@asheghanehaye_fatima
آه ای رفیق روز و شب ِ های های من
لیلای مهربان ِغزل آشنای من
دارم میان شعر ، ترا گریه می کنم
تنها تویی مسبب این گریه های من
ای خستگی روح پر از درد و غصه ام
هم سایه ی تمام غمم ! پا به پای من !
ای بوسه های نازک هرگز نچیده ام !
ای آه پر ز حسرت ِ لبْ بوسه زای من
ای ناز نازنین ِغزلنازْ واژه ها
ترکیب ناز و حس نوازش برای من
پیچد هوای گرم تنت توی شعرهام
شرجی ترین بغل که تویی در هوای من
لی لی قدم قدم زدنت،رقص باد و برگ
در کوچه باغ شعر ، تو لی لای لای من
ای واژه واژه واژه ی من دوست دارمت !
لیلای نازنین ِ پر از بی وفای من
من تا کجا ، کجای غزل ، گریه می کنم
من بی تو در هوای غزل گریه می کنم
طاهای ناله های کدامین قصیده ام
من با تو تا کجای غزلها رسیده ام
تصویر قاب چشم تو در اشک واژه هام
لیلای نازنین دلم ! راستی سلام
از سقف هرچه شور غزل چکه می کنم
در موج بی کسی ِ بغل چکه می کنم
در روزگار ِ بی تو ، چه زجری کشیده ام
از لا به لای ناله ترا آفریده ام
من آفریدمت که ستایش کنم ترا
هر صبح و ظهر و شام نیایش کنم ترا
دلتنگم از اتاق و غزل منزوی شدن
پایان هر چه شور غزل مثنوی شدن
دردم که باز له شده ام زیر پای خود
از واژه های زل زده بر های های خود
بانوی نازنین ِ .... تو لیلا ترین جنون
این هم شبی بدون تو در آخرین جنون
شعری مرا لبالب ِ درد و پر از نگاه
شعری پر از دریچه و شعری برای ... آه....!
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
آه ای رفیق روز و شب ِ های های من
لیلای مهربان ِغزل آشنای من
دارم میان شعر ، ترا گریه می کنم
تنها تویی مسبب این گریه های من
ای خستگی روح پر از درد و غصه ام
هم سایه ی تمام غمم ! پا به پای من !
ای بوسه های نازک هرگز نچیده ام !
ای آه پر ز حسرت ِ لبْ بوسه زای من
ای ناز نازنین ِغزلنازْ واژه ها
ترکیب ناز و حس نوازش برای من
پیچد هوای گرم تنت توی شعرهام
شرجی ترین بغل که تویی در هوای من
لی لی قدم قدم زدنت،رقص باد و برگ
در کوچه باغ شعر ، تو لی لای لای من
ای واژه واژه واژه ی من دوست دارمت !
لیلای نازنین ِ پر از بی وفای من
من تا کجا ، کجای غزل ، گریه می کنم
من بی تو در هوای غزل گریه می کنم
طاهای ناله های کدامین قصیده ام
من با تو تا کجای غزلها رسیده ام
تصویر قاب چشم تو در اشک واژه هام
لیلای نازنین دلم ! راستی سلام
از سقف هرچه شور غزل چکه می کنم
در موج بی کسی ِ بغل چکه می کنم
در روزگار ِ بی تو ، چه زجری کشیده ام
از لا به لای ناله ترا آفریده ام
من آفریدمت که ستایش کنم ترا
هر صبح و ظهر و شام نیایش کنم ترا
دلتنگم از اتاق و غزل منزوی شدن
پایان هر چه شور غزل مثنوی شدن
دردم که باز له شده ام زیر پای خود
از واژه های زل زده بر های های خود
بانوی نازنین ِ .... تو لیلا ترین جنون
این هم شبی بدون تو در آخرین جنون
شعری مرا لبالب ِ درد و پر از نگاه
شعری پر از دریچه و شعری برای ... آه....!
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
@adheghanehaue_fatima
آغوش سردی که توهم در تنت دارد
چشم حسد بر دگمه ی پیراهنت دارد
در جاده های بی قراری هام می بینی
هر انتظاری حرف از برگشتنت دارد
ای چشم ْنرگس ! گوش ْلاله ! ناخنت گلبرگ!
گلهای هر شعری هوای گلشنت دارد
هرگاه در تب می کشم دندان به هذیانها
طبع مریضم میلی از آویشنت دارد
می ریزد از آه گلویم هی عطش روی ِ -
لبهای سردی که تب بوسیدنت دارد
بازوی شعرم در خیال بی کسی هرشب
تصویر و طرحش را به دور گردنت دارد
سرد است جایی که نباشی، سرد و بی روح است
ای عشق ! آغوشم تب ِ پیراهنت دارد
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
آغوش سردی که توهم در تنت دارد
چشم حسد بر دگمه ی پیراهنت دارد
در جاده های بی قراری هام می بینی
هر انتظاری حرف از برگشتنت دارد
ای چشم ْنرگس ! گوش ْلاله ! ناخنت گلبرگ!
گلهای هر شعری هوای گلشنت دارد
هرگاه در تب می کشم دندان به هذیانها
طبع مریضم میلی از آویشنت دارد
می ریزد از آه گلویم هی عطش روی ِ -
لبهای سردی که تب بوسیدنت دارد
بازوی شعرم در خیال بی کسی هرشب
تصویر و طرحش را به دور گردنت دارد
سرد است جایی که نباشی، سرد و بی روح است
ای عشق ! آغوشم تب ِ پیراهنت دارد
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
@asheghanehaye_fatima
حالا منم ، شکسته ی حال و هوای تو
وقتی ندارمت چه بگویم برای تو
در جاده های غربت و دلتنگی ام ، چرا
هم پا نمی شوی که دَوم پا به پای تو
عالم پر است از گل و اما نمی شود
گیرم خیال عطر کسی را به جای تو
دار و ندار من غزل است و ترانه هام
شعرم تصدقت بشود .... ! ای فدای تو
از کوچه های دور و برم رد نمی شوی
تا بشنوم صدای خوش ِ کفش های تو
"پیراهنی که آید از او بوی" عاشقی
پیراهنی ست لایق بالا بلای تو
دور مدار قدِّ تو می گردم و ... عجب !
"ما خود نمی رویم دوان در قفای" تو
حالا تمام عمر ِمن و بی قراری ام
حالا حدود ساعت اینجا ... هوای تو -
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
حالا منم ، شکسته ی حال و هوای تو
وقتی ندارمت چه بگویم برای تو
در جاده های غربت و دلتنگی ام ، چرا
هم پا نمی شوی که دَوم پا به پای تو
عالم پر است از گل و اما نمی شود
گیرم خیال عطر کسی را به جای تو
دار و ندار من غزل است و ترانه هام
شعرم تصدقت بشود .... ! ای فدای تو
از کوچه های دور و برم رد نمی شوی
تا بشنوم صدای خوش ِ کفش های تو
"پیراهنی که آید از او بوی" عاشقی
پیراهنی ست لایق بالا بلای تو
دور مدار قدِّ تو می گردم و ... عجب !
"ما خود نمی رویم دوان در قفای" تو
حالا تمام عمر ِمن و بی قراری ام
حالا حدود ساعت اینجا ... هوای تو -
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
@asheghanehaye_fatima
ببین که آینه بی تو چقدر نامرداست
چروک صورت من را به روم آورداست
به فرض اینکه چهل ساله ام ، ولی با من -
ببین زمانه زمان را چگونه سر کرداست
درست آینه زل می زند به تنهائیم
به روزگار سیاهم که مخزن الدرداست
نپوش جامه ، که بر قامتت نمی آید
بپوش گرمی آغوش من ، هوا سرداست
به رنگ دلهره های قرارمان سوگند :
که شاعرانه ترین رنگها همین زرد است
بگو به آینه راز مرا نگه دارد
نبودنت چه بلاها سرم نیاورداست !
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
ببین که آینه بی تو چقدر نامرداست
چروک صورت من را به روم آورداست
به فرض اینکه چهل ساله ام ، ولی با من -
ببین زمانه زمان را چگونه سر کرداست
درست آینه زل می زند به تنهائیم
به روزگار سیاهم که مخزن الدرداست
نپوش جامه ، که بر قامتت نمی آید
بپوش گرمی آغوش من ، هوا سرداست
به رنگ دلهره های قرارمان سوگند :
که شاعرانه ترین رنگها همین زرد است
بگو به آینه راز مرا نگه دارد
نبودنت چه بلاها سرم نیاورداست !
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام🍀
@asheghanehaye_fatima
شب شد دوباره در اتاقم داغ میریزد
هی میچکد هی روی داغم داغ میریزد
وقتی نباشی شعر هم روی مدارش نیست
انگار اصلا هیچکس اینجا کنارش نیست
در کوچهها بغضی مرا اینجا قدم میزد
گشتم نبودی فکر بدجوری سرم میزد
هی نخ به نخ از پاکت سیگار آهیدم
هی کوچهها را در مسیرت خوب پاییدم
من خستهام، اوضاع بر وفق مرادم نیست
جز چشم میشی ِ قشنگت هیچ یادم نیست
وقتی زمان دارد به نفع درد میچرخد
بگذار تا یک ذره هم فکر خودم باشم
بگذار دراین سورهی تنهای بی آیه
در قدر این شبها خودم ذکر خودم باشم
ٌان الغریبٌ الاِسم ِطاها! گریه کن امشب
هی گریه کن در کوچهها در سایهها با من
هی گریه کن با ذکر نامم، آل تنهایی
شبها چه دردی میچکد از آیهها با من
دارم در این محراب چشمت ذکر میخوانم
دارم ...! ولی چشمت کجای خواب خوابیده
امشب کسی دارد صدایم میزند: طاها...!
اما دلم در گریهی مهتاب خوابیده
امشب کسی دارد صدایم میزند بانو
چیزی مرا با خود از اینجا میبرد بانو
بگذار امشب، ها! فقط امشب ... چه میگویم
میسوزمت در اضطراب و تب ... چه میگویم
بانو ببین تنها شدیدا بی تو بیمارم
تنها بگو یکبار: طاها ...! دوستت دارم
یکبار هم .... ای کاش میشد روی لبهایت
میشد، اگر میشد... چه میشد توی اشعارم ....
ای "لعنتی" .... نه مهربان ...! بانو! چه میگویم
دارم خودم را توی تب میسوزم و ... کارم-
افسوس خوردن شد کنار اضطراب و درد
ای ذکر طاها در نیایشهاش ... ها! برگرد
برگرد تا شیراز از بویت غزل باشد
برگرد تا هرم تنم توی بغل باشد
برگرد تا آیینه ها هم دست بردارند
هی چشم بگذارند تا هی مست بردارند
بانو بیا تا در غزل بوی ارم باشیم
هر عصر ِ جمعه باز هم توی ارم باشیم
وقتی که باشی از تنت سنتور میرقصد
شیراز در هر کوچهاش انگور میرقصد
بانو بیا تا از دریچه چشم بردارم
عیبی ندارد قافیه... (من دوستت دارم)
#طاها_ابراهیمی
شب شد دوباره در اتاقم داغ میریزد
هی میچکد هی روی داغم داغ میریزد
وقتی نباشی شعر هم روی مدارش نیست
انگار اصلا هیچکس اینجا کنارش نیست
در کوچهها بغضی مرا اینجا قدم میزد
گشتم نبودی فکر بدجوری سرم میزد
هی نخ به نخ از پاکت سیگار آهیدم
هی کوچهها را در مسیرت خوب پاییدم
من خستهام، اوضاع بر وفق مرادم نیست
جز چشم میشی ِ قشنگت هیچ یادم نیست
وقتی زمان دارد به نفع درد میچرخد
بگذار تا یک ذره هم فکر خودم باشم
بگذار دراین سورهی تنهای بی آیه
در قدر این شبها خودم ذکر خودم باشم
ٌان الغریبٌ الاِسم ِطاها! گریه کن امشب
هی گریه کن در کوچهها در سایهها با من
هی گریه کن با ذکر نامم، آل تنهایی
شبها چه دردی میچکد از آیهها با من
دارم در این محراب چشمت ذکر میخوانم
دارم ...! ولی چشمت کجای خواب خوابیده
امشب کسی دارد صدایم میزند: طاها...!
اما دلم در گریهی مهتاب خوابیده
امشب کسی دارد صدایم میزند بانو
چیزی مرا با خود از اینجا میبرد بانو
بگذار امشب، ها! فقط امشب ... چه میگویم
میسوزمت در اضطراب و تب ... چه میگویم
بانو ببین تنها شدیدا بی تو بیمارم
تنها بگو یکبار: طاها ...! دوستت دارم
یکبار هم .... ای کاش میشد روی لبهایت
میشد، اگر میشد... چه میشد توی اشعارم ....
ای "لعنتی" .... نه مهربان ...! بانو! چه میگویم
دارم خودم را توی تب میسوزم و ... کارم-
افسوس خوردن شد کنار اضطراب و درد
ای ذکر طاها در نیایشهاش ... ها! برگرد
برگرد تا شیراز از بویت غزل باشد
برگرد تا هرم تنم توی بغل باشد
برگرد تا آیینه ها هم دست بردارند
هی چشم بگذارند تا هی مست بردارند
بانو بیا تا در غزل بوی ارم باشیم
هر عصر ِ جمعه باز هم توی ارم باشیم
وقتی که باشی از تنت سنتور میرقصد
شیراز در هر کوچهاش انگور میرقصد
بانو بیا تا از دریچه چشم بردارم
عیبی ندارد قافیه... (من دوستت دارم)
#طاها_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
آه ای رفیق روز و شب ِ های های من
لیلای مهربان ِغزل آشنای من
دارم میان شعر ، ترا گریه می کنم
تنها تویی مسبب این گریه های من
ای خستگی روح پر از درد و غصه ام
هم سایه ی تمام غمم ! پا به پای من !
ای بوسه های نازک هرگز نچیده ام !
ای آه پر ز حسرت ِ لبْ بوسه زای من
ای ناز نازنین ِغزلنازْ واژه ها
ترکیب ناز و حس نوازش برای من
پیچد هوای گرم تنت توی شعرهام
شرجی ترین بغل که تویی در هوای من
لی لی قدم قدم زدنت،رقص باد و برگ
در کوچه باغ شعر ، تو لی لای لای من
ای واژه واژه واژه ی من دوست دارمت !
لیلای نازنین ِ پر از وفای من
من تا کجا ، کجای غزل ، گریه می کنم
من بی تو در هوای غزل گریه می کنم
طاهای ناله های کدامین قصیده ام
من با تو تا کجای غزلها رسیده ام
تصویر قاب چشم تو در اشک واژه هام
لیلای نازنین دلم ! راستی سلام
از سقف هرچه شور غزل چکه می کنم
در موج بی کسی ِ بغل چکه می کنم
در روزگار ِ بی تو ، چه زجری کشیده ام
از لا به لای ناله ترا آفریده ام
من آفریدمت که ستایش کنم ترا
هر صبح و ظهر و شام نیایش کنم ترا
دلتنگم از اتاق و غزل منزوی شدن
پایان هر چه شور غزل مثنوی شدن
دردم که باز له شده ام زیر پای خود
از واژه های زل زده بر های های خود
بانوی نازنین ِ .... تو لیلا ترین جنون
این هم شبی بدون تو در آخرین جنون
شعری مرا لبالب ِ درد و پر از نگاه
شعری پر از دریچه و شعری برای ... آه....!
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام❤️
آه ای رفیق روز و شب ِ های های من
لیلای مهربان ِغزل آشنای من
دارم میان شعر ، ترا گریه می کنم
تنها تویی مسبب این گریه های من
ای خستگی روح پر از درد و غصه ام
هم سایه ی تمام غمم ! پا به پای من !
ای بوسه های نازک هرگز نچیده ام !
ای آه پر ز حسرت ِ لبْ بوسه زای من
ای ناز نازنین ِغزلنازْ واژه ها
ترکیب ناز و حس نوازش برای من
پیچد هوای گرم تنت توی شعرهام
شرجی ترین بغل که تویی در هوای من
لی لی قدم قدم زدنت،رقص باد و برگ
در کوچه باغ شعر ، تو لی لای لای من
ای واژه واژه واژه ی من دوست دارمت !
لیلای نازنین ِ پر از وفای من
من تا کجا ، کجای غزل ، گریه می کنم
من بی تو در هوای غزل گریه می کنم
طاهای ناله های کدامین قصیده ام
من با تو تا کجای غزلها رسیده ام
تصویر قاب چشم تو در اشک واژه هام
لیلای نازنین دلم ! راستی سلام
از سقف هرچه شور غزل چکه می کنم
در موج بی کسی ِ بغل چکه می کنم
در روزگار ِ بی تو ، چه زجری کشیده ام
از لا به لای ناله ترا آفریده ام
من آفریدمت که ستایش کنم ترا
هر صبح و ظهر و شام نیایش کنم ترا
دلتنگم از اتاق و غزل منزوی شدن
پایان هر چه شور غزل مثنوی شدن
دردم که باز له شده ام زیر پای خود
از واژه های زل زده بر های های خود
بانوی نازنین ِ .... تو لیلا ترین جنون
این هم شبی بدون تو در آخرین جنون
شعری مرا لبالب ِ درد و پر از نگاه
شعری پر از دریچه و شعری برای ... آه....!
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima
(عاشقانه ای به سادگی دوستت دارمها)
به صحرا بنگرم تا کوه و دریا دوستت دارم
تو باشی پیش من یا نه، به هرجا دوستت دارم
شبیه کودکان تازه با عشق آشنا هر جا -
رسیدم هی نوشتم با تمنا دوستت دارم
به روی نیمکت، حتی درخت و سنگ وخارا هم
نوشتم بی تو هرگز، بعد این را ⇦ دوستت دارم
غزل پیچید زیر روسریت و شعر پیدا شد
قلم چرخید، تا چرخید گفتا: دوستت دارم
دلم هی می زند بر بیستون شعر و دلتنگی
که ای شیرین تر از هر خواب و رویا! دوستت دارم
زمان می چرخد و دنیا فقط یک حرف می گوید
چه دیروز و چه امروز و چه فردا دوستت دارم
چه بی اندازه می گویم کلام ِ دوستت دارم
و من دور تو می گردم به نام ِ دوستت دارم
ردیف شعر می گردد فدایت، دوستت دارم
به آهنگی که می رقصد صدایت، دوستت دارم
بخوان در زیر چتر و نم نم باران و تنهایی
که می پیچد غزل توی هوایت، دوستت دارم
گلم! ای سرخی لبهات در گلهای نقاشی
دلم گلبرگ های زیر پایت، دوستت دارم
به بالایی اندامت چه می ریزد بهارین فصل
به نم نم عطر گلهای قبایت دوستت دارم
به تکرار تمام شاعران، من هم تمام عمر -
دلم می خواست بنویسم برایت: دوستت دارم
فقط من دوستت دارم بیا که دوستت دارم
تو نفرین می کنی و من دعا که دوستت دارم
بیا تا توی آغوشت بگویم دوستت دارم
بیا آهسته درگوشت بگویم دوستت دارم
بیا بعد از صدای ِ استکانْ هم خوردن ِ مستی
سلامت باد هر نوشت بگویم دوستت دارم
چقدر این دوستت دارم به طبع شعر می آید
به اندام غزل پوشت بگویم دوستت دارم
بخوان شعر مرا آری بخوان تا دوستت دارم
فقط میخواستم بنویسم این را: دوستت دارم
به بغض هر دریچه تا تماشا دوستت دارم
نمی آیی، دلم تنگ است اما دوستت دارم
کنار هرچی دلتنگی، خودت هم خوب می دانی
چقدر ای مهربان بانوی زیبا! دوستت دارم
گرفتم در بغل عمریست زانوهای تنهاییم
که برخیزم بگویم با تو جانا دوستت دارم
اگر یک عمر دارم می کشم بار ترا بر دل
گوارا باد دردت عشق! زیرا دوستت دارم
ردیف شعر من را با تمام جان بخوان بانو
فقط می خواستم بنویسم این را: دوستت دارم
به مجنونی ِهر عاشق، که لیلی! دوستت دارم
کلام رایج عشق است: خیلی دوستت دارم
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام♥️
