عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
#بعد_از-ابر 📚

مادر گفت انتظار زیادی از تو نداره.
همینکه روی پله ها راه بری و صدای پاتو بشنوه، همینکه توو آشپزخونه درِ یخچال رو وا کنی و مثل حواس پرتی های همیشگیت لیوان از دستت بیفته،
همینکه سرفه کنی، یا اینکه نصفه شب کلید برق رو بزنی و لامپا رو روشن کنی،
چه میدونم! همین چیزای ساده، مثه صدای ناخن گرفتنت یا ورق زدن دفترچه یادداشتت،
همینا راضیش میکنه که دیگه گریه نکنه!
گفتم مادر، انتظار زیادی از یه مُرده داری!
گفت اگه اینا چیزای زیادیه و اون نمی تونه انجامشون بده
پس چطور بلده اینقدر منو دلتنگ خودش کنه؟

#ﺑﺎﺑﻚ_ﺯﻣﺎنی


@asheghanehaye_fatima
.
حسی در درون مادرها هست که درست و غلط را مشخص می کند؛ گویی آنها از آینده خبر دارند؛ گویی جام جهان نمایی در قلبشان دارند که ازهمه چیز باخبرشان می کند. گویی قطب نمایی در درونِ سینه ی خود دارند که مسیر فرزندانشان را نشان شان می دهد؛ که راه و بی راهه را به آنها می گوید. اگر دریایی در روبرویت باشد و حتی پاهایت تا زانو در آن غوطه ور باشد، وقتی مادر بگوید،نه این دریانیست؛ قطعا چیزی جز سراب نخواهد بود ؛واگر راه زیبا و بی خطری برایت چشم نوازی کند، وقتی مادر بگوید نه! بی شک بی راهه است؛
و من نمیدانم این حس را از کجا آورده اند مادرها، نه تنها من، که هیچ مردِ دیگری هم نخواهد دانست رازِ این شگفتی را.
گمان میکنم که زن با تولد هرفرزندش، هربار می میرد، ودر روح و جسم و کالبدِ آن فرزند؛ دوباره حلول می یابد وگرنه دلیل این همه دلشوره و اطمینان چیست؟
همین است که مادرها از تن و روح خودشان میگذرند؛ نگرانِ پیرشدن نیستند نگران چین و چروک هایی که برصورتشان نقش می بندد نیستند؛ چون می دانند که با تولد هرفرزند ، در کالبد آنان دوباره متولد میشوند، دوباره جوان می شوند و این گونه است که دراین جهان بزرگ، مادرها تنهاموجودات ِِجاودانه هستند و راز اکسیر جوانی را تنها آنها بلدند ...
.
.
رمان #بعد_از_ابر
#بابک_زمانی
#نشر_ایجاز

@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
Video
.
همیشه خستگی از انجام دادنِ کاری نیست، خستگی گاهی از انجام ندادنِ کاری‌ست؛ کاری که می‌توانسته‌ای و انجام نداده‌ای، نگذاشته‌اند که انجام دهی؛ گویی تمام دنیا غُل و زنجیرت شده که آن کار را انجام ندهی. خستگیِ انجام ندادن، بسیار کُشنده‌تر است، بسیار طولانی‌تر است، بسیار غم‌انگیزتر است. اصلاً خستگی انجام ندادنِ یک کار، چیزی فراتر از خستگی‌ست؛ و این نوع خستگی، «ته‌نشین شدن» نام دارد. ته‌نشین شدنِ آدم در خودش. ته‌نشین شدن همه‌ی توان و آرزو و امیدهای آدم در درونِ خودش. مثل ته‌نشین شدن ذراتِ شناور در گودال آبی که سنگی به درونش انداخته باشی. مثل ته‌نشین شدنِ دانه‌های خاک‌شیر در یک لیوانِ شیشه‌ای. از یک جایی به بعد، آدم‌ها هم در خودشان ته‌نشین می‌شوند؛ اما کسانی که ته‌نشین شده‌اند، دوام نمی‌آورند، زنده نمی‌مانند، همان دوران جوانی، زندگی را می‌بوسند و می‌گذارند کنار؛ آن‌ها هم که پوست کُلفت‌ترند و ته‌نشینی در دوران جوانی را تاب می‌آورند، آن را سال‌ها بعد، با چین و چروک‌های صورت و رنگ موهای سرشان پس می‌دهند؛ مثل پدر که چین‌های صورت و رنگ موهایش، خبر از ته‌نشینیِ بزرگی در او می‌داد که در گوشه‌ای از حیاط آن‌گونه چُمباتمه زده بود. اصلاً می‌دانید چیست؟ آدم‌هایی که در گوشه‌ای تک و تنها زانوهای خود را بغل می‌کنند و چمباتمه می‌زنند، همان ته‌نشین‌شدگان هستند؛ همان‌ها که خودشان در خودشان ته‌نشین شده است. .
.
رمان #بعد_از_ابر
#بابک_زمانی
#نشر_ایجاز
.
پی‌نوشت: حدودا هفت سال پیش، خانمی از یک مرد بی‌خانمان این ویدیو را در خیابان تهیه می‌کند‌. مرد بی‌خانمان رایان آرکاند نام دارد و با پیانوی قدیمی که در گوشه خیابان رها شده، شروع به نواختن قطعه‌ی بسیار زیبایی به نام «آغاز» می‌کند. این قطعه بسیار دلنشین است و هرگز قبل از آن شنیده نشده‌ بود. در پایان خانم از مرد بی‌خانمان می‌پرسد، «خودت این قطعه رو نوشتی؟» و او در پاسخ می‌گوید «بله»
.
این خانم ویدیو را در یوتیوب خود قرار می‌دهد و این ویدیو میلیون‌ها بار دیده می‌شود و همه از این حجم زیبایی شگفت زده می‌شوند. خوشبختانه چند روز بعد، رایان را پیدا می‌کنند و به او کمک می‌کنند که به زندگی‌اش بازگردد.
این قطعه اکنون یکی از محبوب‌ترین و معروف‌ترین قطعات پیانو است که هزاران بار توسط پیانیست های مختلف دوباره اجرا شده.
و رایان آرکاندِ بی‌خانمان با این یک قطعه، برای همیشه در دل‌ها جاودانه شد.
.@asheghanehaye_fatima
.
گفتم : "بالاخره که فراموشش میکنی. اینجوری نمی مونه"
نفس عمیقی کشید و گفت :

"یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره؛
با اینکه نیستن، با اینکه رفتن، ولی هیچ وقت خاطره شون تموم نمیشه"

گفتم : ولی همین که نیستش، کم کم همه چی تموم میشه.
گفت : بودنِ بعضی از آدما، تازه از نبودنشون شروع میشه...



#بابک_زمانی
#بعد_از_ابر


@asheghanehaye_fatima