باید بمیرم.
هیچچیز نمیمیرد،
چون ایمان کافی برای مردن را ندارد.
روز نمیمیرد،
میگذرد.
گل نیز میپژمرد.
خورشید،
غروب میکند،
نمیمیرد.
تنها من،
که خورشید و گل و روز را،
حس کردهام،
و اندیشیدهام،
میتوانم بمیرم.
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
هیچچیز نمیمیرد،
چون ایمان کافی برای مردن را ندارد.
روز نمیمیرد،
میگذرد.
گل نیز میپژمرد.
خورشید،
غروب میکند،
نمیمیرد.
تنها من،
که خورشید و گل و روز را،
حس کردهام،
و اندیشیدهام،
میتوانم بمیرم.
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
باید بمیرم!
هیچچیز نمیمیرد،
چون ایمان کافی برای مردن را ندارد
روز نمیمیرد،
میگذرد.
گل نیز میپژمرد.
خورشید،
غروب میکند،
نمیمیرد
تنها من،
که خورشید و گل و روز را
حس کردهام
و اندیشیدهام
میتوانم بمیرم...
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
هیچچیز نمیمیرد،
چون ایمان کافی برای مردن را ندارد
روز نمیمیرد،
میگذرد.
گل نیز میپژمرد.
خورشید،
غروب میکند،
نمیمیرد
تنها من،
که خورشید و گل و روز را
حس کردهام
و اندیشیدهام
میتوانم بمیرم...
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
به آرامی میگذرد،
روشنایی از پس روشنایی،
روز در پی روز،
و ماه به دنبال ماه.
پلکهای سرسخت اما،
تصویری مشابه را مدام برمیسازند.
زیستن سهل است،
زندگی اما دشوار.
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
روشنایی از پس روشنایی،
روز در پی روز،
و ماه به دنبال ماه.
پلکهای سرسخت اما،
تصویری مشابه را مدام برمیسازند.
زیستن سهل است،
زندگی اما دشوار.
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
تو اما نمیبینی
که چقدر قرابتِ تنت
به من زندگی میبخشد و
چقدر فاصلهاش،
از خود دورم میکند و
به سایه فرو میکاهدَم.
❄️ #خوزه_آنخل_بالنته
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
که چقدر قرابتِ تنت
به من زندگی میبخشد و
چقدر فاصلهاش،
از خود دورم میکند و
به سایه فرو میکاهدَم.
❄️ #خوزه_آنخل_بالنته
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
هرگز دور نشو!
حرکاتِ ژرفِ طبیعتت
تنها قوانین منند
زندگیام کن!
حدود من باش
و من
آن تصویرِ شادِ خویش خواهم بود
که تواش به من بخشیدی...
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
هرگز دور نشو!
حرکاتِ ژرفِ طبیعتت
تنها قوانین منند
زندگیام کن!
حدود من باش
و من
آن تصویرِ شادِ خویش خواهم بود
که تواش به من بخشیدی...
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
وقتی عشق چیزی نیست
جز حالتی ساختگی
و نشانهیی توخالی
وقتی خانه پر است از کندههای چوب اما آتشی نمیسوزد.
وقتی تشریفات از انسان پیشی میگیرد
شاید وقتی کلماتی را تکرار میکنیم
که قادر به دور کردنِ فقدان نیستند.
وقتی من و تو
رو در روی.ایم
و بیابانی میانمان گسترده میشود
وقتی شب فرامیرسد
وقتی خودمان را نومیدانه
به امید میسپاریم
شاید آن هنگام است که
تنها عشق
لبهایت را به روشناییِ روز میگشاید.
■شاعر: #خوزه_آنخل_بالنته [ José Ángel Valente | اسپانیا، ۲۰۰۰ --۱۹۲۹ ]
@asheghanehaye_fatima
جز حالتی ساختگی
و نشانهیی توخالی
وقتی خانه پر است از کندههای چوب اما آتشی نمیسوزد.
وقتی تشریفات از انسان پیشی میگیرد
شاید وقتی کلماتی را تکرار میکنیم
که قادر به دور کردنِ فقدان نیستند.
وقتی من و تو
رو در روی.ایم
و بیابانی میانمان گسترده میشود
وقتی شب فرامیرسد
وقتی خودمان را نومیدانه
به امید میسپاریم
شاید آن هنگام است که
تنها عشق
لبهایت را به روشناییِ روز میگشاید.
■شاعر: #خوزه_آنخل_بالنته [ José Ángel Valente | اسپانیا، ۲۰۰۰ --۱۹۲۹ ]
@asheghanehaye_fatima
سایهها از درونم سر بر میکشند
شب برافراشته میشود
آرام آرام
خورشیدی تاریک
تشعشعش فروکاسته میشود
و دَوَران، ما را به خود میخوانَد
ورای زمان
با من بگو
آنگاه که بر کرانهی آب ها نشستهام
نظارهگرِ سایههایی که به سراغم میآیند،
با من بگو
آیا خاطراتِ محو ناشدنیات نیز از بین خواهند رفت ؟
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima
شب برافراشته میشود
آرام آرام
خورشیدی تاریک
تشعشعش فروکاسته میشود
و دَوَران، ما را به خود میخوانَد
ورای زمان
با من بگو
آنگاه که بر کرانهی آب ها نشستهام
نظارهگرِ سایههایی که به سراغم میآیند،
با من بگو
آیا خاطراتِ محو ناشدنیات نیز از بین خواهند رفت ؟
#خوزه_آنخل_بالنته
@asheghanehaye_fatima