.
مثلِ دری که بر پاشنهی فراموشی میچرخد
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوست اش داشتم
اما بارها میانِ نوازشهای من
هم چون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوتِ فلزی رویاهایش
درد کشیدم.
#ریچارد_براتیگان (آمریکا)
مترجم: #مهلا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
مثلِ دری که بر پاشنهی فراموشی میچرخد
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوست اش داشتم
اما بارها میانِ نوازشهای من
هم چون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوتِ فلزی رویاهایش
درد کشیدم.
#ریچارد_براتیگان (آمریکا)
مترجم: #مهلا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
.
تنش انگار قالب دستهام بود
نامهای عاشقانه از تیمارستان ایالتی
#ریچارد_براتیگان.
@asheghanehaye_fatima
تنش انگار قالب دستهام بود
نامهای عاشقانه از تیمارستان ایالتی
#ریچارد_براتیگان.
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه فلاکتی بدتر از این؛
بوسهای را به وضوح به یاد آوری
که هرگز رخ نداده است...
#ریچارد_براتیگان
@asheghanehaye_fatima
بوسهای را به وضوح به یاد آوری
که هرگز رخ نداده است...
#ریچارد_براتیگان
@asheghanehaye_fatima
«شاید همه چیز جور دیگری پیش میرفت
اگر کنار میز مانده بودی
یا از من خواسته بودی با تو بیرون بیایم
تا ماه را تماشا کنیم.»
#ریچارد_براتیگان
@asheghanehaye_fatima
اگر کنار میز مانده بودی
یا از من خواسته بودی با تو بیرون بیایم
تا ماه را تماشا کنیم.»
#ریچارد_براتیگان
@asheghanehaye_fatima