@asheghanehaye_fatima
صد سال دیگر را تصور کن
از خنده های ما چه می ماند
از اینهمه دلدادگی شادی
نسلی که بعد از ما نمی ماند
ما هر دو مغروریم و می دانیم
جز ما کسی درگیر اما نیست
هی امتحان هی قهر هی تلخی
چیزی به جز تردید با ما نیست
من در سکوتم با تو می خوابم
تو در هیاهو بی منی هرجا
اما... اگر ...شاید ...چرا ... هرچند
نه !تو نمی دانی حقیقت را
از حرف هایت ریختم در چای
با اشکهایم هم زدم آن را
در ساعت بی وقت تنهایی
سر می کشم اندوه لیوان را
فردا مرا از یاد خواهی برد
فهمیده ام از گفتگو هایت
تا قرن ها معشوقه هایت را
بو می کشم مانند موهایت
صد سال دیگر را تصور کن
از گور من گیلاس روییده ،
یک بچه که شکل تو می خندد
از بچه های من یکی چیده
شاید برای نسل بعد از ما
ممنوع شد بوسیدن و دیدن
شاید درون امپراطوریت
ممنوع شد با عشق خندیدن
شاید ...اگر... اما ...ولی... هرچند...
در فکر من آینده ی گنگی ست
تصمیم را تنها نمی گیرم
آینده هم مانند غم دُنگی ست
صد سال دیگر مانده تا مرگم
صد سال مانده تا تو برگردی
وقتی نبودم تازه می فهمی
این روز ها را با که سر کردی...
#سارا_ابراهیمی
صد سال دیگر را تصور کن
از خنده های ما چه می ماند
از اینهمه دلدادگی شادی
نسلی که بعد از ما نمی ماند
ما هر دو مغروریم و می دانیم
جز ما کسی درگیر اما نیست
هی امتحان هی قهر هی تلخی
چیزی به جز تردید با ما نیست
من در سکوتم با تو می خوابم
تو در هیاهو بی منی هرجا
اما... اگر ...شاید ...چرا ... هرچند
نه !تو نمی دانی حقیقت را
از حرف هایت ریختم در چای
با اشکهایم هم زدم آن را
در ساعت بی وقت تنهایی
سر می کشم اندوه لیوان را
فردا مرا از یاد خواهی برد
فهمیده ام از گفتگو هایت
تا قرن ها معشوقه هایت را
بو می کشم مانند موهایت
صد سال دیگر را تصور کن
از گور من گیلاس روییده ،
یک بچه که شکل تو می خندد
از بچه های من یکی چیده
شاید برای نسل بعد از ما
ممنوع شد بوسیدن و دیدن
شاید درون امپراطوریت
ممنوع شد با عشق خندیدن
شاید ...اگر... اما ...ولی... هرچند...
در فکر من آینده ی گنگی ست
تصمیم را تنها نمی گیرم
آینده هم مانند غم دُنگی ست
صد سال دیگر مانده تا مرگم
صد سال مانده تا تو برگردی
وقتی نبودم تازه می فهمی
این روز ها را با که سر کردی...
#سارا_ابراهیمی
آنجا که بادو باران با هم موافق بود
دیوانگی کردی بهجای رفت ، برگشتی...
#سارا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
دیوانگی کردی بهجای رفت ، برگشتی...
#سارا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
هر #زن
دست کم ،یکبار
#زیبا ترین زن جهان بوده است
و از آن پس ،
تنها به #گلدان کوچکش آب داده
کنار پنجره ایستاده
و به عابران غریبه
#سرد
#لبخند زده است
زیبایی
چیز غمگینیست .
.
(برشی از شعری بلندتر)
#سارا_ابراهیمی
هر #زن
دست کم ،یکبار
#زیبا ترین زن جهان بوده است
و از آن پس ،
تنها به #گلدان کوچکش آب داده
کنار پنجره ایستاده
و به عابران غریبه
#سرد
#لبخند زده است
زیبایی
چیز غمگینیست .
.
(برشی از شعری بلندتر)
#سارا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
.
.
صد سال بعدِ مرگم
زنی هستم،
که شعرهای صد ساله ی زنی را می خواند
و می گوید :
"چقدر احمق بود!
مردها را که نمیشود دوست داشت! "
مردی هستی
که صد سال بعد
زنت با تو قهر که می کند ،
گل لای کتابی می گذاری
که من نوشته ام
صد سال بعد هم
میـــــتوانم تـــو را دوست داشته باشم
عطر گلهایی
که برایم می آوری را
بشنوم
و گرمی دستانت را
بر صفحاتم حس کنم
صد سال دیگر
#من
کلمات شعری زنانه ام
که به زنی
قهر کرده با #تو
حسادت میکند
#سارا_ابراهیمی
.
پ.ن:
هُل ترید أن تعرف سرّ قوّتی؟
لا أحد أحبّنی
حقاً قط...
(میخواهی راز قدرت مرا بدانی؟
هیچکس هیچوقت
#واقعاً مرا دوست نداشت...)💔
#غاده_السمان
ترجمه : اسماء خواجهزاده
.
.
.
صد سال بعدِ مرگم
زنی هستم،
که شعرهای صد ساله ی زنی را می خواند
و می گوید :
"چقدر احمق بود!
مردها را که نمیشود دوست داشت! "
مردی هستی
که صد سال بعد
زنت با تو قهر که می کند ،
گل لای کتابی می گذاری
که من نوشته ام
صد سال بعد هم
میـــــتوانم تـــو را دوست داشته باشم
عطر گلهایی
که برایم می آوری را
بشنوم
و گرمی دستانت را
بر صفحاتم حس کنم
صد سال دیگر
#من
کلمات شعری زنانه ام
که به زنی
قهر کرده با #تو
حسادت میکند
#سارا_ابراهیمی
.
پ.ن:
هُل ترید أن تعرف سرّ قوّتی؟
لا أحد أحبّنی
حقاً قط...
(میخواهی راز قدرت مرا بدانی؟
هیچکس هیچوقت
#واقعاً مرا دوست نداشت...)💔
#غاده_السمان
ترجمه : اسماء خواجهزاده
.