گفتم :" همیشه فکر می کردم آدم ها می توانند در خیال هم، عاشق هم بشوند بدون آن که حتی یک بار دست یکدیگر را لمس کنند...ولی بعد همه چیز ذره ذره عوض شد. تازه فهمیدم که یک #زنم. یواش یواش حواسم درگیر شد.
به دیدنش عادت کردم، باید او را در کنارم حس میکردم، صدایش را می شنیدم، باید هر بار مطمئن می شدم که او هم به همین شدت مرا می بیند و احساسم می کند. حالا فکر میکنم دروغ است؛نمی شود فقط توی ذهن عاشق یک نفر شد. اگر بشود خیالات است...
ای کاش می شد با خیال یک نفر زندگی کرد ولی امکان ندارد. فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند.نمی دانستم که نمی روند، می مانند. ردشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند."
📙 #رویای_تبت
✍ #فریبا_وفی
🍃۱ بهمن ماه زادروز
#فریبا_وفی نویسنده ایرانی 🍃
@asheghanehaye_fatima
به دیدنش عادت کردم، باید او را در کنارم حس میکردم، صدایش را می شنیدم، باید هر بار مطمئن می شدم که او هم به همین شدت مرا می بیند و احساسم می کند. حالا فکر میکنم دروغ است؛نمی شود فقط توی ذهن عاشق یک نفر شد. اگر بشود خیالات است...
ای کاش می شد با خیال یک نفر زندگی کرد ولی امکان ندارد. فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند.نمی دانستم که نمی روند، می مانند. ردشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند."
📙 #رویای_تبت
✍ #فریبا_وفی
🍃۱ بهمن ماه زادروز
#فریبا_وفی نویسنده ایرانی 🍃
@asheghanehaye_fatima
✍هیچ کاری
بی معنی تر از این نیست
که بخواهی
برای کسی که
برایش مهم نیستی
از خودت بگویی....
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
بی معنی تر از این نیست
که بخواهی
برای کسی که
برایش مهم نیستی
از خودت بگویی....
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
+ او هم شما را می خواست؟
به اندازه یک قرن ساکت ماند...
بعد گفت: «هیچوقت مطمئن نشدم!»
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
به اندازه یک قرن ساکت ماند...
بعد گفت: «هیچوقت مطمئن نشدم!»
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
از کامیونی گفتم که سر کوچه، پارک کرده بود. "پشتش نوشته بود: نگرد، نیست."
مامان گفت: "منظورش تریاکه." جاوید به طرف آشپزخانه که میرفت، گفت: "عدالت است."
عدالت از کلمات محبوبش بود. صادق گفت: "نه، فکر نمیکنم." سرفه کرد و طول کشید تا دوباره به حرف بیاید. گفت: "منظورش عشق است." عشق را جوری گفت که انگار یک رؤیا بود و در فاصلهی دوری از آدمها قرار داشت.
گفتم: "واقعا نیست؟" و بیخودی بغض کردم.
📕 رویای تبت
✍🏽 #فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
مامان گفت: "منظورش تریاکه." جاوید به طرف آشپزخانه که میرفت، گفت: "عدالت است."
عدالت از کلمات محبوبش بود. صادق گفت: "نه، فکر نمیکنم." سرفه کرد و طول کشید تا دوباره به حرف بیاید. گفت: "منظورش عشق است." عشق را جوری گفت که انگار یک رؤیا بود و در فاصلهی دوری از آدمها قرار داشت.
گفتم: "واقعا نیست؟" و بیخودی بغض کردم.
📕 رویای تبت
✍🏽 #فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
.
هیچکاری بیمعنیتر از آن نیست که بخواهی برای کسی که برایش مهم نیستی از خودت بگویی...
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
هیچکاری بیمعنیتر از آن نیست که بخواهی برای کسی که برایش مهم نیستی از خودت بگویی...
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
گفتم :
" همیشه فکر می کردم آدم ها می توانند در خیال هم، عاشق هم بشوند بدون آن که حتی یک بار دست یکدیگر را لمس کنند...ولی بعد همه چیز ذره ذره عوض شد. تازه فهمیدم که یک زنم. یواش یواش حواسم درگیر شد.
به دیدنش عادت کردم.
باید او را در کنارم حس می کردم.
صدایش را می شنیدم. باید هر بار مطمئن می شدم که او هم به همین شدت مرا می بیند و احساسم می کند.
حالا فکر میکنم دروغ است. نمی شود فقط توی ذهن عاشق یک نفر شد.
اگر بشود خیالات است...ای کاش می شد با خیال یک نفر زندگی کرد ولی امکان ندارد. فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند. نمی دانستم که نمی روند.
می مانند.
ردشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند."
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
" همیشه فکر می کردم آدم ها می توانند در خیال هم، عاشق هم بشوند بدون آن که حتی یک بار دست یکدیگر را لمس کنند...ولی بعد همه چیز ذره ذره عوض شد. تازه فهمیدم که یک زنم. یواش یواش حواسم درگیر شد.
به دیدنش عادت کردم.
باید او را در کنارم حس می کردم.
صدایش را می شنیدم. باید هر بار مطمئن می شدم که او هم به همین شدت مرا می بیند و احساسم می کند.
حالا فکر میکنم دروغ است. نمی شود فقط توی ذهن عاشق یک نفر شد.
اگر بشود خیالات است...ای کاش می شد با خیال یک نفر زندگی کرد ولی امکان ندارد. فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند. نمی دانستم که نمی روند.
می مانند.
ردشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند."
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که"فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش میکند. عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر". انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود "عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آنها را خاموش کرده است"
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که"فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش میکند. عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر". انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود "عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آنها را خاموش کرده است"
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
وقتی آدم به چیزی که میخواهد نمیرسد، زیاد دور نمیرود. همان حوالی پرسه میزند و به آشناترین چیز نزدیک به او، شبیه او چنگ میزند...!
فکر میکردم آدمها همانطور که آمدهاند، میروند. نمیدانستم که نمیروند، میمانند. اثرشان میماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند...!
#فریبا_وفی
- رؤیای تبت -
@asheghanehaye_fatima
فکر میکردم آدمها همانطور که آمدهاند، میروند. نمیدانستم که نمیروند، میمانند. اثرشان میماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند...!
#فریبا_وفی
- رؤیای تبت -
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدم وقتی یک بار رابطه درست و حسابی را تجربه میکند بدل بودن بقیه را زود تشخیص میدهد. دیگر سرش کلاه نمیرود. یعنی زندگی نمیتواند گولش بزند.
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
.
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر".
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند.
نوشته بودند که "فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.
" عادت کرده بودند مزیت فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر".
انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود.
نوشته بود "عطر حس هایي را در آدم بیدار می کند که فقر آنها را خاموش کرده است".
📕 رویای تبت
✍🏽 #فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر".
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند.
نوشته بودند که "فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.
" عادت کرده بودند مزیت فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر".
انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود.
نوشته بود "عطر حس هایي را در آدم بیدار می کند که فقر آنها را خاموش کرده است".
📕 رویای تبت
✍🏽 #فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
هر نوع رفتنى كه باشد هميشه تو را چندسالى بزرگتر میكند؛
ديگر نمیتوانى به سرخوشى و آسودگى قبلت باشى.
#فریبا_وفی
🎨عوارض عاشقی اثر برز
@asheghanehaye_fatima
ديگر نمیتوانى به سرخوشى و آسودگى قبلت باشى.
#فریبا_وفی
🎨عوارض عاشقی اثر برز
@asheghanehaye_fatima
.
«وقتی آدم به چیزی که میخواهد نمیرسد؛
زیاد دور نمیرود.
همان حوالی پرسه میزند
و به آشناترین چیز نزدیک به او، شبیه او،
چنگ میزند.»
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
«وقتی آدم به چیزی که میخواهد نمیرسد؛
زیاد دور نمیرود.
همان حوالی پرسه میزند
و به آشناترین چیز نزدیک به او، شبیه او،
چنگ میزند.»
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
خیلی مهم است که یک نفر، فقط یک نفر... یک نفر توی دنیا آدم را از ته دل دوست داشته باشد. میفهمی؟ حتی اگر بد دوست داشته باشد. یعنی از طرزِ دوست داشتنش خوشت نیاید.
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
.
یک روز از سر بیکاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر" از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که :
فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد، ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند." عادت کرده بودند مجيز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچه ها نوشته بود “عطر"! انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود؛
نوشته بود: "عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آن ها را خاموش کرده است."
📕رویای تبت
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
یک روز از سر بیکاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر" از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که :
فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد، ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند." عادت کرده بودند مجيز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچه ها نوشته بود “عطر"! انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود؛
نوشته بود: "عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آن ها را خاموش کرده است."
📕رویای تبت
#فریبا_وفی
@asheghanehaye_fatima
- "جفت آدم یکجایی توی دنیا مشغول است. فقط باید پیدایش کنی."
بهادر سیگاری روشن کرد.
- "جمعیت زیاد است و جفتها قروقاتی، پیدا کردنش سخت است. بابام همیشه جورابهای لنگه به لنگه میپوشید. مادرم حیفش میآمد جورابی را که لنگه نداشت دور بیندازد. فکر میکرد لنگهء دیگرش یکروزی پیدا میشود. هیچوقت هم پیدا نمیشد."
#فریبا_وفی
- ماه کامل میشود
@asheghanehaye_fatima
بهادر سیگاری روشن کرد.
- "جمعیت زیاد است و جفتها قروقاتی، پیدا کردنش سخت است. بابام همیشه جورابهای لنگه به لنگه میپوشید. مادرم حیفش میآمد جورابی را که لنگه نداشت دور بیندازد. فکر میکرد لنگهء دیگرش یکروزی پیدا میشود. هیچوقت هم پیدا نمیشد."
#فریبا_وفی
- ماه کامل میشود
@asheghanehaye_fatima