عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
به یاد آر، ای تن..
به یاد آر ای تن، نه فقط همین را که بسیار دوستت می‌داشتند،
نه فقط بسترهایی را که در آن‌ها آرمیدی،
بل‌که آن آرزوهایی را هم به یاد آر که برای تو
به عیان در چشم‌ها شعله‌ور شدند،
و صداهای‌شان لرزید
و ناگاه مانعی
نقش‌برآب‌شان کرد.
اکنون که دیگر همه‌چیز ازآنِ گذشته است،
بیش‌و‌کم بدین می‌ماند که گویی
به آن آرزوها هم تسلیم شده باشی
به یادشان آر
که چگونه درون چشمهایی شعله‌ور بودند که نگاهت می‌کردند،
و چگونه صداهایشان برای تو می‌لرزید؛
به یاد آر، ای تن، به یاد آر.
■Body, Remember.
Body, remember not only how much you were loved,
not only the beds you lay on,
but also those desires that glowed openly
in eyes that looked at you,
trembled for you in the voices—
only some chance obstacle frustrated them.
Now that it’s all finally in the past,
it seems almost as if you gave yourself
to those desires too—how they glowed,
remember, in eyes that looked at you,
remember, body, how they trembled for you in those voices.
#کنستانتین_کاوافی
برگردان فارسی: #فریدون_فریاد
برگردان انگلیسی: #ادمومد_کیلی#فلیپ_شرارد
به یاد آر ای تن، نه فقط همین را که بسیار دوستت می‌داشتند،
نه فقط بسترهایی را که در آن‌ها آرمیدی،
بلکه آن آرزوهایی‌ را هم به یاد آر که برای تو
به عیان در چشم‌ها شعله‌ور شدند،
و صداهای‌شان لرزید _ و ناگاه مانعی
نقش بر آب‌شان‌ کرد.

اکنون که دیگر همه‌چیز ازآن گذشته است،
بیش‌وکم بدین می‌ماند که گویی
به آن آرزوها هم تسلیم شده باشی _ به یادشان آر
که‌ چگونه درون چشم‌هایی شعله‌ور بودند که نگاهت می‌کردند،
و چگونه صداهای‌شان برای تو می‌لرزید؛
به یاد آر،
ای تن، به یاد آر...



به یاد آر ای تن|کنستانتین کاوافی|ترجمه:فریدون فریاد
•••


آه، تن، یادت بیاید از نه تنها مهربانی‌ها که دیدی،
از نه تنها دادِ بسترها که دادی،
بل که از آرزوها هم
که در چشم آغ‌وداغت،
در صدا از تاب‌وتب لرزان،
به بادِ نامرادی رفت با محُذورِ ناچیزی _ بخشکی، بخت.
کن لم‌ یکن، هرچند،
حالا که مالیده‌ند و عمری رفته از دنبال،
مثل این که کام ناکام از تو برخوردار
بوده‌اند آن آرزوها هم _
چه در چشم آغ‌و‌داغت،
در صداها لرزلرزآن، آه
تا یادت بیاید، تن.



یادت بیاید، تن
#کنستانتین_کاوافی
ترجمه: #بیژن_الهی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
_


گفتی: "بروم از این ولایت، بروم به بندری دیگر. شهر که قحط نیست؛ این نشد یکی بهتر.
هر تیشه زدم به ریشه‌ام خورد
دلم پوسید. تا کی بنشینم این جا
دست روی دست که گَرد بر خاطر بنشیند؟
هر طرف چشم می‌اندازم، تا سَدِّ نظر، همه‌اش خرابه‌های سیاهِ عمر می‌بینم. حیف این همه سال، حیف عمر عزیز، که تلف شد در این خراب آباد."


#کنستانتین_کاوافی
ترجمه: #بیژن_الهی
گاهی برگرد و بغلم کن
برگرد و تنگ بغلم کن
وقتی حافظه‌ی تن بیدار می‌شود
هوسی قدیمی دوباره در خون می‌دود
وقتی لب‌ها و پوست یادشان می‌آید
و دست‌ها هوای لمس تو را دارند
گاهی برگرد و بغلم کن
وقتی لب‌ها و پوست یادشان می‌آید
مرا با خود ببر


#کنستانتین_کاوافی


@asheghanehaye_fatima