عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بغلت ! از لب تو تا به تنت سُر خوردن
بغلت ! داغ‌ترین نقطه‌ی لذت بردن
بغلت ! سِر شدن از خواستن و آزردن
بغلت ! امن‌ترین جاست برای مـُردن


#م_هاشمی_هخا

@Asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



کاش می شد دوباره دستت را
می گرفتم به روی لبهایم !
کاش می شد دوباره بر می گشت
بهترین روزها و شبهایم


کاش می شد دوباره می دیدم
روی لب / خنده های زیبایت
کاش میشد دوباره من بودم
بهترین غمگسار شبهایت


کاش میشد دوباره می دیدی
زخمهایی نشسته بر جسمم
کاش میشد صدام میکردی
با همان ‌" میم " آخر اسمم


کاش باران دوباره می بارید
زیر باران نگات میکردم
کاش میشد که تووی اینترنت
بار دیگر صدات میکردم


کاش میشد که آخرین دیدار
میگرفتم تو را در آغوشم
کاش..اما چه سود از این ایکاش؟
رفته ای .. کرده ای فراموشم


کاش هرگز تو را نمی دیدم
کاش هرگز سفر نمی کردی
رفتنت درد داشت محبوبم
کاش میشد دوباره برگردی

#م_هاشمی_هخا
میخاستم تمامی ِ تـو سهم من شود
راضی شدم به "از لب فنجان " چشیدنت!

#م_هاشمی_هخا


@Asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



و باز .. شُرشُر باران میان دلتنگی
و باز .. هدفون مشکی وباز آهنگی

و باز .. حس عجیبی به دوست داشتن ات
و باز .. مستی من با خیال عطر تن ات

و باز .. رفتن تو از کنار من ناگاه
و باز .. بر لب من مشت میزند یک آه

و باز ..بوسه به دستی که نیست در دستم
و باز .. دیدن انگشتریت در دستم

و باز .. بی تو نشستن کنار تصویرت
و باز .. گریه به لبخندهای دلگیرت !

و باز ..هجمه ی یادت کنار شب بوهام
و باز .. جای تو خالی میان بازوهام

و باز .. گریه ی یک مرد و سینه ی دیوار
و باز .. یک شب پر درد ِ تا سحر بیدار

و باز .. شورش یک بغض ِ در گلو خفته
و باز .. درد دل و حرفهای ناگفته !

و باز .. حسرت ِ تکرار ِ آخرین دیدار
و باز .. یک پُک ِ سنگین به اولین سیگار ...

#م_هاشمی_هخا
Forwarded from اتچ بات
.


ارگ بم بودی و با خشت تنم ساختمت
مثل یک پرچم ِ افتاده، بر افراختمت

خاستم "داشتن‌ات" را به دلم قول دهم
ناگهان ساده در آغوش خودم باختمت

بغض، سِیلی شد و ما بین من و چهره‌ی تو
آنچنان پرده در انداخت که نشناختمت

با همه سردی و بی‌حوصله‌گیهات هنوز
از دل ِ خاطره‌ها ، دور نینداختمت

غزلم با تو ردیف است، خدا میداند
جبر ِ محض است که در قافیه پرداختمت


#م_هاشمی_هخا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



چه می شود که شبی در کنار هم باشیم ؟
به دووور از همه در انحصار هم باشیم

چه می شود که شبی من تو را بغل کنم و
تو نه ! که هر دوی ما بیقرار هم باشیم

نوازش ات کنم و غنچه غنچه لب بدهی
و تو بخواهی و ... در انتظار هم باشیم

شراب بوسه بنوشیم و مست ِ عشق شویم
و روی هم [...] نه ، بیا رازدار ِ هم باشیم

چه می شود که شبی دکمه های پیرهن ات...
و من [سه نقطه] و هر دو شکار ِ هم باشیم

لباس ِ هر دوی ِ ما چاک و تکّه پاره شود
و بی خیال سه نقطه ! به کار ِ هم باشیم

طلوع صبح بخندد به روی پیکر ما
و بعد ، هر دوی ما شرمسار هم باشیم

که گفته خطبه ی عقد و نکاح ، الزامی ست؟!
بیا به فکر ِ قرار و فرار ِ هم باشیم !!

(بیا گناه ندارد ) ، قرار بگذاریم
چه میشود که شبی در کنار هم باشیم؟


#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima


در دفتر خاطراتِ بارانیِ من
کمرنگ شدیّ و در درونم مُردی
"محبوب"ترین گلم تو بودی...اما
بد کردی و عاقبت تو هم پژمردی


رفتیّ و ندیدی چه به روزم آمد
در کنج اتاقکی ،سیه پوش شدم
دین رفت و دلم رفت ز دستم..حتا
از یاد خدا نیز فراموش شدم


حالا برو ای مسافر بی برگشت
تردید نکن که در دلم می میری
ایکاش که این شعر به دستت نرسد
میدانم از این کنایه ها دلگیری


دلگیری و بغض در گلویت داری
دلگیری و جای من کنارت خالی ست
دلگیری و سردرگمی و دلواپس
دلگیری و دلگیرم و حالم عالی ست!!


بگذار به پایان برسد این بازی
از عشق هزار باره ممنوع،چه سود؟!
بگذار که در هم شکند این رویا
این خواب بدی ک واقعن خواب نبود!


بگذار که "دوستت دارم" را
اینبار درون سینه پنهان بکنم
بگذار فراموش کنم اسمت را
بگذار هر آنچه خواستی ،آن بکنم


اینبار برو سپردمت دست خدا
من بی تو خوشم!!تو نیز بی من خوش باش
نگذار دلت بگیرد و... گریه نکن
با هر چه که بود و هست ‌! حتمن خوش باش


هر چند که در روزِ پریشانیِ من
جای تو و جای بوسه هایت خالی ست
بگذار بگویم که در این لحظه‌ی بد
تقدیمی من به تو فقط یک "خالی" ست

.
#م_هاشمی_هخا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شـیـریـنی ِ لبـهات گـوارای وجودش

من دربدر ِ شیشه‌ی زهرم، خبرت هست؟


#م_هاشمی_هخا


@asheghanehaye_fatima
بغلت ! از لب تو تا به تنت سُر خوردن
بغلت ! داغ‌ترین نقطه‌ی لذت بردن
بغلت ! سِر شدن از خواستن و آزردن
بغلت ! امن‌ترین جاست برای مـُردن


#م_هاشمی_هخا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



بس کن دل دیوانه بیهوده نکن اصرار
کم خاطره هایش را در خاطر خود بسپار

نشنیده بگیر از من:[ رفته ست و نمی آید]
روی گُل ِ امّیدت اینبار تو پا بگذار

من هستم و تنهایی، اینقدر نیازار ام
بگذار فرو ریزم با هق هق این اشعار

از شعر چه میخاهم جز اینکه پیامم را
بی واسطه،بی تحریف،از من ببرد تا یار

ای شعر ببوس اول چشم و لب و دستش را
بگذار که اسمم را تکرار کند ، بسیار

ای شعر تب آلوده، بسیار مواظب باش
در محضر محبوبم اهلی شو و بی آزار

از خاطره ها از من... نه ! هیچ نگو با او
نگذار که بیش از این از من بشود بیزار

بگذار که بغض اش را با گریه کند خالی
آنگاه در آغوشت مردانه به خود بفشار

ای مصرع پایانی ! دریاب که دلتنگم...
باید «خفه خون» گیرم،کو فندک و کو سیگار؟!



#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima



تلخ است دل بریدن و از من رمیدنت
باید دوباره "هی بدَوم" تا رسیدنت!

گلخند‌های باغ لبت بود و چشم‌هام
آغاز شوم حادثه شد سیب چیدنت

ابراز عشق کردم و پاسخ سکوت بود
اما شکست بغض مرا لب گزیدنت

می‌خاستم تمامی تو سهم من شود
راضی شدم به"از لب فنجان" چشیدنت

باید برای لمس نگاهت وضو گرفت
ای چشم‌هات،کعبه و معراج،دیدنت

"عیسی"تر از مسیحم و تنهاتر از خدا
بر من بِدَم که زنده شوم از دمیدنت

«تو» چکه چکه میچکی از سقف "بیت"هام
«من» لحظه لحظه مستم از اینسان چکیدنت

ای دل درون سینه چنین بال و پر نزن
شرمندگی‌ست حاصل من از تپیدنت




#م_هاشمی_هخا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حرفی نمانده بین من و تو ، سکوت کن







تا بوسه‌های وحشی ما تن به تن شوند

#م_هاشمی_هخا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




درد دارد تمام زندگی ام
تف به این روزهای تکراری
سوختم در میان اینهمه دود
تف به سیگار و زیر سیگاری


درد دارد به روی لبهایم
خنده هایی که روی اجبار است
آرزوهام یک به یک مُردند
باز هم زندگی طلبکار است


درد دارد کسی که یارت بود
بیخودی له کند غرورت را
و تو آرام دورتر بشوی
و تماشا کند عبورت را


درد دارد که تووی رویاهات
بغلش زار زار گریه کنی
بعد ، دلتنگ ِ بودنش باشی
مثل ِ ابر بهار گریه کنی


درد دارد که بهترین روزات
در کنار کسی رقم بخورد
بعد ِ او در کنار ِ خاطره هاش
حالت از خودت بهم بخورد


درد دارد که هی قدم بزنی
تووی یک کوچه ای که بن بست است
از چپ و راستت زمین بخوری
مثل ِ مردی که دائمن مست است


درد دارد که زندگی بکنی
بی تفاوت میان ِ اینهمه درد
آخرین مصرعم پر از درد است
گل نازم به خانه ات برگرد...

#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima




سرد ِ سردم امشب
چونکه از شعله ی خورشید نگاهت دورم
بی تو مقیاس ندارد غم تنهایی و دلتنگی و بی حوصلگی

زیر مهتاب شبانگاهی این شهر غریب
به کدامین کوچه
بروم تا که نشان از تو و یادت باشد ؟

کوله بارم که پر از دلتنگی ست
آنقَدَر پرشده ، سنگینی او
طاقت ام را برده ست

هر دو پایم سست است
چشم هایم بی خاب
دست هایم خسته ...

سرد ِ سردم امشب ...

دلم اما گرم است !

گرم ِ آن لحظه ی موعود
که تو را خواهم دید
و در آن لحظه ی موعود
به آتشگه تاریخ
می سپارم همه غم هایم را

و در آغاز همان لحظه ی موعود
می نویسم بر در
بر در ِ خانه ی دل
که تو را یافته ام

قیمت یافتن ات
عمر ِ کوتاه ِ پر از حادثه بود


تو کجا میدانی آرزوهایم چیست؟!
آرزوهایم نه !

آرزویم یک چیز
وانکه در گرمی ِ آغوش تو بسپارم جان

با نگاه تو و با عطر ِ تن ات

بشوَم مست و به دنیا گویم :

با تو اکنون بدرود
با تو دنیا " بدرود " ...

#م_هاشمی_هخا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از فاصله‌ها خسته ،
محتاج به آغوشم !

باید تو بلد باشی برسینه فشردن را ...

#م_هاشمی_هخا

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حرفی نمانده بین من و تو ، سکوت کن
تا بوسه‌های وحشی ما تن به تن شوند

#م_هاشمی_هخا

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

به عزای من اگر آمده‌ای، گریه نکن
نگذار اینهمه از چشم تو شرمنده شوم
مطمئنم که تو هم معجزه را میفهمی!
بغلم کن که در آغوش خودت زنده شوم

#م_هاشمی_هخا
Forwarded from اتچ بات
.


ارگ بم بودی و با خشت تنم ساختمت
مثل یک پرچم ِ افتاده، بر افراختمت

خاستم "داشتن‌ات" را به دلم قول دهم
ناگهان ساده در آغوش خودم باختمت

بغض، سِیلی شد و ما بین من و چهره‌ی تو
آنچنان پرده در انداخت که نشناختمت

با همه سردی و بی‌حوصله‌گیهات هنوز
از دل ِ خاطره‌ها ، دور نینداختمت

غزلم با تو ردیف است، خدا میداند
جبر ِ محض است که در قافیه پرداختمت


#م_هاشمی_هخا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



کاش می شد دوباره دستت را
می گرفتم به روی لبهایم !
کاش می شد دوباره بر می گشت
بهترین روزها و شبهایم


کاش می شد دوباره می دیدم
روی لب / خنده های زیبایت
کاش میشد دوباره من بودم
بهترین غمگسار شبهایت


کاش میشد دوباره می دیدی
زخمهایی نشسته بر جسمم
کاش میشد صدام میکردی
با همان ‌" میم " آخر اسمم


کاش باران دوباره می بارید
زیر باران نگات میکردم
کاش میشد که تووی اینترنت
بار دیگر صدات میکردم


کاش میشد که آخرین دیدار
میگرفتم تو را در آغوشم
کاش..اما چه سود از این ایکاش؟
رفته ای .. کرده ای فراموشم


کاش هرگز تو را نمی دیدم
کاش هرگز سفر نمی کردی
رفتنت درد داشت محبوبم
کاش میشد دوباره برگردی

#م_هاشمی_هخا
سرد ِ سردم امشب
چونکه از شعله ی  خورشید نگاهت  دورم
بی تو مقیاس ندارد غم تنهایی و دلتنگی و بی حوصلگی

زیر مهتاب شبانگاهی این شهر غریب
به کدامین کوچه
بروم تا که نشان از تو و یادت باشد ؟

کوله بارم که پر از دلتنگی ست
آنقَدَر پرشده ، سنگینی او
طاقت ام  را برده ست

هر دو پایم سست است
چشم هایم  بی خاب
دست هایم خسته  ...

سرد ِ سردم امشب ...

دلم اما گرم است !

گرم ِ آن لحظه ی موعود
که تو را خواهم دید
و در آن لحظه ی موعود
به آتشگه  تاریخ
می سپارم همه غم هایم را

و در آغاز همان لحظه ی موعود
می نویسم بر در
بر در ِ خانه ی  دل
که تو را یافته ام

قیمت یافتن ات
عمر ِ کوتاه ِ پر از حادثه  بود


تو کجا میدانی  آرزوهایم  چیست؟!
آرزوهایم  نه !

آرزویم یک چیز
وانکه در گرمی ِ آغوش  تو بسپارم جان

با نگاه تو و با عطر ِ تن ات

بشوَم مست و به دنیا گویم :

با تو اکنون  بدرود
با تو دنیا   " بدرود " ...

#م_هاشمی_هخا
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima