عشقِ تو مرا از جزییاتِ ابلهانه
آزاد میکند
تا آنگونه که هستم باشم:
فرشتهی سپیدهدم
که از گامزدن میپرهیزد
در آرزوی پرواز...
عشقِ تو در من میرویاند
بالهای شفافِ فراوان
و پرواز میکنم
همچون پروانهی افسانهیی
که تازه از پیله به درآمده باشد
عشقِ تو مرا از زندانِ لحظه
آزاد میکند
تا من و بیانتهایی
یگانه شویم.
#غادة_السمان [ سوریه، زادهی ۱۹۴۲ ]
برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
آزاد میکند
تا آنگونه که هستم باشم:
فرشتهی سپیدهدم
که از گامزدن میپرهیزد
در آرزوی پرواز...
عشقِ تو در من میرویاند
بالهای شفافِ فراوان
و پرواز میکنم
همچون پروانهی افسانهیی
که تازه از پیله به درآمده باشد
عشقِ تو مرا از زندانِ لحظه
آزاد میکند
تا من و بیانتهایی
یگانه شویم.
#غادة_السمان [ سوریه، زادهی ۱۹۴۲ ]
برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
آنگاه كه در گذشتم!
از من مركب بساز
و با من سطر به سطر آفرینشهایت را بنویس
تا طعمِ جاودانگی را
درونِ حروفات دریابم
و
اینبار از نو تا ابد
زنده بمانم
■شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]
■برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
از من مركب بساز
و با من سطر به سطر آفرینشهایت را بنویس
تا طعمِ جاودانگی را
درونِ حروفات دریابم
و
اینبار از نو تا ابد
زنده بمانم
■شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]
■برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
و من
ایستادهام
و به نیمهی کهکشان مینگرم
که در آن سویاش
تو
عشق تقدیر میکنی
و من
کامل میشوم
ای زن.
■شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]
■برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
ایستادهام
و به نیمهی کهکشان مینگرم
که در آن سویاش
تو
عشق تقدیر میکنی
و من
کامل میشوم
ای زن.
■شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]
■برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
به تو تکیه کردهام
و از درخت تنت
شاخههای مهربانی
مرا دربرگرفتهاند...
#غادة_السمان
برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
و از درخت تنت
شاخههای مهربانی
مرا دربرگرفتهاند...
#غادة_السمان
برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
هان اینک ما دوباره یکدیگر را
دیدار میکنیم
بیرون زمان و مکان.
در تو خیره میشوم،
چشمانات چون مرکبِ چینی سیاه است
الفبایم را در آنها فرومیبرم،
و برای تو این کارتپستال غرناطهیی را مینویسم
و شب فریاد میزند: «به او بگو».
■شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]
■برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
دیدار میکنیم
بیرون زمان و مکان.
در تو خیره میشوم،
چشمانات چون مرکبِ چینی سیاه است
الفبایم را در آنها فرومیبرم،
و برای تو این کارتپستال غرناطهیی را مینویسم
و شب فریاد میزند: «به او بگو».
■شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]
■برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima