@asheghanehaye_fatima
چشم من غرقِ تماشای کسی هست که نیست!
گوش من پُر شده! نجوای کسی هست که نیست!
نی ِ شاکی شدهام! نای کسی هست که نیست!
هرشب اینجا بغلم جای کسی هست که نیست!
وَ به روی دل من پای کسی هست که نیست!
.
چشم من آب... دلم آب... تو هاون داری!
قامتت روح ندارد که فقط تن داری...
پای بسیار برای گذر از من داری!
گفته بودی که فقط میل به رفتن داری!
در سرم شاید و امای کسی هست که نیست!
.
کنج اسطبل جهان مُردم و هی سُم خوردم!
صبح و شب غصه در این دور تداوم خوردم!
فحش بسیار من از دامن مَردم خوردم...!
به امیدت دو بغل سیب وَ گندم خوردم
منِ دوزخزده حوّای کسی هست که نیست!
.
یوسف از چاه درآمد که بیفتد زندان...؟!
زوزهها سختتر از گریهی بیتالاحزان!
بغض ِ من تلختر از فال درون فنجان!
قند خوش باوریام رفته به زیر دندان...
در دل قوری شب چای کسی هست که نیست!
.
موی تو دست نوازش به سر باد کشید!
طرح شیرین تو را تیشهی فرهاد کشید!
کار گنجشک سر آخر که به صیاد کشید...
دفترم خسته شد امشب وَ سرم داد کشید!
کنج ماتمکده بلوای کسی هست که نیست...
.
آینه پشت سر آینه در خانه شکست....
رشتهی خاطرم از خالی دنیات... گسست!
وَ سکوتی درِ این خانهی پُر همهمه بست!
بعد ِ آن رفتن ِ تو شهر... به قندیل نشست!
کوچهها یخ زده، سرمای کسی هست که نیست!
.
رفتی و خون جگر مانده درون هر ظرف...
گوش من پُر شده از طعنهی قوم پُرحرف!
خانهام چاه قشنگیست! قشنگ... اما ژرف!
پشت هر پنجره برف است! فقط برف وَ برف...
روی این شیشه ولی های کسی هست که نیست!
.
.
.
"من" سکوتی شده در همهمهی این دنیا!
خسته از باید و شاید، ولی... یا... اما!
بعد از این حادثه مادر نکند دق! بابا!
کفنم را به تنم کردم و رفتم، اینجا...
مشتی از خاک وَ خرمای کسی هست که نیست...
.
.
.
#امیر_شکفته
۲۵/دی/۹۵
چشم من غرقِ تماشای کسی هست که نیست!
گوش من پُر شده! نجوای کسی هست که نیست!
نی ِ شاکی شدهام! نای کسی هست که نیست!
هرشب اینجا بغلم جای کسی هست که نیست!
وَ به روی دل من پای کسی هست که نیست!
.
چشم من آب... دلم آب... تو هاون داری!
قامتت روح ندارد که فقط تن داری...
پای بسیار برای گذر از من داری!
گفته بودی که فقط میل به رفتن داری!
در سرم شاید و امای کسی هست که نیست!
.
کنج اسطبل جهان مُردم و هی سُم خوردم!
صبح و شب غصه در این دور تداوم خوردم!
فحش بسیار من از دامن مَردم خوردم...!
به امیدت دو بغل سیب وَ گندم خوردم
منِ دوزخزده حوّای کسی هست که نیست!
.
یوسف از چاه درآمد که بیفتد زندان...؟!
زوزهها سختتر از گریهی بیتالاحزان!
بغض ِ من تلختر از فال درون فنجان!
قند خوش باوریام رفته به زیر دندان...
در دل قوری شب چای کسی هست که نیست!
.
موی تو دست نوازش به سر باد کشید!
طرح شیرین تو را تیشهی فرهاد کشید!
کار گنجشک سر آخر که به صیاد کشید...
دفترم خسته شد امشب وَ سرم داد کشید!
کنج ماتمکده بلوای کسی هست که نیست...
.
آینه پشت سر آینه در خانه شکست....
رشتهی خاطرم از خالی دنیات... گسست!
وَ سکوتی درِ این خانهی پُر همهمه بست!
بعد ِ آن رفتن ِ تو شهر... به قندیل نشست!
کوچهها یخ زده، سرمای کسی هست که نیست!
.
رفتی و خون جگر مانده درون هر ظرف...
گوش من پُر شده از طعنهی قوم پُرحرف!
خانهام چاه قشنگیست! قشنگ... اما ژرف!
پشت هر پنجره برف است! فقط برف وَ برف...
روی این شیشه ولی های کسی هست که نیست!
.
.
.
"من" سکوتی شده در همهمهی این دنیا!
خسته از باید و شاید، ولی... یا... اما!
بعد از این حادثه مادر نکند دق! بابا!
کفنم را به تنم کردم و رفتم، اینجا...
مشتی از خاک وَ خرمای کسی هست که نیست...
.
.
.
#امیر_شکفته
۲۵/دی/۹۵
کسی که رفته، بر میگردد!
کسی که نرفته
اما نیست!
هرگز بر نمیگردد!
دلجان! کوتاه بیا...
که این قصه سر دراز دارد!
مگر کم دیدی "نمیشود"هایی که شد...
"نمیروم"هایی که رفت!
چارهای نیست!
بیا گریه کنیم...
#امیر_شکفته
@asheghanehaye_fatima
کسی که نرفته
اما نیست!
هرگز بر نمیگردد!
دلجان! کوتاه بیا...
که این قصه سر دراز دارد!
مگر کم دیدی "نمیشود"هایی که شد...
"نمیروم"هایی که رفت!
چارهای نیست!
بیا گریه کنیم...
#امیر_شکفته
@asheghanehaye_fatima
من خستگی های تنت را دوست دارم!
عطر خوش پیراهنت را دوست دارم!
هرشب بیا موهای خود را وا کن! ای جان!
کنج بغل... خوابیدنت را دوست دارم!
دستان خود را حلقه کردم بر تن تو...
هر ثانیه بوسیدنت را دوست دارم!
دور تو می گردم! طواف گل گناهست؟!
من کافرم!! بوییدنت را دوست دارم...
ای ماه من! زیباترین بانوی هستی...
در کهکشان تابیدنت را دوست دارم!
#امیر_شکفته
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عطر خوش پیراهنت را دوست دارم!
هرشب بیا موهای خود را وا کن! ای جان!
کنج بغل... خوابیدنت را دوست دارم!
دستان خود را حلقه کردم بر تن تو...
هر ثانیه بوسیدنت را دوست دارم!
دور تو می گردم! طواف گل گناهست؟!
من کافرم!! بوییدنت را دوست دارم...
ای ماه من! زیباترین بانوی هستی...
در کهکشان تابیدنت را دوست دارم!
#امیر_شکفته
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
می خواهم هر روز صبح
که بر می خیزیم
چند ساعتی
بازدم خوش عطر تو را دم کنم!
بگذارم نفسم
خوب دم بکشد!
بعد آن را با قند لبهایت
نوش کنم!
و در زمستان آدم ها...
کنار بخاری گرم آغوشت بنشینم!
آن وقت...
با نان داغ دستها و پنیر سفید گونه هایت، خود را سیر کنم!
بانو!
این صبحانه ی عاشقانه...
آرزوی من است!
#امیر_شکفته
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که بر می خیزیم
چند ساعتی
بازدم خوش عطر تو را دم کنم!
بگذارم نفسم
خوب دم بکشد!
بعد آن را با قند لبهایت
نوش کنم!
و در زمستان آدم ها...
کنار بخاری گرم آغوشت بنشینم!
آن وقت...
با نان داغ دستها و پنیر سفید گونه هایت، خود را سیر کنم!
بانو!
این صبحانه ی عاشقانه...
آرزوی من است!
#امیر_شکفته
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
شعر من باز به پایان نرسد از گریه...
جگرم تا لب دندان نرسد از گریه!
شهر تا خرخره سیگار شده! دودش کرد...
مردی از کوچه به میدان نرسد از گریه
دهنآلوده شدم جام جهان خالی بود!
زوزهی گرگ به کنعان نرسد از گریه...
برگ من خستهتر از بازی این تقویم است!
عمر این باغ به آبان نرسد از گریه....
من که مقتول خودم هستم و چاقو، خودکار
قاتل خسته به زندان نرسد از گریه!
"تن" تنهای من و هجمهی "سر"گردانی...
ته این کوچ به سامان نرسد! از گریه...
#امیر_شکفته
@asheghanehaye_fatima
شعر من باز به پایان نرسد از گریه...
جگرم تا لب دندان نرسد از گریه!
شهر تا خرخره سیگار شده! دودش کرد...
مردی از کوچه به میدان نرسد از گریه
دهنآلوده شدم جام جهان خالی بود!
زوزهی گرگ به کنعان نرسد از گریه...
برگ من خستهتر از بازی این تقویم است!
عمر این باغ به آبان نرسد از گریه....
من که مقتول خودم هستم و چاقو، خودکار
قاتل خسته به زندان نرسد از گریه!
"تن" تنهای من و هجمهی "سر"گردانی...
ته این کوچ به سامان نرسد! از گریه...
#امیر_شکفته
@asheghanehaye_fatima