پر دردسر و کوتاه مدت مى‌باشند.»

همجنسگرایان على‌رغم نگرش ظاهراً سهل‌گیرانه‌تر نسبت به رابطه‌ى جنسى "آزاد"، کم‌تر از غیرهمجنسگرایان خواهان تعهدعاطفى شریک زندگى خویش نیستند. آنها به‌دلیل زیستن تحت فشار شدید در دنیایى متخاصم، گرایش‌هاى جنسى خود را بسیار شدیدتر از اکثر غیرهمجنسگرایان احساس مى‌کنند، از اینرو دچار حس تملک مى‌گردند ـ چرا که مالکیتِ چیزها اندکى امنیت به انسانها مى‌بخشد. همانگونه که ابوت ولاو مى‌نویسند: «در اجتماعات زنان همجنسگرا، آنجا که ازدواج و تضمینات اجتماعى یا قانونى براى کمک به حفظ روابط آنان پس از دوران عشق رومانتیک اولیه وجود ندارد، ناامنى و حسادت بازار پر رونقى دارد.
جهان همجنسگرایى نیز که به نظر مى‌رسد باورهاى سرمایه‌دارى را متزلزل مى‌سازد، خود توسط نظام سرمایه‌دارى کاملاً مورد هجوم قرار گرفته است. خرده‌فرهنگ همجنسگرایى در نتیجه‌ى تضادها و توهمات پاره‌پاره گشته است. زنان به جدایى از مردان، مردان "مرد نقش" از زنان "زن نقش"، زنان "مرد نقش" از مردان "زن نقش" و . . . تمایل دارند. بسیارى از این طرز تلقى‌ها خود بازتابى از ارزش‌هاى دگرجنسگرایى هستند و برخى دیگر نتیجه‌ى پیوندهاى پولى موجود هستند. در این عالم همجنسگرایى که انسان‌ها به آسانى ویژگى‌هاى فردى خود را از دست مى‌دهند، ارتباط جنسى به هدف زندگى تبدیل مى‌گردد و افراد تا حد اشیا تنزل مى‌کنند.»

در خاتمه باید گفت که نظام سرمایه‌دارى همجنسگرایى را به یک "معضل" تبدیل ساخته است. تا زمانى که خانواده‌ى سنتى، واحدى اقتصادى با هدف پرورش کودکان و ارضاى نیازهاى مصرفى اشخاص است، همجنسگرایان به ناچار افرادى نامتعارف تلقى خواهند شد: مرد همجنسگرا مناسب نقش مرد به مثابه نان‌آورِ زن و فرزندان، و زن همجنسگرا مناسب ایفاى نقش مادر و همسر تشخیص داده نمى‌شود. خانواده‌ى امروزى نه تنها زندانى براى اعضاى آن است بلکه کسانى را نیز که با کلیشه‌هاى نقش‌هاى جنسى مرتبط با آن همساز نیستند، گرفتار مى‌سازد.



مبارزه طبقاتی و آزادی زن|تونی کلیف|ترجمه:مجید قنبری

@asheghanehaye_fatima|#Women|#BookR|#Cliff

https://tttttt.me/Our_Archive/353.