@asheghanehaye_fatima
+موندن سخت تر از رفتنه...آدمی که میره فقط میره اما آدمی که می مونه...پای خیلی چیزا می مونه...
-اتفاقا اونی که میره خلاصه ی هر چیزی رو با خودش می بره...فک کن توی یه چمدون یه دنیا خاطره بچپونی و ببری...
+هه...چمدون خلاصه اس ، چکیده اس...فک کن آدم بمونه و یه کمد عطر...یه تخت خاطره،ی اتاق حرف،یه خونه پر عطر چایی،ی کوچه پر از صدای خنده،ی عالم خیابون پر از عبور...ی شهر خاطره...
آخ!موندم اینا که میرن چطوری میرن که دیگه برنمیگردن؟!
-نمیدونم...خیالِ یه شهر سنگین تره یا خودِ ی شهر؟
ما را
درخت بار آوردند
هرجا ریشه کردیم
ماندیم
#یهویی_نوشت
#اتفاق_غیر_عادی_دیالوگ
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
+موندن سخت تر از رفتنه...آدمی که میره فقط میره اما آدمی که می مونه...پای خیلی چیزا می مونه...
-اتفاقا اونی که میره خلاصه ی هر چیزی رو با خودش می بره...فک کن توی یه چمدون یه دنیا خاطره بچپونی و ببری...
+هه...چمدون خلاصه اس ، چکیده اس...فک کن آدم بمونه و یه کمد عطر...یه تخت خاطره،ی اتاق حرف،یه خونه پر عطر چایی،ی کوچه پر از صدای خنده،ی عالم خیابون پر از عبور...ی شهر خاطره...
آخ!موندم اینا که میرن چطوری میرن که دیگه برنمیگردن؟!
-نمیدونم...خیالِ یه شهر سنگین تره یا خودِ ی شهر؟
ما را
درخت بار آوردند
هرجا ریشه کردیم
ماندیم
#یهویی_نوشت
#اتفاق_غیر_عادی_دیالوگ
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
در امتداد تخت
می دوم
شبیه زنی خیس
که از
هم آغوشی وحشیانه ای
گریخته است
خیالت را
از
خوابهایم بیرون بکش
زنی که
طعم "تو" را
به آغوشش برده بود
اجتناب از تخت را
به پیراهنم کوک می زند
وحشی تر از ماده گرگی
که
توله های گرسنه اش را
به دندان می کشد
خیال تخت را
چنگ می زنم
حالا هی خیسی آغوشت را به خیالهایم بیاور
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
در امتداد تخت
می دوم
شبیه زنی خیس
که از
هم آغوشی وحشیانه ای
گریخته است
خیالت را
از
خوابهایم بیرون بکش
زنی که
طعم "تو" را
به آغوشش برده بود
اجتناب از تخت را
به پیراهنم کوک می زند
وحشی تر از ماده گرگی
که
توله های گرسنه اش را
به دندان می کشد
خیال تخت را
چنگ می زنم
حالا هی خیسی آغوشت را به خیالهایم بیاور
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
برای
قصه هایت
گوشهایم را کوک کرده ام
هزار و یک شبم
تسلیمِ
شبی
که
نفسهای تو
چشمهایم را
بیدار کند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
@asheghanehaye_fatima
قصه هایت
گوشهایم را کوک کرده ام
هزار و یک شبم
تسلیمِ
شبی
که
نفسهای تو
چشمهایم را
بیدار کند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
@asheghanehaye_fatima
انگشتانم
فاصله ی لبانت را
پرسه میزنند...
آخ
هزار شعرِ داغ
برای گوشهایم
روی لبت
لانه کرده
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
@asheghanehaye_fatima
فاصله ی لبانت را
پرسه میزنند...
آخ
هزار شعرِ داغ
برای گوشهایم
روی لبت
لانه کرده
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
@asheghanehaye_fatima
دستانت
خیابانی خیس...
و من
عابری خسته!
تاوان گرفتنش
افتادن است در جبهه های تنت
و من هربار
عطای عبور را
به لقایش...
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
خیابانی خیس...
و من
عابری خسته!
تاوان گرفتنش
افتادن است در جبهه های تنت
و من هربار
عطای عبور را
به لقایش...
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
به
زمزمه ی لبهایت
تن می سپارم..
یخ در جهنمی است تنم
که به ذوب
امیدوار است
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima
زمزمه ی لبهایت
تن می سپارم..
یخ در جهنمی است تنم
که به ذوب
امیدوار است
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima
درد زنی وحشی است
که استخوان فاصله را
به دندان سگهای خیال میدهد...
تا
تکه های متلاشی اش
روی دست کسی نماند
#مریم_اسدی
#زن_درد_بود
#مرور
@asheghanehaye_fatima
که استخوان فاصله را
به دندان سگهای خیال میدهد...
تا
تکه های متلاشی اش
روی دست کسی نماند
#مریم_اسدی
#زن_درد_بود
#مرور
@asheghanehaye_fatima
اصلا
حساب و کتاب ندارد
دستی
که دلتنگی را
با ناخن
روی تنت
وصله پینه میکند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima
حساب و کتاب ندارد
دستی
که دلتنگی را
با ناخن
روی تنت
وصله پینه میکند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima
انارهای تنم
به هوس ِ لب تو
پوست ترکانده اند...
بهشت را
با زبان ِ خیس
روی تنم
نقش بزن
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
به هوس ِ لب تو
پوست ترکانده اند...
بهشت را
با زبان ِ خیس
روی تنم
نقش بزن
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
و زن را شلاق زدند
تا وزنِ کلمه به دست شیطان بیوفتد
همین هراس همیشه
شیطنتِ چشمهای زن را
ضمانت میکرد...
پوستش
بسترهای زیادی را به رقص در می آورد
و آنها
به بهانه چشمها
شیطنتها
هراس ها
رقص را از دامنش
لبخند را از لبش
و لطافت را از دستانش...می ربودند!
شبها
پای زن که ب خوابهایشان باز میشد
قصه را به آب می دادند
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
تا وزنِ کلمه به دست شیطان بیوفتد
همین هراس همیشه
شیطنتِ چشمهای زن را
ضمانت میکرد...
پوستش
بسترهای زیادی را به رقص در می آورد
و آنها
به بهانه چشمها
شیطنتها
هراس ها
رقص را از دامنش
لبخند را از لبش
و لطافت را از دستانش...می ربودند!
شبها
پای زن که ب خوابهایشان باز میشد
قصه را به آب می دادند
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
و زن را شلاق زدند
تا وزنِ کلمه به دست شیطان بیوفتد
همین هراس همیشه
شیطنتِ چشمهای زن را
ضمانت میکرد...
پوستش
بسترهای زیادی را به رقص در می آورد
و آنها
به بهانه چشمها
شیطنتها
هراس ها
رقص را از دامنش
لبخند را از لبش
و لطافت را از دستانش...می ربودند!
شبها
پای زن که ب خوابهایشان باز میشد
قصه را به آب می دادند
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
تا وزنِ کلمه به دست شیطان بیوفتد
همین هراس همیشه
شیطنتِ چشمهای زن را
ضمانت میکرد...
پوستش
بسترهای زیادی را به رقص در می آورد
و آنها
به بهانه چشمها
شیطنتها
هراس ها
رقص را از دامنش
لبخند را از لبش
و لطافت را از دستانش...می ربودند!
شبها
پای زن که ب خوابهایشان باز میشد
قصه را به آب می دادند
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
زنی که
پوستِ خودش را می کَنَد
تا
خیابانی به باد نرود
معشوقه ی مردی وحشی است...
که دستهایش
بوی خون و قفس می دهد!
#مریم_اسدی
#هیچی
@asheghanehaye_fatima
پوستِ خودش را می کَنَد
تا
خیابانی به باد نرود
معشوقه ی مردی وحشی است...
که دستهایش
بوی خون و قفس می دهد!
#مریم_اسدی
#هیچی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
وحشیانه
به چنگ و تازیانه
مرزهای تنت را رژه میروم ؛
هیچ زنی
هیچ کجا
هرگز
تنت را اینگونه نکاویده
میدانِ جنگی که
تنها فرمانده اش زنی است
که به زبان ،
نفست را به شماره میاندازد ؛
حالا
تنت را از میدان بیرون ببر
عطر پرسههای من
پای زنان دیگر را قلم میکند ..!!
#مریم_اسدی
وحشیانه
به چنگ و تازیانه
مرزهای تنت را رژه میروم ؛
هیچ زنی
هیچ کجا
هرگز
تنت را اینگونه نکاویده
میدانِ جنگی که
تنها فرمانده اش زنی است
که به زبان ،
نفست را به شماره میاندازد ؛
حالا
تنت را از میدان بیرون ببر
عطر پرسههای من
پای زنان دیگر را قلم میکند ..!!
#مریم_اسدی