عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

امروز
سایه ای که همیشه دنبالم می آمد
در ایستگاهِ اتوبوس جا ماند
حتما برای فرار
نباید لای لباس های کهنه پنهان شد
و یا کفِ سیمانی سلول را
با قاشق کَند
گاهی برای فرار از خود
کافیست روزنامه ای به دست بگیری
و نامت را لابلای حوادثِ جهان جستجو کنی!

سایه ها
کارآگاه های مخفی خاطراتی هستند
که سالها پس از تنها شدنت
دنبالت می آیند!



#بهرنگ_قاسمی
تنها يک زن می تواند...
همزمان كه روی صندلی نشسته است
و دامنِ كوتاه اش را
می كشد روی ران هايش....
كمی آن طرف تر
چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
روی سينه ی مردی لَم داده است...
و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
زن ها ...
هر كجا كه بخواهند می نشينند...
و هر طور كه بخواهند
دنيا را
از پشتِ زيبايي شان
می بينند!

#بهرنگ_قاسمی

@asheghanehaye_fatima
تنها يک زن می تواند...
همزمان كه روی صندلی نشسته است
و دامنِ كوتاه اش را
می كشد روی ران هايش....
كمی آن طرف تر
چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
روی سينه ی مردی لَم داده است...
و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
زن ها ...
هر كجا كه بخواهند می نشينند...
و هر طور كه بخواهند
دنيا را
از پشتِ زيبايي شان
می بينند!



#بهرنگ_قاسمی


@asheghanehaye_fatima
باد لاےِ موهایت مے‌پیچد ،
موهایت موج بَرمےدارد
وَ در ڪرانہ‌اے دوردست
اسب‌هاے ترڪمن رَم مےڪُنَند !

چشم‌هاے تُو ارتباطِ مستقیمِ
باد وُ باران است ،
چشم‌هاے تُو پیامبرِ
باغچہ وُ ناودان است ،
چشم‌هاے تُو معجزه ،
چشم‌هاے تُو ابر ،
چشم‌هاے تُو ...

آه اِے معشوق !
عادت ڪَرده‌اَم بہ تنہایے ،
عادت ڪَرده‌اَم بہ سڪوت !

ڪمے نگاه ڪُن مرا
تا شانہ‌هایم صداے دریا بدهند !



#بهرنگ_قاسمی


@asheghanehaye_fatima
تنها یک زن می تواند
همزمان كه روی صندلی نشسته است
و دامنِ كوتاه اش را
می كشد روی ران هايش
كمی آن طرف تر
چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
روی سينه ی مردی لَم داده است
و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
زن ها
هر كجا كه بخواهند می نشينند
و هر طور كه بخواهند
دنيا را
از پشتِ زيبايي شان
می بينند!


#بهرنگ_قاسمی


@asheghanehaye_fatima
تصورم از شانه‌های تو
در باور هیچ فلوت‌نوازی نمی‌گنجید
تو نتی تازه‌ای
نقش بسته بر پیکر باریکِ تار
آرامشی ملس
که چراغ‌ هر خانه‌ای را
تا نیمه‌شبان ماجرا می‌بخشد
تجسمِ آهنگ دست‌هایت
منتهی به باغ‌های بکر است
آنگاه ملتمسانه سمت یقه‌ی مادرت دراز می‌کنی
تا مگر الفبای عشق را از پستان‌هایش بِمکی
ای ذوقِ پاروی تازه کار از دریا
ای شنای مِه بر بلندای تپه‌های سبز
ای تجسمِ ابر از گُلی که عزم روییدن دارد
باورِ مرا
بر قامتِ عشق عینیت ببخش
پیش از طلوع آفتاب بر سینه‌کش کوه‌ها،
قبل از وداع آفتاب با گونه‌های سرخ دریا
مرا به دوستت‌دارمت بِبر
به بوسه‌های بی منظورت
و از عشق مجاب‌م بساز
تو،
تو که نامت
نامِ تمامِ قواره‌ی آسمان است

@asheghanehaye_fatima


#بهرنگ_قاسمی
سَر از بالینِ خیال بَردار وُ
به بازوانم بتاب

با این زخم‌ها
که در نگاهِ تُوست
هیچ مَردی
تسلّای لب‌های
خُشکیده‌اَت نخواهد شد

ضمانتِ آغوشت را
به پای من بگذار
و بایست تا ایستادن از
حافظه ی اندامت رنگ بگیرد

تُو سَرسخت‌تَرین
زنِ بی ادّعای تاریخی
که از ترسِ شایعه ی باد
موهایت را زیرِ روسَری
پنهان کرده‌ای


#بهرنگ_قاسمی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
بوی یاس می دَهی ، طعمِ رز
ساده ، بی آلایش ...
انگار خودِ نیلوفری
باغ در باغ شقایق را
به لب‌هایت دوخته ای
با آن خنده‌ی مریمی اَت
از خواب که می پَری
نسترن می خندد ،
سُنبل پرواز



#بهرنگ_قاسمی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
بوی یاس می‌‌دهی‌ ، طعم رز
ساده ، بی‌ آلایش
انگار خود نیلوفری
باغ در باغ ، شقایق را
به لب هایت دوخته‌ای
با آن خنده ی مریمی ات
از خواب که می‌‌پری
نسترن می‌‌خندد
سنبل پرواز !
فقط یک سوال ؟
با این همه هوو
چگونه می‌‌سازی خانم ؟!!

#بهرنگ_قاسمی


@asheghanehaye_fatima
تنها يک زن می تواند...
همزمان كه روی صندلی نشسته است
و دامنِ كوتاه اش را
می كشد روی ران هايش....
كمی آن طرف تر
چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
روی سينه ی مردی لَم داده است...
و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
زن ها ...
هر كجا كه بخواهند می نشينند...
و هر طور كه بخواهند
دنيا را
از پشتِ زيبايي شان
می بينند!


