عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




نشسته ام که تو را ساده، بی ریا بنویسم
تغزلی به تو زیبای دلربا بنویسم

قلم به دست گرفتم تصدقت! که بگویم
دلم گرفته برایت اجازه تا بنویسم

به جاده های تغزل نشسته ام به گدایی
برای شرح تو باید تو را چه ها بنویسم

تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادا
برای عافیتت روز و شب دعا بنویسم

دوباره خسته ام از خود، دوباره بی تو مریضم
برای مرحم دردم کمی دوا بنویسم

دوای من لب سرخت، دوای من! که بخندی
بدون خنده ات ای گل! چه ماجرا بنویسم

اگر که فکر و خیالت به ذوق شعر نباشد
بگو که فایده اش چیست؟ غزل چرا بنویسم

تو ماه، ماهترینی، تو شاهکار خدایی
برای شرح تو باید که از خدا بنویسم

من از خدا بنویسم برای شکر و تشکر
که آفریده گلی را که مرحبا بنویسم

تمام آنچه که گفتم فقط مقدمه گفتم
قلم به دست گرفتم...... فقط تو را بنویسم



#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
سال نو را به چشمها به لبت
سال نو را به گیسویت بسپار
سال خوبی برای هر دوی ماست
پای این شعر بوسه ای بگذار

پای این شعر بوسه ای بگذار
تا به آغاز رد پای لبت
پای شادی به شعر وا بشود
و ببارد که بوسه های لبت

و ببارد که بوسه های لبت
تلخی سال کهنه را ببرد
دلخوشم سال نو کنار منی
با تو از شعر، غصه ها برود

با تو از شعر،غصه ها برود
تا برایت غزلترانه شوم
مو بباف و به روی شانه بریز
تا برایت دو کوه ، شانه شوم

تا برایت دو کوه شانه شوم-
تابرایت غزلترانه شوم-
سال نو را به گیسویت بسپار
پای این شعر بوسه ای بگذار

#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
رویای تو هر لحظه به جانم پیچد
عطرت به دلم، تنم، جهانم پیچد
هنگامه ی مرگ یادی از دیدارت
نبضی شود و توی رگانم پیچد



از زخم دل و بساط غم فهمیدند
از چشم تر و قامت خم فهمیدند
در قلب نهادمت نبینند تویی
از شعر غم شبانه ام فهمیدند



شب بغض همه ترانه هایم بوده
هم ناله ی محرمانه هایم بوده
شب عطر تو را به خانه ام آورده
شب کعبه ی عاشقانه‌ هایم بوده



ای غم! که گرفته عالمم را بویت
جانم! گل من! تصدق ابرویت
اینقدر نشسته ای تو بر سینه ی من
به درد نیامده دگر زانویت؟

#طاها_ابراهیمی
خرداد ۱۴۰۱
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
تا می وزد نسیم هوایت نمرده ام
سوگند می خورم به صفایت، نمرده ام

گاهی میان شعر صدا می زنی و تا 
_ جان می دهد طنین صدایت نمرده ام

افتاده ام که بوسه بگیرم ز دامنت
مستم به خاکبوسی ِ پایت! نمرده ام

مردن به پای عشق تو لبریز زندگیست
یعنی اگر شوم به فدایت نمرده ام

بر گور من نشسته غزل می سرا یی ام
حالا به یُمن زمزمه هایت نمرده ام

از خواب می پرم که نفس می کشم هنوز
دلگیرم از خودم که برایت نمرده ام


#طاها_ابراهیمی
آذر ماه ۹۷
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
دار و ندار من غزل است و ترانه هام
شعرم تصدقت بشود .... ! ای فدای تو

از کوچه های دور و برم رد نمی شوی
تا بشنوم صدای خوش ِ کفش های تو

"پیراهنی که آید از او بوی" عاشقی
پیراهنی ست لایق بالا بلای تو

دور مدار قدِّ تو می گردم و ... عجب !
"ما خود نمی رویم دوان در قفای" تو

حالا تمام عمر ِمن و بی قراری ام
حالا حدود ساعت اینجا ... هوای تو -


#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
آغوش سردی که توهم در تنت دارد
چشم حسد بر دگمه ی پیراهنت دارد

ای چشم ْنرگس ! گوش ْلاله ! ناخنت گلبرگ!
گلهای هر شعری هوای گلشنت دارد

هرگاه در تب می کشم دندان به هذیانها
طبع مریضم میلی از آویشنت دارد

می ریزد از آه گلویم هی عطش روی ِ -
لبهای سردی که تب بوسیدنت دارد

بازوی شعرم در خیال بی کسی هرشب
تصویر و طرحش را به دور گردنت دارد

سرد است جایی که نباشی، سرد و بی روح است
ای عشق ! آغوشم تب ِ پیراهنت دارد


#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای طعم قند ، طعم عسل ! آشنات لب
لب می مکد به شوق بغل در هوات لب

شیرینکم ! گلم ! که پر از ناز و عشوه ای
لب وا بکن که باز بریزم به پات لب

هرگز کسی ندیده صدف را به رنگ سرخ
دری گرفته از لبت از هر جهات لب

وقتی که می کشی لب خود را به روی لب
می ریزد از قصیده ی این کائنات لب

عالم شبیه غنچه ی افسوس می شود
تا غنچه میکند گل ناز و ادات لب

صف میکشند جمله فقیهان به شرب خمر
تا میزنی به جام پر از منکرات لب

در لحظه های خلوت آن یادگارها -
رازیست ، نانوشته از آن ماجرات لب

لبخند میزنی و لبت فتنه می کند
لبخند میزنی و لبت ای فدات ، لب !

لب نیست این لبی که تو داری ... بمیرمش
پر می زند به شوق لبی در هوات .. لب

خورشید می دود به مداری که وا کند
در سایه سار بوسه ی بی انتهات لب

دریا سوار موج به توفان سپرده دل
تا وا کند شبی کف ساحل برات لب

"معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد"
پس من چطور میزنم اینجا صدات ، لب !؟


#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نشسته ام که تو را ساده، بی ریا بنویسم
تغزلی به تو زیبای دلربا بنویسم

قلم به دست گرفتم تصدقت! که بگویم
دلم گرفته برایت اجازه تا بنویسم

به جاده های تغزل نشسته ام به گدایی
برای شرح تو باید تو را چه ها بنویسم

تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادا
برای عافیتت روز و شب دعا بنویسم

دوباره خسته ام از خود، دوباره بی تو مریضم
برای مرحم دردم کمی دوا بنویسم

دوای من لب سرخت، دوای من! که بخندی
بدون خنده ات ای گل! چه ماجرا بنویسم

اگر که فکر و خیالت به ذوق شعر نباشد
بگو که فایده اش چیست؟ غزل چرا بنویسم

تو ماه، ماهترینی، تو شاهکار خدایی
برای شرح تو باید که از خدا بنویسم

من از خدا بنویسم برای شکر و تشکر
که آفریده گلی را که مرحبا بنویسم

تمام آنچه که گفتم فقط مقدمه گفتم
قلم به دست گرفتم...... فقط تو را بنویسم

#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ساعت به وقت لحظه ی من بی قرارمت!
با تیک و تاک دلهره در انتظارمت

یک ذره یاد و عشق تو از دل نرفته است
یعنی که مثل روز نخستین دچارمت

ای انتظار سخت کشنده! به سینه ام
تا لحظه های با تو شدن می فشارمت

ای مرهم تمام عذابی که دیده ام
بر زخم های بی کسی ام می گذارمت

ای دل! تگرگ خورده ی طوفان عاشقی
طاقت بیار تا که به باران سپارمت

ای یادگار زخم و سکوت قبیله ام
یک روز در قبیله ی غم می هوارمت

...........

روزی به روی شیشه ی این پنجره به آه
خواهم نوشت جمله ی من دوست دارمت

#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima