عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
محمد رضا شجریان، آلبوم پیغام اهل دل (همایون‌مثنوی)، ساز و آواز\:…
غزلی از فخرالدین عراقی
#محمدرضا_شجریان

دلی دارم ، چه دل ؟ محنت سرایی ...
که در وی خوشدلی را نیست جایی !

دلِ مسکین چرا غمگین نباشد ؟
که در عالَم نیابد دل‌ربایی

تَنِ مهجور چون رنجور نَبوَد ؟
چه تابِ کوه دارد رشته تایی ؟!

چگونه غرقِ خونابه نباشم ؟
که دستم می‌نگیرد آشنایی !

بمیرد دل چو دلداری نبیند
بکاهد جان چون نَبوَد جان فزایی !

بنالم بلبل‌آسا چون نیابم
ز باغِ دلبران بوی وفایی ...

فتادم باز در وادیِ خون خوار
نمی‌بینم رهی را رهنمایی !

نَه دل را در تَحَیُّر پای بندی
نَه جان را جز تمنا دلگشایی !

درین وادی فرو شد کاروان‌ها
که کس نشنید آوازِ دَرایی !

درین ره هر نفس صد خون بریزد ...
نیارد خواستن کس خونبهایی !

دلِ من چَشم می‌دارد کزین ره
بیابد بَهرِ چشمش توتیایی !

روانم نیز در بسته است همّت
که بگشاید در راحت سَرایی !

تَنم هم گوش می‌دارد کزین در
به گوشِ جانش آید مَرحبایی !

تمنا می‌کند مسکین عراقی
که دریابد بقا بعد از فنایی ...

#فخرالدین_عراقی

@asgeghanehaye_fatima
عتاب یار
علیرضا قربانی
عتاب یار

🎙●خواننده: #علیرضا_قربانی

○●شعر: #فخرالدین_عراقی

○●آهنگ‌ساز: #مهیار_علی‌زاده

بی‌رخت جانا، دلم غم‌گین مکن
رخ مگردان از من مسکین، مکن

خود ز عشق‌ات سینه‌ام خون کرده‌ای
از فراق‌ات دیده‌ام خونین مکن

بر من مسکین ستم تا کی کنی؟
خستگی و عجز من می‌بین، مکن

چند نالم از جفا و جور تو؟
بس کن و بر من جفا چندین مکن

@asheghanehaye_fatima

🎼آهنگ: «می عشق»

🎙خواننده:
#علی_تفرشی

●شعر: #فخرالدین_عراقی (قرن هفتم ه.ق)

●آهنگ‌: #پدرام_درخشانی

من مست می عشق‌ام هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از باده‌ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

@asheghanehaye_fatima
غمِ هجرانِ تو ای دوست چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی! که منم یا دگری؟

#فخرالدین_عراقی

@asheghanehaye_fatima
عشق را آتشی است که چون در دل افتد، هرچه در دل یابد بسوزد، تا حدی که صورت معشوق را نیز از دل محو کند. مجنون مگر در این سوزش بود، گفتند: لیلی آمد.
مجنون گفت: من خود لیلی‌ام و سر به گریبان فراغت فرو برد.
لیلی گفت: سر برآر که منم محبوب تو.
مجنون پاسخ داد: الیک عنی، فان حبک قد شغلنی عنک (بگذر از من؛ چون عشق تو مرا از تو مشغول داشته)


#فخرالدین_عراقی

@asheghanehaye_fatima
افسوس! که باز از در تو دور بماندیم
هیهات! که از وصل تو مهجور بماندیم

گشتیم دگر باره به کام دل دشمن
کز روی تو، ای دوست، چنین دور بماندیم

ماتم زدگانیم، بیا، زار بگرییم
بر بخت بد خویش، که از سور بماندیم

خورشید رخت بر سر ما سایه نیفکند
بی روز رخت در شب دیجور بماندیم

از بوی خوشت زندگیی یافته بودیم
واکنون همه بی‌بوی تو رنجور بماندیم

روشن نشد این خانهٔ تاریک دل ما
از شمع رخت، تا همه بی‌نور بماندیم

ناخورده یکی جرعه ز جام می وصلت
بنگر، چو عراقی، همه مخمور بماندیم

#فخرالدین_عراقی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد

من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

#فخرالدین_عراقی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای ربوده دلم به رعنایی
این چه لطف است و این چه زیبایی؟

بیم آن است کز غم عشقت
سر برآرد دلم به شیدایی

از جمالت خجل شود خورشید
گر تو برقع ز روی بگشایی

زیر برقع، چو آفتاب منیر
اندر ابر لطیف پیدایی

در جمالت لطافتی است، که آن
در نیابد کمال بینایی

آن ملاحت، که حسن روی تو راست
کس نبیند، مگر تو بنمایی

منقطع می‌شود زبان مرا
پیش وصف رخ تو، گویایی

#فخرالدین_عراقی, عشاق‌نامه, فصل دهم
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
تافته‌ام از غمت، روی ز من بر متاب

زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر
تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب

از رخ سیراب خود بر جگرم آب زن
کز تپش تشنگی شد جگر من سراب

تافته اندر دلم پرتو مهر رخت
می‌کنم از آب چشم خانهٔ دل را خراب

روز ار آید به شب بی رخ تو چه عجب؟
روز چگونه بود چون نبود آفتاب؟

چون به سر کوی تو نیست تنم را مقام
چون به بر لطف تو نیست دلم را مآب

فخر عراقی به توست، عار چه داری ازو؟
نیک و بد و هرچه هست، هست بتوش انتساب

#فخرالدین_عراقی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای خوشا دل کاندر او از عشق تو جانی بود
شادمانی جانی که او را چون تو جانانی بود

خرم آن خانه که باشد چون تو مهمانی در او
مقبل آن کشور که او را چون تو سلطانی بود

زنده چو نباشد دلی کز عشق تو بویی نیافت؟
کی بمیرد عاشقی کو را چو تو جانی بود؟

در همه عمر ار برآرم بی غم تو یک نفس
زان نفس بر جان من هر لحظه تاوانی بود

آفتاب روی تو گر بر جهان تابد دمی
در جهان هر ذره‌ای خورشید تابانی بود

در همه عالم ندیدم جز جمال روی تو
گر کسی دعوی کند کو دید، بهتانی بود

آتش رخسار خوبت گر بسوزاند مرا
اندر آن آتش مرا هر سو گلستانی بود

روزی آخر از وصال تو به کام دل رسم
این شب هجر تو را گر هیچ پایانی بود

#فخرالدین_عراقی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمی‌دانم
همه هستی تویی، فی‌الجمله، این و آن نمی‌دانم

بجز تو در همه عالم دگر دلبر نمی‌بینم
بجز تو در همه گیتی دگر جانان نمی‌دانم

بجز غوغای عشق تو درون دل نمی‌یابم
بجز سودای وصل تو میان جان نمی‌دانم

چه آرم بر در وصلت؟ که دل لایق نمی‌افتد
چه بازم در ره عشقت؟ که جان شایان نمی‌دانم

#فخرالدین_عراقی
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
در سرم عشق تو سودایی خوش است
در دلم شوقت تمنایی خوش است

ناله و فریاد من هر نیم‌شب
بر در وصلت تقاضایی خوش است

تا نپنداری که بی‌روی خوشت
در همه عالم مرا جایی خوش است

با سگان گشتن مرا هر شب به روز
بر سر کویت تماشایی خوش است

گرچه می‌کاهد غم تو جان من
یاد رویت راحت افزایی خوش است

در دلم بنگر، که از یاد رخت
بوستان و باغ و صحرایی خوش است

تا عراقی والهٔ روی تو شد
در میان خلق رسوایی خوش است

#فخرالدین_عراقی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
آشکارا نهان کنم تا چند؟
دوست می‌دارمت به بانگ بلند

دلم از جان نخست دست بشست
بعد از آن دیده بر رخت افکند

عاشقان تو نیک معذورند
زانکه نبود کسی تو را مانند

دیده‌ای کو رخ تو دیده بود
خواه راحت رسان و خواه گزند

ای ملامت کنان مرا در عشق
گوش من نشنود ازین سان پند

گرچه من دور مانده‌ام ز برت
با خیال تو کرده‌ام پیوند

آن چنان در دلی که پنداری
ناظرم در تو دایم، ای دلبند

تو کجایی و ما کجا هیهات!
ای عراقی، خیال خیره مبند

#فخرالدین_عراقی


@asheghanehaye_fatima