+ چرا رنجم می دهی؟
- چون دوستت دارم.
+ نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی اش را می خواهیم نه رنجش را.
- وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را می خواهیم؛ عشق را، حتی به قیمت رنج.
+ پس تو به عمد مرا رنج می دهی؟
- بله، برای اینکه از عشقت مطمئن شوم...
#ایتالو_کالوینو
از کتاب #بارون_درخت_نشین
ترجمه #مهدی_سحابی
@asheghanehaye_fatima
- چون دوستت دارم.
+ نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی اش را می خواهیم نه رنجش را.
- وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را می خواهیم؛ عشق را، حتی به قیمت رنج.
+ پس تو به عمد مرا رنج می دهی؟
- بله، برای اینکه از عشقت مطمئن شوم...
#ایتالو_کالوینو
از کتاب #بارون_درخت_نشین
ترجمه #مهدی_سحابی
@asheghanehaye_fatima
لذت، به عکس میماند: لذتی که در کنار دلدار حس میکنی، نگاتیوی بیش نیست. آن را بعد که به خانه رفتی ظاهر میکنی؛ هنگامی که تاریکخانه درونیات را دوباره در اختیار داری. تاریکخانهای که تا زمانی که با دیگرانی، درش به رویت بسته است.
از کتابِ #در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
#مارسل_پروست
ترجمه: #مهدی_سحابی
@asheghanehaye_fatima
از کتابِ #در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
#مارسل_پروست
ترجمه: #مهدی_سحابی
@asheghanehaye_fatima
باورش این بود که عشق باید یکباره، با درخششهایِ بسیار و تکانهایِ شدید از راه برسد، توفانی آسمانی که به زندگی هجوم بیاورد، زیر و رویاش کند، ارادهیِ آدمها را مثلِ شاخ و برگ بکٙنٙد و دل را یکپارچه ببٙرٙد و به ورطه بیندازد. نمیدانست که وقتی ناودانها گرفته باشد باران رویِ بامِ خانهها دریاچهها بهوجود میآوٙرٙد، و اینچنین خود را در امنیت میدانست تا اینکه ناگهان تٙرٙکی در دیوار کشف کرد.*
■✍: #گوستاو_فلوبر [ فرانسه، ۱۸۸۰-۱۸۲۱ ]
■مترجم: #مهدی_سحابی [ ۱۶ بهمن ۱۳۲۳ قزوین - ۱۸ آبان ۱۳۸۸ فرانسه ]
*بخشی از رمان: «مادام بوواری»
@asheghanehaye_fatima
■✍: #گوستاو_فلوبر [ فرانسه، ۱۸۸۰-۱۸۲۱ ]
■مترجم: #مهدی_سحابی [ ۱۶ بهمن ۱۳۲۳ قزوین - ۱۸ آبان ۱۳۸۸ فرانسه ]
*بخشی از رمان: «مادام بوواری»
@asheghanehaye_fatima