(عاشقانه ای به سادگی دوستت دارمها)
به صحرا بنگرم تا کوه و دریا دوستت دارم
تو باشی پیش من یا نه، به هرجا دوستت دارم
شبیه کودکان تازه با عشق آشنا هر جا -
رسیدم هی نوشتم با تمنا دوستت دارم
به روی نیمکت، حتی درخت و سنگ وخارا هم
نوشتم بی تو هرگز، بعد این را ⇦ دوستت دارم
غزل پیچید زیر روسریت و شعر پیدا شد
قلم چرخید، تا چرخید گفتا: دوستت دارم
دلم هی می زند بر بیستون شعر و دلتنگی
که ای شیرین تر از هر خواب و رویا! دوستت دارم
زمان می چرخد و دنیا فقط یک حرف می گوید
چه دیروز و چه امروز و چه فردا دوستت دارم
چه بی اندازه می گویم کلام ِ دوستت دارم
و من دور تو می گردم به نام ِ دوستت دارم
ردیف شعر می گردد فدایت، دوستت دارم
به آهنگی که می رقصد صدایت، دوستت دارم
بخوان در زیر چتر و نم نم باران و تنهایی
که می پیچد غزل توی هوایت، دوستت دارم
گلم! ای سرخی لبهات در گلهای نقاشی
دلم گلبرگ های زیر پایت، دوستت دارم
به بالایی اندامت چه می ریزد بهارین فصل
به نم نم عطر گلهای قبایت دوستت دارم
به تکرار تمام شاعران، من هم تمام عمر -
دلم می خواست بنویسم برایت: دوستت دارم
فقط من دوستت دارم بیا که دوستت دارم
تو نفرین می کنی و من دعا که دوستت دارم
بیا تا توی آغوشت بگویم دوستت دارم
بیا آهسته درگوشت بگویم دوستت دارم
بیا بعد از صدای ِ استکانْ هم خوردن ِ مستی
سلامت باد هر نوشت بگویم دوستت دارم
چقدر این دوستت دارم به طبع شعر می آید
به اندام غزل پوشت بگویم دوستت دارم
بخوان شعر مرا آری بخوان تا دوستت دارم
فقط میخواستم بنویسم این را: دوستت دارم
به بغض هر دریچه تا تماشا دوستت دارم
نمی آیی، دلم تنگ است اما دوستت دارم
کنار هرچی دلتنگی، خودت هم خوب می دانی
چقدر ای مهربان بانوی زیبا! دوستت دارم
گرفتم در بغل عمریست زانوهای تنهاییم
که برخیزم بگویم با تو جانا دوستت دارم
اگر یک عمر دارم می کشم بار ترا بر دل
گوارا باد دردت عشق! زیرا دوستت دارم
ردیف شعر من را با تمام جان بخوان بانو
فقط می خواستم بنویسم این را: دوستت دارم
به مجنونی ِهر عاشق، که لیلی! دوستت دارم
کلام رایج عشق است: خیلی دوستت دارم
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام♥️
@asheghanehaye_fatima
رویای من قلمرو هیچ کس نیست
رویای من از آن من است
که در آن به دلخواه
به تو بیاندیشم
به آغوشت
به لبهایت،
که زیر مهتابی ترین یلدا
از عصاره ی تاکستانهای شیراز
بنوشم
و باز به تو بیاندیشم
که این رویای من است
و کسی رویای مرا ممنوع نتواند کرد.
رویای من است
که تو را
بر پریشان ترین دریای خیال
به سمت جزیره ای می برد
که در آن ترا برای رهایی گیسوانت
برای لطافت آغوشت
کسی به طعنه نگزد.
اگر تمام دریچه ها
و درها بسته
اگر به سیاهچاله های نفرت به حبسم برند
کسی رویای مرا ممنوع نتواند
که رویای من قلمرو هیچ کس نیست
و درآن هیچ دریچه ای و دری
برای تو
بسته نیست
که تو باز در رویای منی
بی هیچ دستور ممنو عه ای.
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
رویای من قلمرو هیچ کس نیست
رویای من از آن من است
که در آن به دلخواه
به تو بیاندیشم
به آغوشت
به لبهایت،
که زیر مهتابی ترین یلدا
از عصاره ی تاکستانهای شیراز
بنوشم
و باز به تو بیاندیشم
که این رویای من است
و کسی رویای مرا ممنوع نتواند کرد.
رویای من است
که تو را
بر پریشان ترین دریای خیال
به سمت جزیره ای می برد
که در آن ترا برای رهایی گیسوانت
برای لطافت آغوشت
کسی به طعنه نگزد.
اگر تمام دریچه ها
و درها بسته
اگر به سیاهچاله های نفرت به حبسم برند
کسی رویای مرا ممنوع نتواند
که رویای من قلمرو هیچ کس نیست
و درآن هیچ دریچه ای و دری
برای تو
بسته نیست
که تو باز در رویای منی
بی هیچ دستور ممنو عه ای.
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نشسته ام که تو را ساده، بی ریا بنویسم
تغزلی به تو زیبای دلربا بنویسم
قلم به دست گرفتم تصدقت! که بگویم
دلم گرفته برایت اجازه تا بنویسم
به جاده های تغزل نشسته ام به گدایی
برای شرح تو باید تو را چه ها بنویسم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادا
برای عافیتت روز و شب دعا بنویسم
دوباره خسته ام از خود، دوباره بی تو مریضم
برای مرحم دردم کمی دوا بنویسم
دوای من لب سرخت، دوای من! که بخندی
بدون خنده ات ای گل! چه ماجرا بنویسم
اگر که فکر و خیالت به ذوق شعر نباشد
بگو که فایده اش چیست؟ غزل چرا بنویسم
تو ماه، ماهترینی، تو شاهکار خدایی
برای شرح تو باید که از خدا بنویسم
من از خدا بنویسم برای شکر و تشکر
که آفریده گلی را که مرحبا بنویسم
تمام آنچه که گفتم فقط مقدمه گفتم
قلم به دست گرفتم...... فقط تو را بنویسم
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
نشسته ام که تو را ساده، بی ریا بنویسم
تغزلی به تو زیبای دلربا بنویسم
قلم به دست گرفتم تصدقت! که بگویم
دلم گرفته برایت اجازه تا بنویسم
به جاده های تغزل نشسته ام به گدایی
برای شرح تو باید تو را چه ها بنویسم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادا
برای عافیتت روز و شب دعا بنویسم
دوباره خسته ام از خود، دوباره بی تو مریضم
برای مرحم دردم کمی دوا بنویسم
دوای من لب سرخت، دوای من! که بخندی
بدون خنده ات ای گل! چه ماجرا بنویسم
اگر که فکر و خیالت به ذوق شعر نباشد
بگو که فایده اش چیست؟ غزل چرا بنویسم
تو ماه، ماهترینی، تو شاهکار خدایی
برای شرح تو باید که از خدا بنویسم
من از خدا بنویسم برای شکر و تشکر
که آفریده گلی را که مرحبا بنویسم
تمام آنچه که گفتم فقط مقدمه گفتم
قلم به دست گرفتم...... فقط تو را بنویسم
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
سال نو را به چشمها به لبت
سال نو را به گیسویت بسپار
سال خوبی برای هر دوی ماست
پای این شعر بوسه ای بگذار
پای این شعر بوسه ای بگذار
تا به آغاز رد پای لبت
پای شادی به شعر وا بشود
و ببارد که بوسه های لبت
و ببارد که بوسه های لبت
تلخی سال کهنه را ببرد
دلخوشم سال نو کنار منی
با تو از شعر، غصه ها برود
با تو از شعر،غصه ها برود
تا برایت غزلترانه شوم
مو بباف و به روی شانه بریز
تا برایت دو کوه ، شانه شوم
تا برایت دو کوه شانه شوم-
تابرایت غزلترانه شوم-
سال نو را به گیسویت بسپار
پای این شعر بوسه ای بگذار
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
سال نو را به گیسویت بسپار
سال خوبی برای هر دوی ماست
پای این شعر بوسه ای بگذار
پای این شعر بوسه ای بگذار
تا به آغاز رد پای لبت
پای شادی به شعر وا بشود
و ببارد که بوسه های لبت
و ببارد که بوسه های لبت
تلخی سال کهنه را ببرد
دلخوشم سال نو کنار منی
با تو از شعر، غصه ها برود
با تو از شعر،غصه ها برود
تا برایت غزلترانه شوم
مو بباف و به روی شانه بریز
تا برایت دو کوه ، شانه شوم
تا برایت دو کوه شانه شوم-
تابرایت غزلترانه شوم-
سال نو را به گیسویت بسپار
پای این شعر بوسه ای بگذار
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
رویای تو هر لحظه به جانم پیچد
عطرت به دلم، تنم، جهانم پیچد
هنگامه ی مرگ یادی از دیدارت
نبضی شود و توی رگانم پیچد
✨✨✨✨✨✨✨
از زخم دل و بساط غم فهمیدند
از چشم تر و قامت خم فهمیدند
در قلب نهادمت نبینند تویی
از شعر غم شبانه ام فهمیدند
✨✨✨✨✨✨
شب بغض همه ترانه هایم بوده
هم ناله ی محرمانه هایم بوده
شب عطر تو را به خانه ام آورده
شب کعبه ی عاشقانه هایم بوده
✨✨✨✨✨✨✨
ای غم! که گرفته عالمم را بویت
جانم! گل من! تصدق ابرویت
اینقدر نشسته ای تو بر سینه ی من
به درد نیامده دگر زانویت؟
#طاها_ابراهیمی
خرداد ۱۴۰۱
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عطرت به دلم، تنم، جهانم پیچد
هنگامه ی مرگ یادی از دیدارت
نبضی شود و توی رگانم پیچد
✨✨✨✨✨✨✨
از زخم دل و بساط غم فهمیدند
از چشم تر و قامت خم فهمیدند
در قلب نهادمت نبینند تویی
از شعر غم شبانه ام فهمیدند
✨✨✨✨✨✨
شب بغض همه ترانه هایم بوده
هم ناله ی محرمانه هایم بوده
شب عطر تو را به خانه ام آورده
شب کعبه ی عاشقانه هایم بوده
✨✨✨✨✨✨✨
ای غم! که گرفته عالمم را بویت
جانم! گل من! تصدق ابرویت
اینقدر نشسته ای تو بر سینه ی من
به درد نیامده دگر زانویت؟
#طاها_ابراهیمی
خرداد ۱۴۰۱
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تا می وزد نسیم هوایت نمرده ام
سوگند می خورم به صفایت، نمرده ام
گاهی میان شعر صدا می زنی و تا
_ جان می دهد طنین صدایت نمرده ام
افتاده ام که بوسه بگیرم ز دامنت
مستم به خاکبوسی ِ پایت! نمرده ام
مردن به پای عشق تو لبریز زندگیست
یعنی اگر شوم به فدایت نمرده ام
بر گور من نشسته غزل می سرا یی ام
حالا به یُمن زمزمه هایت نمرده ام
از خواب می پرم که نفس می کشم هنوز
دلگیرم از خودم که برایت نمرده ام
#طاها_ابراهیمی
آذر ماه ۹۷
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
سوگند می خورم به صفایت، نمرده ام
گاهی میان شعر صدا می زنی و تا
_ جان می دهد طنین صدایت نمرده ام
افتاده ام که بوسه بگیرم ز دامنت
مستم به خاکبوسی ِ پایت! نمرده ام
مردن به پای عشق تو لبریز زندگیست
یعنی اگر شوم به فدایت نمرده ام
بر گور من نشسته غزل می سرا یی ام
حالا به یُمن زمزمه هایت نمرده ام
از خواب می پرم که نفس می کشم هنوز
دلگیرم از خودم که برایت نمرده ام
#طاها_ابراهیمی
آذر ماه ۹۷
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
دار و ندار من غزل است و ترانه هام
شعرم تصدقت بشود .... ! ای فدای تو
از کوچه های دور و برم رد نمی شوی
تا بشنوم صدای خوش ِ کفش های تو
"پیراهنی که آید از او بوی" عاشقی
پیراهنی ست لایق بالا بلای تو
دور مدار قدِّ تو می گردم و ... عجب !
"ما خود نمی رویم دوان در قفای" تو
حالا تمام عمر ِمن و بی قراری ام
حالا حدود ساعت اینجا ... هوای تو -
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
شعرم تصدقت بشود .... ! ای فدای تو
از کوچه های دور و برم رد نمی شوی
تا بشنوم صدای خوش ِ کفش های تو
"پیراهنی که آید از او بوی" عاشقی
پیراهنی ست لایق بالا بلای تو
دور مدار قدِّ تو می گردم و ... عجب !
"ما خود نمی رویم دوان در قفای" تو
حالا تمام عمر ِمن و بی قراری ام
حالا حدود ساعت اینجا ... هوای تو -
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
آغوش سردی که توهم در تنت دارد
چشم حسد بر دگمه ی پیراهنت دارد
ای چشم ْنرگس ! گوش ْلاله ! ناخنت گلبرگ!
گلهای هر شعری هوای گلشنت دارد
هرگاه در تب می کشم دندان به هذیانها
طبع مریضم میلی از آویشنت دارد
می ریزد از آه گلویم هی عطش روی ِ -
لبهای سردی که تب بوسیدنت دارد
بازوی شعرم در خیال بی کسی هرشب
تصویر و طرحش را به دور گردنت دارد
سرد است جایی که نباشی، سرد و بی روح است
ای عشق ! آغوشم تب ِ پیراهنت دارد
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چشم حسد بر دگمه ی پیراهنت دارد
ای چشم ْنرگس ! گوش ْلاله ! ناخنت گلبرگ!
گلهای هر شعری هوای گلشنت دارد
هرگاه در تب می کشم دندان به هذیانها
طبع مریضم میلی از آویشنت دارد
می ریزد از آه گلویم هی عطش روی ِ -
لبهای سردی که تب بوسیدنت دارد
بازوی شعرم در خیال بی کسی هرشب
تصویر و طرحش را به دور گردنت دارد
سرد است جایی که نباشی، سرد و بی روح است
ای عشق ! آغوشم تب ِ پیراهنت دارد
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای طعم قند ، طعم عسل ! آشنات لب
لب می مکد به شوق بغل در هوات لب
شیرینکم ! گلم ! که پر از ناز و عشوه ای
لب وا بکن که باز بریزم به پات لب
هرگز کسی ندیده صدف را به رنگ سرخ
دری گرفته از لبت از هر جهات لب
وقتی که می کشی لب خود را به روی لب
می ریزد از قصیده ی این کائنات لب
عالم شبیه غنچه ی افسوس می شود
تا غنچه میکند گل ناز و ادات لب
صف میکشند جمله فقیهان به شرب خمر
تا میزنی به جام پر از منکرات لب
در لحظه های خلوت آن یادگارها -
رازیست ، نانوشته از آن ماجرات لب
لبخند میزنی و لبت فتنه می کند
لبخند میزنی و لبت ای فدات ، لب !
لب نیست این لبی که تو داری ... بمیرمش
پر می زند به شوق لبی در هوات .. لب
خورشید می دود به مداری که وا کند
در سایه سار بوسه ی بی انتهات لب
دریا سوار موج به توفان سپرده دل
تا وا کند شبی کف ساحل برات لب
"معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد"
پس من چطور میزنم اینجا صدات ، لب !؟
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
لب می مکد به شوق بغل در هوات لب
شیرینکم ! گلم ! که پر از ناز و عشوه ای
لب وا بکن که باز بریزم به پات لب
هرگز کسی ندیده صدف را به رنگ سرخ
دری گرفته از لبت از هر جهات لب
وقتی که می کشی لب خود را به روی لب
می ریزد از قصیده ی این کائنات لب
عالم شبیه غنچه ی افسوس می شود
تا غنچه میکند گل ناز و ادات لب
صف میکشند جمله فقیهان به شرب خمر
تا میزنی به جام پر از منکرات لب
در لحظه های خلوت آن یادگارها -
رازیست ، نانوشته از آن ماجرات لب
لبخند میزنی و لبت فتنه می کند
لبخند میزنی و لبت ای فدات ، لب !
لب نیست این لبی که تو داری ... بمیرمش
پر می زند به شوق لبی در هوات .. لب
خورشید می دود به مداری که وا کند
در سایه سار بوسه ی بی انتهات لب
دریا سوار موج به توفان سپرده دل
تا وا کند شبی کف ساحل برات لب
"معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد"
پس من چطور میزنم اینجا صدات ، لب !؟
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نشسته ام که تو را ساده، بی ریا بنویسم
تغزلی به تو زیبای دلربا بنویسم
قلم به دست گرفتم تصدقت! که بگویم
دلم گرفته برایت اجازه تا بنویسم
به جاده های تغزل نشسته ام به گدایی
برای شرح تو باید تو را چه ها بنویسم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادا
برای عافیتت روز و شب دعا بنویسم
دوباره خسته ام از خود، دوباره بی تو مریضم
برای مرحم دردم کمی دوا بنویسم
دوای من لب سرخت، دوای من! که بخندی
بدون خنده ات ای گل! چه ماجرا بنویسم
اگر که فکر و خیالت به ذوق شعر نباشد
بگو که فایده اش چیست؟ غزل چرا بنویسم
تو ماه، ماهترینی، تو شاهکار خدایی
برای شرح تو باید که از خدا بنویسم
من از خدا بنویسم برای شکر و تشکر
که آفریده گلی را که مرحبا بنویسم
تمام آنچه که گفتم فقط مقدمه گفتم
قلم به دست گرفتم...... فقط تو را بنویسم
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تغزلی به تو زیبای دلربا بنویسم
قلم به دست گرفتم تصدقت! که بگویم
دلم گرفته برایت اجازه تا بنویسم
به جاده های تغزل نشسته ام به گدایی
برای شرح تو باید تو را چه ها بنویسم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادا
برای عافیتت روز و شب دعا بنویسم
دوباره خسته ام از خود، دوباره بی تو مریضم
برای مرحم دردم کمی دوا بنویسم
دوای من لب سرخت، دوای من! که بخندی
بدون خنده ات ای گل! چه ماجرا بنویسم
اگر که فکر و خیالت به ذوق شعر نباشد
بگو که فایده اش چیست؟ غزل چرا بنویسم
تو ماه، ماهترینی، تو شاهکار خدایی
برای شرح تو باید که از خدا بنویسم
من از خدا بنویسم برای شکر و تشکر
که آفریده گلی را که مرحبا بنویسم
تمام آنچه که گفتم فقط مقدمه گفتم
قلم به دست گرفتم...... فقط تو را بنویسم
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ساعت به وقت لحظه ی من بی قرارمت!
با تیک و تاک دلهره در انتظارمت
یک ذره یاد و عشق تو از دل نرفته است
یعنی که مثل روز نخستین دچارمت
ای انتظار سخت کشنده! به سینه ام
تا لحظه های با تو شدن می فشارمت
ای مرهم تمام عذابی که دیده ام
بر زخم های بی کسی ام می گذارمت
ای دل! تگرگ خورده ی طوفان عاشقی
طاقت بیار تا که به باران سپارمت
ای یادگار زخم و سکوت قبیله ام
یک روز در قبیله ی غم می هوارمت
...........
روزی به روی شیشه ی این پنجره به آه
خواهم نوشت جمله ی من دوست دارمت
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
با تیک و تاک دلهره در انتظارمت
یک ذره یاد و عشق تو از دل نرفته است
یعنی که مثل روز نخستین دچارمت
ای انتظار سخت کشنده! به سینه ام
تا لحظه های با تو شدن می فشارمت
ای مرهم تمام عذابی که دیده ام
بر زخم های بی کسی ام می گذارمت
ای دل! تگرگ خورده ی طوفان عاشقی
طاقت بیار تا که به باران سپارمت
ای یادگار زخم و سکوت قبیله ام
یک روز در قبیله ی غم می هوارمت
...........
روزی به روی شیشه ی این پنجره به آه
خواهم نوشت جمله ی من دوست دارمت
#طاها_ابراهیمی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima