چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دِلم می‌ترکد
دلِ تنگم ز عطش می‌سوزد
شانه‌ای می‌خواهم
که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست...

#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

.
شب را گذار نیست!

                اما به چشم‌های تو

                       ای چشمه امید!

                             شب پایدار نیست ...


                                 #هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

معلم خندید و گفت:
زمین گرد است.
و من مانده ام در این خیال
که روزی تو را در انتهای جهان خواهم دید...



#هوشنگ_ابتهاج
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima

تو از کدام راه میرسی ؟
جوانی ام در این امید پیر شد نیامدی و دیر شد!

#هوشنگ_ابتهاج
#دیالوگ


@asheghanehaye_fatima

فتنه چشم تو چندان پی بیداد گرفت
که شکیب دل من، دامن فریاد گرفت

آن که آیینه صبح و قدح لاله شکست
خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت

آه از شوخی چشم تو که خونریز فلک
دید این شیوه مردم کُشی و یاد گرفت

#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

بگذر شبی به خلوت این همنشین درد

تا شرح آن دهم ڪه غمت با دلم چه کرد ...


#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

دلا جام مُرادت به کام باد و گوارا
اگر سبوی طرب پرکنی ز جوی رسیدن

#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

آه …
‏هرگز صد عکس، پر نخواهد کرد
‏جای یک زمزمه ی ساکت پا را بر فرش..

#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

دانی که آرزوی
تو
تنهاست در دلم...

#هوشنگ_ابتهاج


@asheghanehaye_fatima

نتوانستم که بگویم...
دلم اینجا ماندست...

من پی گمشده‌ام آماده ام...
ارغوان را می خواهم...

آه...
در خانه خود بیگانه م...

آن سوی پنجره...وااای....
ارغوان داشت نگاهم می کرد...!


شعرو صدا #هوشنگ_ابتهاج
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎

@asheghanehaye_fatima