.
نمیخواهم با پرندگان بخوانم
یا دربارهی چشماندازهای زیر دریا یاوه سرایی کنم.
به سرنوشت مصیبتهای جهان پیوستهام
و آزادی اندکی دارم برای زیستن یا مردن.
#ویژولا_نزوال
برگردان: #محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
نمیخواهم با پرندگان بخوانم
یا دربارهی چشماندازهای زیر دریا یاوه سرایی کنم.
به سرنوشت مصیبتهای جهان پیوستهام
و آزادی اندکی دارم برای زیستن یا مردن.
#ویژولا_نزوال
برگردان: #محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
.
«دیدم که آدمی
از آدمی دریغ میشود.»
و چه بسیار دریغ کردیم و دریغ شدیم!
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
«دیدم که آدمی
از آدمی دریغ میشود.»
و چه بسیار دریغ کردیم و دریغ شدیم!
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
▪️
آدمیزاد که خیکِ ماست نیست انگشت بزنیم توش جای انگشت هم بیاد. جای انگشت درد و فقر و رنج و بلا و تنهایی و بیپناهی و اینها در آدم میمونه.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
آدمیزاد که خیکِ ماست نیست انگشت بزنیم توش جای انگشت هم بیاد. جای انگشت درد و فقر و رنج و بلا و تنهایی و بیپناهی و اینها در آدم میمونه.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
.
اكنون كدام يك از ما ساكن است ؟
من رفته ام ؟
من رفته بوده ام ؟
و آنكه مي رود كدام يك از ماست ؟
شايد كه ما
نسل عبور در تاريكى ها بوده ايم
و جاى پاهامان را نيز به خود مبتلا كرده ايم
ديدارهاى سخت
و واژه هايى كه هيچ يك درست
ندانستيم نقطه هاشان را كجا بايد گذاشت ...
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
اكنون كدام يك از ما ساكن است ؟
من رفته ام ؟
من رفته بوده ام ؟
و آنكه مي رود كدام يك از ماست ؟
شايد كه ما
نسل عبور در تاريكى ها بوده ايم
و جاى پاهامان را نيز به خود مبتلا كرده ايم
ديدارهاى سخت
و واژه هايى كه هيچ يك درست
ندانستيم نقطه هاشان را كجا بايد گذاشت ...
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
آیا من این چنین
انگارههای دوزخ را
بر پردههای اوهام
نظاره میکنم؟
پا بر کدام زمین
بگذارم
کز التیام و سامانی
نشانهای باشد؟
آن ضربهٔ مبارک دیرین کجاست
که آدمی را
روزی به کام درد میافکند؟
ای بادهای مسموم
دیوانهتر وزیدین گیرید
و ابرها را با زهرهاتان
آبستن کنید
تا بر زمین من
یکباره سیلی از گزنده و افعی
باریدن گیرد
باران گژدمی مگر این این خواب را برآشوبد...
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
انگارههای دوزخ را
بر پردههای اوهام
نظاره میکنم؟
پا بر کدام زمین
بگذارم
کز التیام و سامانی
نشانهای باشد؟
آن ضربهٔ مبارک دیرین کجاست
که آدمی را
روزی به کام درد میافکند؟
ای بادهای مسموم
دیوانهتر وزیدین گیرید
و ابرها را با زهرهاتان
آبستن کنید
تا بر زمین من
یکباره سیلی از گزنده و افعی
باریدن گیرد
باران گژدمی مگر این این خواب را برآشوبد...
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
نزدیک شو
اگر چه نگاهت ممنوع است
زنجیرهی اشاره
چنان از هم پاشیده است
که حلقههای نگاه
در هم قرار نمیگیرد.
دنیا، نشانههای ما را
در حول و حوشِ غفلت خود
دیده است و چشم پوشیده است.
نزدیک شو
اگر چه حضورت ممنوع است
نزدیک شو
اگر چه قرارَت ممنوع است
نزدیک شو
اگر چه تصویرت ممنوع است
ساعت،
دوباره گردشِ بیتابَش را
آغاز کرده است
و نیمی از رخسارِ زمان
از لای چادرِ سیاهش پیداست.
آنجا هنوز
نوری قرمز ثابت مانده است
و روی صورتِ شب
لَک انداخته است
نزدیک شو
اگرچه رؤیایَت ممنوع است
میبینی!
این حقیقتِ ماست
نزدبک و دور واهمه در واهمه
و مثلِ این ماهِ ناگزیر
که گردیده است گِردِ جهان و
باز همچنان
درست همانجا که بوده، مانده است
و هر شب
اِنگار در غیابَت
باید خیره ماند همچون ماه
در حلقهی عزایی که کم کم
عادی شده است.
نزدیک شو
اگرچه مَدارَت ممنوع است
میشنوم طَنینِ تَنَت میآید از تَهِ ظلمت
و تارهای تَنَم را متأثر میکند.
شاید صدا
دوباره به مفهومش بازگردد
شاید همین حوالی
جایی
در حلقهی نگاهت قرار بگیرم ...
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
اگر چه نگاهت ممنوع است
زنجیرهی اشاره
چنان از هم پاشیده است
که حلقههای نگاه
در هم قرار نمیگیرد.
دنیا، نشانههای ما را
در حول و حوشِ غفلت خود
دیده است و چشم پوشیده است.
نزدیک شو
اگر چه حضورت ممنوع است
نزدیک شو
اگر چه قرارَت ممنوع است
نزدیک شو
اگر چه تصویرت ممنوع است
ساعت،
دوباره گردشِ بیتابَش را
آغاز کرده است
و نیمی از رخسارِ زمان
از لای چادرِ سیاهش پیداست.
آنجا هنوز
نوری قرمز ثابت مانده است
و روی صورتِ شب
لَک انداخته است
نزدیک شو
اگرچه رؤیایَت ممنوع است
میبینی!
این حقیقتِ ماست
نزدبک و دور واهمه در واهمه
و مثلِ این ماهِ ناگزیر
که گردیده است گِردِ جهان و
باز همچنان
درست همانجا که بوده، مانده است
و هر شب
اِنگار در غیابَت
باید خیره ماند همچون ماه
در حلقهی عزایی که کم کم
عادی شده است.
نزدیک شو
اگرچه مَدارَت ممنوع است
میشنوم طَنینِ تَنَت میآید از تَهِ ظلمت
و تارهای تَنَم را متأثر میکند.
شاید صدا
دوباره به مفهومش بازگردد
شاید همین حوالی
جایی
در حلقهی نگاهت قرار بگیرم ...
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه خلوت است خیابان
دمی که دور میشوی از خویش و بازمیگردی در خویش
و هیچکس نخواهد دانست
که در دلت چه گذشتهست.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
دمی که دور میشوی از خویش و بازمیگردی در خویش
و هیچکس نخواهد دانست
که در دلت چه گذشتهست.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
اما نمیدانم
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
با نام تو باران
با نام تو دریا
با نام تو رنگ وسیع بیگناهیها
نام تو سرفصلی است
سرفصل پاکی بر جبین لحظههای خوب
من سالهای سال
در پاکی نام تو خواهم زیست.
از برگ تا پاییز
از ابر تا باران
از گریه تا لبخند
راه من از ویرانگی میرفت
اما نمیدانم
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
با نام تو باران
با نام تو دریا
با نام تو رنگ وسیع بیگناهیها
نام تو سرفصلی است
سرفصل پاکی بر جبین لحظههای خوب
من سالهای سال
در پاکی نام تو خواهم زیست.
از برگ تا پاییز
از ابر تا باران
از گریه تا لبخند
راه من از ویرانگی میرفت
اما نمیدانم
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima