خوش به حال باد
گونههایت را لمس میکند
و هیچکس از او نمیپرسد که با تو
چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد میآفریدند
تو را برگ درختی خلق میکردند؛
عشقبازیِ برگ و باد را دیدهای؟!
در هم میپیچند و عاشقتر میشوند...
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima
گونههایت را لمس میکند
و هیچکس از او نمیپرسد که با تو
چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد میآفریدند
تو را برگ درختی خلق میکردند؛
عشقبازیِ برگ و باد را دیدهای؟!
در هم میپیچند و عاشقتر میشوند...
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima
دنیا دمدمی است، دو روز دیگر ماها خاک میشویم. چرا سر حرفهای پوچ وقتمان را تلف بکنیم؟
چیزی که میماند همان خوشی است، وقت را باید غنیمت شمرد. باقیش پوچ است و بعد افسوس دارد.
#صادق_هدایت
از کتاب سه قطره خون
@asheghanehaye_fatima
چیزی که میماند همان خوشی است، وقت را باید غنیمت شمرد. باقیش پوچ است و بعد افسوس دارد.
#صادق_هدایت
از کتاب سه قطره خون
@asheghanehaye_fatima
او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز بکند، برایش فداکاری بنماید. حس پرستش و وفاداری خود را به کسی نشان بدهد، اما بهنظر میآمد هیچکس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت؛ هیچکس از او حمایت نمیکرد و توی هر چشمی نگاه میکرد، بهجز کینه و شرارت چیز دیگری نمیخواند!
#صادق_هدایت
- سگ ولگرد
@asheghanehaye_fatima
#صادق_هدایت
- سگ ولگرد
@asheghanehaye_fatima
برف هفت سالگی را بخاطر صدای پدر دوست داشتم که میگفت :
"پاشو ببین چه برفی اومده"
برف ده سالگی را بخاطر آدم برفیهایش،
برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش،
برف هجده سالگی را درست یادم نیست در میان افکار یخ زده بود!
برف بیست سالگی را به خاطر قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم،
امّا برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد...
#صادق_هدایت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
"پاشو ببین چه برفی اومده"
برف ده سالگی را بخاطر آدم برفیهایش،
برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش،
برف هجده سالگی را درست یادم نیست در میان افکار یخ زده بود!
برف بیست سالگی را به خاطر قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم،
امّا برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد...
#صادق_هدایت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima