عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
قلبت را با خود می‌برم (قلبت را در
قلبم حمل می‌کنم) هیچ‌گاه بدون قلب تو نیستم (هرجا که می‌روم تو می‌آیی، نازنین من، و هر کار که تنها من می‌کنم
کار توست، محبوب من)
هراسی ندارم
از سرنوشت (چون تو سرنوشت منی، شیرین من)
جهان را نمی‌خواهم (که زیبا تویی که جهان من شده‌ای، راستیِ من)
و این تویی منظور همیشگی ماه
و هر آوازی که خورشید همیشه خواهد خواند.

پیشکش تو عمیق‌ترین رازی که کس نمی‌داندش
(پیش‌کش تو ریشه‌ی ریشه و جوانه‌ی جوانه
و آسمانِ آسمانِ درختی که زندگی می‌نامندش؛ که می‌روید
بالاتر از جایی که روح بتواند آرزو کند یا ذهن پنهان شود)
و این حیرتی است که ستاره‌ها را جدا از هم نگه می‌دارد.

من قلبت را با خود می‌برم (من قلبت را در قلبم حمل می‌کنم)

#ای_ای‌_کامینگز [ "E. E. Cummings" | آمریکا، ۱۹۶۲-۱۸۹۴ ]

برگردان: #مجتبا_گلستانی
@asheghanehaye_fatima
چه کسی می‌داند
شاید ماه
بالنی‌ست
مملو از آدم‌های زیبا
که از شهری با شکوه
در آسمان نمایان می‌شود
و ای کاش من و تو
وارد آن شویم
و ای کاش مرا و تو را
به بالن‌شان راه دهند
چه می‌شود اگر
با آن مردم زیبا
به اوج رویم
بر فراز خانه‌ها، مناره‌ها و ابرها
پرواز کنیم، دور شویم و دور شویم
به سوی شهری باشکوه
آن‌جا که چشم احدی رنگ‌اش را هم ندیده
آن‌جا که همیشه بهار است
و تمام آدمها عاشق
و گل‌ها خودشان، خودشان را می‌چینند


#ای_ای‌_کامینگز

@asheghanehaye_fatima
تنم را دوست دارم
آن زمان که با تن تو درآمیخته است
تنت را دوست دارم
دوست دارم آن‌چه می‌کند را و چه‌طور می‌کند را
دوست دارم حس‌کردن پیچ و تاب تنت را
دوست دارم حس‌کردن استخوان‌هایش را
دوست دارم دماغه‌ی لرزان تنت را
می‌بوسمش
می‌بوسمش
می‌بوسمش
دوست دارم بوسیدن تنت را
بوسیدن تمام تنت را


#ای_ای_کامینگز


@asheghanehaye_fatima
گفتی
آیا چیزی هست
مُرده یا زنده
که زیباتر از تن من باشد
که بگیری‌ش بین انگشت‌هات
(وقتی حتا کمی هم می‌لرزند؟)
خیره به چشم‌هات
گفتم نه
نیست، جز هوای بهار که بوی همیشه و هرگز می‌دهد

... از لای توریِ پنجره
که طوری تکان می‌خورد
انگار دستی، دستی را ناز کرده باشد
(که طوری تکان می‌خورد
انگار انگشت‌هایی
پستان دختری را
ناز کرده باشد
آرام)
باد به باران گفت:
به همیشه اعتقاد داری؟
و باران جواب داد
آن‌قدر سرَم به گل‌هایم گرم است که وقتِ اعتقاد ندارم.

#ای_ای‌_کامینگز


@asheghanehaye_fatima
.

هیچ‌چیز این جهان
که پیش روی ماست
به ظرافت شگفت تو نمی‌رسد
ظرافتی که
در هر نفس وامی‌داردم
با رنگِ مهر،
مرگ و جاودانگی را
رنگی دیگر زنم.

#ای_ای_کامینگز
برگردان:محمدرضافرزاد

@asheghanehaye_fatima
احساس کردن مقدمه است
و آن کس که به صرف‌ونحو اشیا
التفاتی کند
هرگز به‌ تمامی تو را نخواهد بوسید
باید سراپا جنون بود
هنگام که بهار در بطن جهان است

خونِ من برهانی است قاطع
و سوگند به همه‌ی گل‌ها
که بانو!
بوسه‌ها تقدیری نیکوترند
تا حکمت و فرزانگی‌.
گریه نکن!
والاترین اشارتِ هوشِ من
در پایین‌دستِ پلک‌های تو می‌گذرد که می‌گوید

ما از آنِ یک‌دیگریم: پس
بخند، در میانِ بازوان‌ام آرام بگیر
زیرا که زندگی عبارتِ بلندی نیست

و من فکر می‌کنم چنین نیز نیست که مرگ یک جمله‌ی معترضه باشد.

#ای_ای‌_کامینگز  [ E. E. Cummings / آمریکا، ۱۹۶۲-۱۸۹۴ ]

@asheghanehaye_fatima