#بهرنگ_قاسمی

@asheghanehaye_fatima
این که می گویند
دلگیر نباش
خدا بزرگ است
دلتنگی را بزرگ کرده اند
غصه ها
یکی پس از دیگری می آیند
با موهایت وَر می روند
نبض ات را می گیرند
و درست مابینِ آمد و شدِ خون به مویرگ
جایی برای خود باز می کنند
می خواهم جایی بیشتر برایت باز کنم
کنارِ خودی ترین شکلم
کنارِ تَرَک های دستم
وقتی غصه می خورم
وقتی مشغولِ کارم
تو بزرگترین مشکلِ منی
وقتی می خواهم به بودن ات فکر کنم
در من بزرگ شده ای
مثلِ خرافه ای در روستا
مثلِ شایعه ای در شرق,
فقر در افریقا
در من بزرگ تر شده ای
مثلِ دختری که تازه سینه در آورده است
و مادرش پر از دلشوره ست!
نمی دانم با چشم هایت چه کنم
با دست هایت
و موهایی که
بادهای گرسنه ی شرق و غرب را
تا پنجره ی خانه ام
کشانده است


#بهرنگ_قاسمی


@asheghanehaye_fatima
زنان را اگر
از وسط به دونیم مساوی تقسیم کنند
نیم‌شان مادر خواهند شد
نیمِ دیگرشان فرزند
نیمِ‌شان سراسر دوست‌داشتن
و نیمِ دیگرشان مملو از عشق!
این حرف‌ها را
چه آنانی که می‌شنوند
چه آنان که می‌بینند
باور نخواهند کرد
چرا که شرح حال زنان
نیمی حکایتی غم‌انگیز است
و نیمِ دیگر
سراسر شب
و سکوتی ملموس

#جمال_ثریا
ترجمه : #بهرنگ_قاسمی


@asheghanehaye_fatima
.

بوسیدن اگر شکل داشت
لابد لبانم مربعی کوچک بود
قاب شده در سینه ی سفیدت
که در هربار باز کردن اش
مشتی شعر
رج به رج تن ات را
به دریا متصل می کرد..

#بهرنگ_قاسمی

@asheghanehaye_fatima
عزیزم!
مَردی که
شبانه راه می اُفتد
وَ به بهانه ی ماه‌گرفتگی
تُو را می بوسد ، دیوانه نیست؛
فقط کمی بیشتر دوستَت دارد


#بهرنگ_قاسمی
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
زنان را اگر
از وسط به دونیم مساوی تقسیم کنند
نیم‌شان مادر خواهند شد
نیمِ دیگرشان فرزند
نیمِ‌شان سراسر دوست‌داشتن
و نیمِ دیگرشان مملو از عشق!
این حرف‌ها را
چه آنانی که می‌شنوند
چه آنان که می‌بینند
باور نخواهند کرد
چرا که شرح حال زنان
نیمی حکایتی غم‌انگیز است
و نیمِ دیگر
سراسر شب
و سکوتی ملموس

#جمال_ثریا
ترجمه : #بهرنگ_قاسمی
@asheghanehaye_fatima
..

چقدر می ترسم تو را نبوسیده
از دنیا بروم اصلن کجا
می توانم بروم؟
وقتی می دانم تمبرها
تا لبان پاکت را نبوسند
به هیچ کجا نمی رسند!


#بهرنگ_قاسمی

@asheghanehaye_fatima
تنها یک زن می تواند
همزمان كه روی صندلی نشسته است
و دامنِ كوتاه اش را
می كشد روی ران هايش
كمی آن طرف تر
چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
روی سينه ی مردی لَم داده است
و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
زن ها
هر كجا كه بخواهند می نشينند
و هر طور كه بخواهند
دنيا را
از پشتِ زيبايي شان
می بينند!


#بهرنگ_قاسمی

@asheghanehaye_fatima
تنها يک زن می تواند
همزمان كه روی صندلی نشسته است
و دامنِ كوتاه اش را
می كشد روی ران هايش
كمی آن طرف تر
چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
روی سينه ی مردی لَم داده است
و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
زن ها
هر كجا كه بخواهند می نشينند
و هر طور كه بخواهند
دنيا را
از پشتِ زيبايي شان
می بينند

#بهرنگ_قاسمی

@asheghanehaye_fatima
چشم‌هایت دلیلِ محکمی بود
دربِ موزه‌ها تا ابد تخته شوند
و خدا ادامه ی سکوتش را
در قرنطینه ی آسمان سوت بزند
حالا که زیبایی‌‌ات را از تاریخ پس گرفته‌ای
روی همین صندلی لهستانی بنشین
و بهانه‌های ریز و درشت‌ات را جدا کن
تا بلکه
گره‌ای از شعر‌های نگفته‌ام
باز شود!
بی‌ سبب نیست نام‌ت دست به دست چرخیده است
خانه به خانه سر زده است
تا عاقبت
پای زنی‌ زیبا به شعر‌هایم باز شود
(برشی از شعر/ ۱۳۹۰)

#بهرنگ_قاسمی

@asheghanehaye_fatima
تنها يک زن می تواند
همزمان كه روی صندلی نشسته است
و دامنِ كوتاه اش را
می كشد روی ران هايش
كمی آن طرف تر
چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
روی سينه ی مردی لَم داده است
و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
زن ها
هر كجا كه بخواهند می نشينند
و هر طور كه بخواهند
دنيا را
از پشتِ زيبايي شان
می بينند

#بهرنگ_قاسمی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima