مو طلا بافته و نقره تن و پنجه بلور
آفتاب آمده از جاده ی ابریشم دور
مملو از شوق حضور
منتظر مانده لب پنجره ات
غرق در شادی و شور
تا به گلدان خیال تو ببخشد گل نور
تا تو چون فاخته ها
مثل دلباخته ها
بالهای مژه ات را بگشایی با ناز
تا تو در سمفونی این پرواز
صبح خود را بنوازی و بسازی آغاز
در هوایی که نفسهای تو جاریست در آن
شعله ها باز به رقص آمده اند
می تراود به طراوت گل سرخ از قوری
چای دم میزند از رایحه ی باغ بهشت
در پگاهی که شده چشم جهان روشن از عشق
باز کن دفتر پرخاطره ی پنجره را
و ببین صفحه ای از منظره را
با/مداد آینه در قصر زلالینگی آب بکش
با/مداد عاشقی یک دل بی تاب بکش
روز نو، روزی نو، شادی نایاب بکش
وا کن آغوش به روی تب و تابی ابدی
و به لبخند خدایی که همین نزدیکی ست
مهربانانه بگو "صبح بخیر"
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
آفتاب آمده از جاده ی ابریشم دور
مملو از شوق حضور
منتظر مانده لب پنجره ات
غرق در شادی و شور
تا به گلدان خیال تو ببخشد گل نور
تا تو چون فاخته ها
مثل دلباخته ها
بالهای مژه ات را بگشایی با ناز
تا تو در سمفونی این پرواز
صبح خود را بنوازی و بسازی آغاز
در هوایی که نفسهای تو جاریست در آن
شعله ها باز به رقص آمده اند
می تراود به طراوت گل سرخ از قوری
چای دم میزند از رایحه ی باغ بهشت
در پگاهی که شده چشم جهان روشن از عشق
باز کن دفتر پرخاطره ی پنجره را
و ببین صفحه ای از منظره را
با/مداد آینه در قصر زلالینگی آب بکش
با/مداد عاشقی یک دل بی تاب بکش
روز نو، روزی نو، شادی نایاب بکش
وا کن آغوش به روی تب و تابی ابدی
و به لبخند خدایی که همین نزدیکی ست
مهربانانه بگو "صبح بخیر"
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
#دکلمه #شما_فرستادید #آریا @asheghanehaye_fatima
خداحافظ که میگویی در و دیوار میلرزد
میانِ سینه ام چیزی هزاران بار میلرزد
جهان انگار بر رویِ سرِ من میشود آوار
دلم زخمی و جا مانده تهِ آوار میلرزد
نگاهت میکنم یعنی نرو، پیشم بمان زود است
چنان گنجشکِ تنهایی که در رگبار میلرزد
تو اما التماسِ چشمهایم را نمی بینی
نمی بینی وجودم را که از اصرار میلرزد
از اینجا مثلِ باران میروی، پشتِ سرت اما
حواست نیست خوشه خوشه گندمزار میلرزد
پس از سوتِ قطارت سوت و کور است این شبِ مبهوت
سکوتِ خسته ای جا مانده در تکرار میلرزد
زمین دود و زمان دود و تمامِ آرزوها دود
به انگشتانِ لرزانم نخِ سیگار میلرزد
“زمستان است و سرما سخت سوزان است” بعد از تو
“امید”ِ خسته ام از سوزِ لاکردار میلرزد
نماندن هایِ تو شاعرترینم کرد و تا دنیاست
برویِ شانه هایِ دفترم خودکار میلرزد
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
میانِ سینه ام چیزی هزاران بار میلرزد
جهان انگار بر رویِ سرِ من میشود آوار
دلم زخمی و جا مانده تهِ آوار میلرزد
نگاهت میکنم یعنی نرو، پیشم بمان زود است
چنان گنجشکِ تنهایی که در رگبار میلرزد
تو اما التماسِ چشمهایم را نمی بینی
نمی بینی وجودم را که از اصرار میلرزد
از اینجا مثلِ باران میروی، پشتِ سرت اما
حواست نیست خوشه خوشه گندمزار میلرزد
پس از سوتِ قطارت سوت و کور است این شبِ مبهوت
سکوتِ خسته ای جا مانده در تکرار میلرزد
زمین دود و زمان دود و تمامِ آرزوها دود
به انگشتانِ لرزانم نخِ سیگار میلرزد
“زمستان است و سرما سخت سوزان است” بعد از تو
“امید”ِ خسته ام از سوزِ لاکردار میلرزد
نماندن هایِ تو شاعرترینم کرد و تا دنیاست
برویِ شانه هایِ دفترم خودکار میلرزد
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
پشتِ پلکت شعرهایِ ناب پنهان کرده ای
جنگلِ آرامشی در قاب پنهان کرده ای
دکمه یِ پیراهنت را باز کردی نور ریخت
در گریبانت مگر مهتاب پنهان کرده ای؟
اینهمه جا خُمره یِ انگورِ چشمت را چرا
زیرِ طاقِ کاشیِ محراب پنهان کرده ای؟
نُت به نُت سنتور را در مکتبِ مِشکاتیان
پشت پلکا پلکِ چون مِضراب پنهان کرده ای
روسری را پس بزن، یعنی چه از تاریخِ عشق
نسخه هایِ خطی و نایاب پنهان کرده ای؟
باخبر هستم اگر می گویی آهسته سلام
شوقِ خود را وقتِ دَقُ الباب پنهان کرده ای
بیخیالی ظاهرن میدانم اما مثلِ من
کنجِ سینه یک دلِ بی تاب پنهان کرده ای
خوش خرامی هایت آخر برملایش میکند
بره آهویی که از قصاب پنهان کرده ای
باغت آباد است اما ترس داری از حسود
سیب هایِ نوبر از ارباب پنهان کرده ای
آمدی دیشب به خابم، گفتمت غم را چرا
پشتِ رخساری چنین شاداب پنهان کرده ای؟
بوسه بر شعرم زدی با بغض گفتی عاشقی
عمری از من گرچه عشقِ ناب پنهان کرده ای
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
جنگلِ آرامشی در قاب پنهان کرده ای
دکمه یِ پیراهنت را باز کردی نور ریخت
در گریبانت مگر مهتاب پنهان کرده ای؟
اینهمه جا خُمره یِ انگورِ چشمت را چرا
زیرِ طاقِ کاشیِ محراب پنهان کرده ای؟
نُت به نُت سنتور را در مکتبِ مِشکاتیان
پشت پلکا پلکِ چون مِضراب پنهان کرده ای
روسری را پس بزن، یعنی چه از تاریخِ عشق
نسخه هایِ خطی و نایاب پنهان کرده ای؟
باخبر هستم اگر می گویی آهسته سلام
شوقِ خود را وقتِ دَقُ الباب پنهان کرده ای
بیخیالی ظاهرن میدانم اما مثلِ من
کنجِ سینه یک دلِ بی تاب پنهان کرده ای
خوش خرامی هایت آخر برملایش میکند
بره آهویی که از قصاب پنهان کرده ای
باغت آباد است اما ترس داری از حسود
سیب هایِ نوبر از ارباب پنهان کرده ای
آمدی دیشب به خابم، گفتمت غم را چرا
پشتِ رخساری چنین شاداب پنهان کرده ای؟
بوسه بر شعرم زدی با بغض گفتی عاشقی
عمری از من گرچه عشقِ ناب پنهان کرده ای
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
من اگر جای ِ تو بودم عاشق ِ "من" میشدم
دلبر ِ ابرو طلای ِ چشم روشن میشدم
قصرها میساختم از خشت خشت ِ آینه
قد بلند و خوشتراش و مرمری تن میشدم
تا تو رام ِ من شوی مثل ِ پلنگ ِ زاگرس
حضرت ِ آهوی ِ ناز ِ دشت ِ ارژن میشدم
طبق ِ آیین ِ نیاکان دل میاوردم به دست
بیخیال ِ راه و رسم ِ دل شکستن میشدم
با خط ِ میخی ِ مژگان می نوشتم عشق را
مثل ِ قانون ِ "حمورابی" مدوّن میشدم
هفت خوان را می گشودم با فقط یک خنده ام
تا ابد "تهمینه" بانوی ِ "تهمتن" میشدم
لب سمرقند و بخارا چشم ِ دوران ِ قدیم
"بوی ِ جوی ِ مولیان" در قرن ِ آهن میشدم
دف به دف بر روی ِ پنجه می خرامیدم به ناز
از تو دل می بردم و رقص ِ مطنطن میشدم
خانه را از عطر ِ یاس و پونه می آراستم
پله پله مقدمت گلدان ِ سوسن میشدم
با نوازش های ِ داغ و لهجه ی ِ غرق ِ عسل
بوسه شیرین، لب کلوچه اهل ِ "فومن" میشدم
یک خدای ِ شادتر برمی گزیدم بعد از این
خالی از هر گریه و اندوه و شیون میشدم
حیف! من زن نیستم تا اینچنین غوغا کنم
آه.. فکرش را بکن روزی اگر زن میشدم
عاشقانه های #شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
دلبر ِ ابرو طلای ِ چشم روشن میشدم
قصرها میساختم از خشت خشت ِ آینه
قد بلند و خوشتراش و مرمری تن میشدم
تا تو رام ِ من شوی مثل ِ پلنگ ِ زاگرس
حضرت ِ آهوی ِ ناز ِ دشت ِ ارژن میشدم
طبق ِ آیین ِ نیاکان دل میاوردم به دست
بیخیال ِ راه و رسم ِ دل شکستن میشدم
با خط ِ میخی ِ مژگان می نوشتم عشق را
مثل ِ قانون ِ "حمورابی" مدوّن میشدم
هفت خوان را می گشودم با فقط یک خنده ام
تا ابد "تهمینه" بانوی ِ "تهمتن" میشدم
لب سمرقند و بخارا چشم ِ دوران ِ قدیم
"بوی ِ جوی ِ مولیان" در قرن ِ آهن میشدم
دف به دف بر روی ِ پنجه می خرامیدم به ناز
از تو دل می بردم و رقص ِ مطنطن میشدم
خانه را از عطر ِ یاس و پونه می آراستم
پله پله مقدمت گلدان ِ سوسن میشدم
با نوازش های ِ داغ و لهجه ی ِ غرق ِ عسل
بوسه شیرین، لب کلوچه اهل ِ "فومن" میشدم
یک خدای ِ شادتر برمی گزیدم بعد از این
خالی از هر گریه و اندوه و شیون میشدم
حیف! من زن نیستم تا اینچنین غوغا کنم
آه.. فکرش را بکن روزی اگر زن میشدم
عاشقانه های #شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
عطر نرگس های باران خورده را
با خود آورده نسیم
باز مانند قدیم
از بهارین دشتهای سبزه پوش
از چمنزار حریر مادیان های چموش
آمده از چشمه سار مشک سود غرق عود آهوان
از فراز جنگلستان بلوط و بیدمشک
از فراسوهای جنگلزار افرا و تمشک
از بهشت ترد گندمزارها
رد شده از کوچه باغ مخملین سرو ناز
آمده با قاصدکها تا که باز
شهر را سرمست شیدایی کند
آمده تا باز با سرپنجه اش
پیش گام آفتاب
نت به نت بنوازد آهنگ پگاهی تازه را
تا ببخشاید به خوشبختی نگاهی تازه را
آمده تا با نوای سرخوش گنجشکها
لحظه ها را ناب و پرشور و تماشایی کند
محو چشم اندازهای بکر و رویایی کند
آمده تا بامداد عشق را
غرق زیبایی کند
پس سحرخیزانه پلکت را به هستی باز کن
پس دوباره زندگی را
شادمانه
عاشقانه
پرطراوت با ترانه
با گل سرخی شکوفا بر لبت در آینه آغاز کن
نازنین مهربان مشرقی صبحت بخیر...
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
با خود آورده نسیم
باز مانند قدیم
از بهارین دشتهای سبزه پوش
از چمنزار حریر مادیان های چموش
آمده از چشمه سار مشک سود غرق عود آهوان
از فراز جنگلستان بلوط و بیدمشک
از فراسوهای جنگلزار افرا و تمشک
از بهشت ترد گندمزارها
رد شده از کوچه باغ مخملین سرو ناز
آمده با قاصدکها تا که باز
شهر را سرمست شیدایی کند
آمده تا باز با سرپنجه اش
پیش گام آفتاب
نت به نت بنوازد آهنگ پگاهی تازه را
تا ببخشاید به خوشبختی نگاهی تازه را
آمده تا با نوای سرخوش گنجشکها
لحظه ها را ناب و پرشور و تماشایی کند
محو چشم اندازهای بکر و رویایی کند
آمده تا بامداد عشق را
غرق زیبایی کند
پس سحرخیزانه پلکت را به هستی باز کن
پس دوباره زندگی را
شادمانه
عاشقانه
پرطراوت با ترانه
با گل سرخی شکوفا بر لبت در آینه آغاز کن
نازنین مهربان مشرقی صبحت بخیر...
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
خورشیدِ
طلا به احترامت مانده
هر غنچه ی گل،دلخوش نامت مانده
وا کن
مژه تا زندگی آغاز شود
یک صبح،معطل سلامت مانده ...
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
طلا به احترامت مانده
هر غنچه ی گل،دلخوش نامت مانده
وا کن
مژه تا زندگی آغاز شود
یک صبح،معطل سلامت مانده ...
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
گاه گنجشکی کنار ِ پنجره، گاه شوق ِ یاکریمم میشوی
سایه سار ِ باغهای ِ نوبرت، سیب ِ گونه توت ِ لبهای ِ ترت
شُرشُر ِ رود ِ عسل در دفترت، شعر ِ جنات ِ نعیمم میشوی
گردن آویزت صلیب ِ آفتاب، گیسوانت برگ ِ زیتون و شراب
بر لبت انجیل ِ برنابای ِ ناب، راوی ِ عهد ِ قدیمم میشوی
از بلندی های ِ جولان ِ تنت، تا نوار ِ غزه روی ِ دامنت
تا شب ِ اشغالی ِ پیراهنت، ماریای ِ اورشلیمم میشوی
عشوه ات اعجاز و دینت دلبری، عشق ِ خود را میکنی یادآوری
با دو ابروی ِ کج ِ پیغمبری، چون صراط ِ مستقیمم میشوی
جرعه جرعه ماهی و ماهوری و ارغوان پوشیده ی ِ انگوری و
کوچه گرد ِ شهر ِ نیشابوری و مست ِ خیام ِ حکیمم میشوی
خوش خرامان خوش کرشمه چون غزال، مثل ِ سایه میخزی با شور و حال
نرم و آهسته میایی در خیال، پنجه ورچین ِ حریمم میشوی
در به رویت میگشایم بیقرار، تا میایی میرسد فصل ِ بهار
چین به چین ِ دامنت غرق ِ انار، نقش ِ خوشرنگ ِ گلیمم میشوی
می نشینی روسری وا میکنی، بید ِ مجنون سهم ِ لیلا میکنی
عطرافشان شور برپا میکنی، بوستانی از شمیمم میشوی
آخر ِ شعر است این طرز ِ نگاه، پشت ِ ابری میرود از شرم ماه
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گاه گنجشکی کنار ِ پنجره، گاه شوق ِ یاکریمم میشوی
سایه سار ِ باغهای ِ نوبرت، سیب ِ گونه توت ِ لبهای ِ ترت
شُرشُر ِ رود ِ عسل در دفترت، شعر ِ جنات ِ نعیمم میشوی
گردن آویزت صلیب ِ آفتاب، گیسوانت برگ ِ زیتون و شراب
بر لبت انجیل ِ برنابای ِ ناب، راوی ِ عهد ِ قدیمم میشوی
از بلندی های ِ جولان ِ تنت، تا نوار ِ غزه روی ِ دامنت
تا شب ِ اشغالی ِ پیراهنت، ماریای ِ اورشلیمم میشوی
عشوه ات اعجاز و دینت دلبری، عشق ِ خود را میکنی یادآوری
با دو ابروی ِ کج ِ پیغمبری، چون صراط ِ مستقیمم میشوی
جرعه جرعه ماهی و ماهوری و ارغوان پوشیده ی ِ انگوری و
کوچه گرد ِ شهر ِ نیشابوری و مست ِ خیام ِ حکیمم میشوی
خوش خرامان خوش کرشمه چون غزال، مثل ِ سایه میخزی با شور و حال
نرم و آهسته میایی در خیال، پنجه ورچین ِ حریمم میشوی
در به رویت میگشایم بیقرار، تا میایی میرسد فصل ِ بهار
چین به چین ِ دامنت غرق ِ انار، نقش ِ خوشرنگ ِ گلیمم میشوی
می نشینی روسری وا میکنی، بید ِ مجنون سهم ِ لیلا میکنی
عطرافشان شور برپا میکنی، بوستانی از شمیمم میشوی
آخر ِ شعر است این طرز ِ نگاه، پشت ِ ابری میرود از شرم ماه
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima