با معشوق هرگز از عشق مگو
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی میوزد.
#ویلیام_بلیک
برگردان: #مهین_احمدیمعز
@asheghanehaye_fatima
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی میوزد.
#ویلیام_بلیک
برگردان: #مهین_احمدیمعز
@asheghanehaye_fatima
■راز عشق
هرگز راز عشقات را با معشوق مگوی
آن عشق میپاید که ناگفته میماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامریی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که روندهای از راه رسید
خاموش و نامریی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد
■Love's Secret
Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.
I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!
Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.
#ویلیام_بلیک
برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
هرگز راز عشقات را با معشوق مگوی
آن عشق میپاید که ناگفته میماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامریی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که روندهای از راه رسید
خاموش و نامریی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد
■Love's Secret
Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.
I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!
Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.
#ویلیام_بلیک
برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من رقص شادمانه را دوست دارم،
سرود نرمین نفس را،
آنجا که چشمان بیگناه در نظارهاند،
و آنجا که دختران، تک زبانی سخن میگویند.
من درهی خندان را دوست دارم،
من تپهی پرطنین را دوست دارم،
آنجا که نشاط هرگز ناتوان نیست،
و دلدادهی جوان سیر میخندد.
من کلبهی دلپذیر را دوست دارم،
من آلاچیق بیگناه را دوست دارم،
آنجا که نصیب ما نان سفید و قهوهایست،
یا میوه در ساعات نیمروز.
من نشستنگاه بلوطی را دوست دارم،
در زیر درخت بلوط،
آنجا که پیران دهکده دیدار میکنند،
و از تماشای بازیهای ما میخندند.
من همهی همسایگانمان را دوست دارم،
اما، همان که عاشق تو باشم
آنان را همواره دوست خواهم داشت
اما تو از برای منی،
همهچیز و همهکس...
#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima
سرود نرمین نفس را،
آنجا که چشمان بیگناه در نظارهاند،
و آنجا که دختران، تک زبانی سخن میگویند.
من درهی خندان را دوست دارم،
من تپهی پرطنین را دوست دارم،
آنجا که نشاط هرگز ناتوان نیست،
و دلدادهی جوان سیر میخندد.
من کلبهی دلپذیر را دوست دارم،
من آلاچیق بیگناه را دوست دارم،
آنجا که نصیب ما نان سفید و قهوهایست،
یا میوه در ساعات نیمروز.
من نشستنگاه بلوطی را دوست دارم،
در زیر درخت بلوط،
آنجا که پیران دهکده دیدار میکنند،
و از تماشای بازیهای ما میخندند.
من همهی همسایگانمان را دوست دارم،
اما، همان که عاشق تو باشم
آنان را همواره دوست خواهم داشت
اما تو از برای منی،
همهچیز و همهکس...
#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■راز عشق
با معشوق هرگز از عشق مگو
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی میوزد.
من از عشق خود گفتم،
من به عشق خود گفتم،
و هر آنچه در قلبام بود،
لرزان و یخزده، رنگپریده از وحشت، به او گفتم.
افسوس که ترکام کرد!
و با رفتناش،
مسافری از راه رسید،
خاموش و نادیدنی،
و با آهی، او را با خود برد.
■Love's Secret
Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.
I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!
Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.
#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima
با معشوق هرگز از عشق مگو
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی میوزد.
من از عشق خود گفتم،
من به عشق خود گفتم،
و هر آنچه در قلبام بود،
لرزان و یخزده، رنگپریده از وحشت، به او گفتم.
افسوس که ترکام کرد!
و با رفتناش،
مسافری از راه رسید،
خاموش و نادیدنی،
و با آهی، او را با خود برد.
■Love's Secret
Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.
I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!
Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.
#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima
هرگز راز عشقت را با معشوق مگوی
آن عشق می پاید که ناگفته می ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامرئی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که رونده ای از راه رسید
خاموش و نامرئی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد.
#ویلیام_بلیک
برگردان:دکتر الهی قمشه ای
@asheghanehaye_fatima
آن عشق می پاید که ناگفته می ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامرئی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که رونده ای از راه رسید
خاموش و نامرئی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد.
#ویلیام_بلیک
برگردان:دکتر الهی قمشه ای
@asheghanehaye_fatima
■لبخند
لبخندی هست که لبخند عشق است
و لبخندی هست که لبخند فریب است
لبخندِ لبخندها را اما آنی دیگر است
لبخندی که عشق و فریب را پیوندگر است
اخمی هست که اخمِ نفرت است
و اخمی هست که اخمِ تکبر است
اخمِ اخمها را اما رونقی دیگر است
اخمی که به عبث میکوشی از خاطر بزدایی
اخمی که در ژرفای جان نشسته است
و بر مغزِ مُهرههای پُشت مُهرِ داغ نهاده است
و دل در لبخندها و عهد و وفایشان مبند
الا به آن لبخندِ لبخندها
که باری از قنداق تا کفن
تنها یکبار بر لبانات مینشیند
اما چون نشست
از بخت بد درآیی و کامِ دل برآری
#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima
لبخندی هست که لبخند عشق است
و لبخندی هست که لبخند فریب است
لبخندِ لبخندها را اما آنی دیگر است
لبخندی که عشق و فریب را پیوندگر است
اخمی هست که اخمِ نفرت است
و اخمی هست که اخمِ تکبر است
اخمِ اخمها را اما رونقی دیگر است
اخمی که به عبث میکوشی از خاطر بزدایی
اخمی که در ژرفای جان نشسته است
و بر مغزِ مُهرههای پُشت مُهرِ داغ نهاده است
و دل در لبخندها و عهد و وفایشان مبند
الا به آن لبخندِ لبخندها
که باری از قنداق تا کفن
تنها یکبار بر لبانات مینشیند
اما چون نشست
از بخت بد درآیی و کامِ دل برآری
#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima
درودهای بیشمار بر دلهای شورآفرین و سرورآفرین!
گاه و بیگاهتانگوارا نوش خنکای خیال زلال؛
آخر هفته تان زرین و دلپسند و آرزو یاب؛
شادمان باشید و جهان را شادی ببخشید
با درودی با سرودی با گلی و با لبخندی...
سپاسگزارم از گلستان بهارینه ی مهرتان🙏🌺🌸⚘️💚
@asheghanehaye_fatima
امروز
اولین روز از روزهای باقیماندهٔ عمر توست
#ویلیام_بلیک
گاه و بیگاهتانگوارا نوش خنکای خیال زلال؛
آخر هفته تان زرین و دلپسند و آرزو یاب؛
شادمان باشید و جهان را شادی ببخشید
با درودی با سرودی با گلی و با لبخندی...
سپاسگزارم از گلستان بهارینه ی مهرتان🙏🌺🌸⚘️💚
@asheghanehaye_fatima
امروز
اولین روز از روزهای باقیماندهٔ عمر توست
#ویلیام_بلیک
هرگز راز عشقت را با معشوق مگوی
آن عشق می پاید که ناگفته می ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامرئی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که رونده ای از راه رسید
خاموش و نامرئی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد.
#ویلیام_بلیک
برگردان: دکتر الهی قمشه ای
@asheghanehaye_fatima
آن عشق می پاید که ناگفته می ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامرئی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که رونده ای از راه رسید
خاموش و نامرئی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد.
#ویلیام_بلیک
برگردان: دکتر الهی قمشه ای
@asheghanehaye_fatima