This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نفس میکشم با تمام وجود
هوا پر شده از بهار و بهشت
دو تا سیب بردار و همراه من
بیا تا خیابون اردیبهشت
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
هوا پر شده از بهار و بهشت
دو تا سیب بردار و همراه من
بیا تا خیابون اردیبهشت
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آغوش تو چقدر می آید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم
می پوشمت که سخت برازنده ی منی
امشب به شب نشینی خورشید دعوتم
خوشوقتی صدای تو از دیدن من است
من هم از آشنایی تان با سعادتم !
با خود تو را به اوج ، به معراج می برم
امشب اگر به خاک بریزد خجالتم
بازار شام کن شب مان را به موی خود
بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم
بر شانه ام گذار ، سرانگشت برف را
کوهم ولی تمام شده استقامتم ...
من سیرتم همان که تو می خواستی شده
لب تر کنی عوض شود این بار صورتم !
جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم
این است از تمامی دنیا غنیمتم
با من بمان که نوبت پیروزی من است
چیزی نمانده است به پایان فرصتم
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
آغوش تو چقدر می آید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم
می پوشمت که سخت برازنده ی منی
امشب به شب نشینی خورشید دعوتم
خوشوقتی صدای تو از دیدن من است
من هم از آشنایی تان با سعادتم !
با خود تو را به اوج ، به معراج می برم
امشب اگر به خاک بریزد خجالتم
بازار شام کن شب مان را به موی خود
بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم
بر شانه ام گذار ، سرانگشت برف را
کوهم ولی تمام شده استقامتم ...
من سیرتم همان که تو می خواستی شده
لب تر کنی عوض شود این بار صورتم !
جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم
این است از تمامی دنیا غنیمتم
با من بمان که نوبت پیروزی من است
چیزی نمانده است به پایان فرصتم
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
🎼●آهنگ: «پاییز»
🎙●خواننده: #حجت_اشرفزاده
●●ترانه: #علیرضا_بدیع
●●آهنگ: #امیر_بیات
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند...
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
.
خواب دیدم...
بگذریم...
آنقدر می گویم که صبح
عطر تند غنچه ای
در بسترم پیچیده بود...
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
خواب دیدم...
بگذریم...
آنقدر می گویم که صبح
عطر تند غنچه ای
در بسترم پیچیده بود...
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
بگذار که با موی تو خلوت کنم امشب،
باید به یکی گفت
پریشانی خود را...
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
باید به یکی گفت
پریشانی خود را...
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
خوش به حالِ بوتهیِ یاسی
که در ایوانِ توست..
می تواند هر زمان، دلتنگ شد،
بویَت کند...!
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که در ایوانِ توست..
می تواند هر زمان، دلتنگ شد،
بویَت کند...!
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
از قهوه اما تلخ تر، اقبال من بود
این بوف کور از ابتدا در فال من بود
راحت پی این رفت و آسان سهم آن شد
چشمی که میگفتی فقط دنبال من بود
حالا برای دیگران چتری بزرگ است
دستی که روی شانه هایم شال من بود
ای دیگران! دلخوش به این دولت نباشید
تختی که بر آنید، روزی مال من بود
هر کس که او را دید از حالم خبر یافت
پیشانی او نامهی اعمال من بود
هر چند شر از دوستان خیر است اما
باری که از دوشم گرفتی بال من بود
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
این بوف کور از ابتدا در فال من بود
راحت پی این رفت و آسان سهم آن شد
چشمی که میگفتی فقط دنبال من بود
حالا برای دیگران چتری بزرگ است
دستی که روی شانه هایم شال من بود
ای دیگران! دلخوش به این دولت نباشید
تختی که بر آنید، روزی مال من بود
هر کس که او را دید از حالم خبر یافت
پیشانی او نامهی اعمال من بود
هر چند شر از دوستان خیر است اما
باری که از دوشم گرفتی بال من بود
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
یک استکان
طراوت گلهای تازه دم
یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو
هر چار فصلِ
دامن چل تکه ات بهار
هر هشت روز هفته دلم مبتلای تو...!
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
طراوت گلهای تازه دم
یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو
هر چار فصلِ
دامن چل تکه ات بهار
هر هشت روز هفته دلم مبتلای تو...!
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
درختِ خشکم و هم صحبتِ کبوترها؛
تو هَم که خستگیات رفت،
می پَری از من.
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
تو هَم که خستگیات رفت،
می پَری از من.
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
خوش به حالِ بوتهء
یاسی که در ایوانِ توست
می توانَد هر
زمان، دلتنگ شد،بویَت کند..
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
یاسی که در ایوانِ توست
می توانَد هر
زمان، دلتنگ شد،بویَت کند..
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
خواب دیدم، بگذریم...
آنقدر میگویم که صبح
عطر تند غنچهای
در بسترم پیچیده بود...
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
آنقدر میگویم که صبح
عطر تند غنچهای
در بسترم پیچیده بود...
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
رها کردم جهان را باشد ارزانی به ارزنها
که یک جو معرفت پیدا نشد مابین خرمنها..
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
که یک جو معرفت پیدا نشد مابین خرمنها..
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
ممنوعم از تو گندمِ اغواگرِ بهشت
ای سیبِ دستچینِ تو یادآورِ بهشت
ای دختری که جوی عسل در زبانِ توست
آسان شدهست با تو مرا باورِ بهشت
پلکت که صبح رو به جهان باز میشود
وا میشود به روی جهنّم، درِ بهشت
بر خدّ گندمین تو خطّی که رُسته چیست؟
«یاسین» به خطّ کوفی بر سردرِ بهشت
دور از تو قرنهاست که در قعرِ دوزخم
با بوسههای داغِ تو وا میشود یخم
گاهی بیا به دیدنم از آن ورِ بهشت
گل میکند کنارِ تو هر بار آتشم
من بی تویی -که با تو خوشم، بی تو ناخوشم-
بیزارم از فضای عذابآورِ بهشت
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای سیبِ دستچینِ تو یادآورِ بهشت
ای دختری که جوی عسل در زبانِ توست
آسان شدهست با تو مرا باورِ بهشت
پلکت که صبح رو به جهان باز میشود
وا میشود به روی جهنّم، درِ بهشت
بر خدّ گندمین تو خطّی که رُسته چیست؟
«یاسین» به خطّ کوفی بر سردرِ بهشت
دور از تو قرنهاست که در قعرِ دوزخم
با بوسههای داغِ تو وا میشود یخم
گاهی بیا به دیدنم از آن ورِ بهشت
گل میکند کنارِ تو هر بار آتشم
من بی تویی -که با تو خوشم، بی تو ناخوشم-
بیزارم از فضای عذابآورِ بهشت
#علیرضا_بدیع
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
خوش به حالِ بوتهی یاسی که در ایوانِ توست
می تواند هر زمان، دلتنگ شد، بویت کند...!
#علیرضا_بدیع.
@asheghanehaye_fatima
می تواند هر زمان، دلتنگ شد، بویت کند...!
#علیرضا_بدیع.
@asheghanehaye_fatima
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع
@asheghanehaye_fatima