عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
درد های من
جامه نیستند
تا ز تن درآورم
" چامه و چکامه " نیستند
تا به " رشته ی سخن " در آورم
نعره نیستند
تا ز " نای جان " برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا ؟
درد دوستی کجا ؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم ؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم ؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم ؟
درد ، حرف نیست
درد ، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم ؟



#قیصر_امین_پور
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی

دوباره پلک دلم می‌پرد نشانه‌ی چیست؟
شنیده‌ام که می‌آید کسی به مهمانی

کسی که سبزترست از هزار بار بهار
کسی شگفت، کسی آن‌چنان که می‌دانی

کسی که نقطه‌ی آغاز هر چه پروازست
تویی که در سفر عشق، خط پایانی

تویی بهانه‌ی آن ابرها که می‌گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی

تو از حوالی اقلیم هرکجاآباد
بیا که می‌رود این شهر، رو به ویرانی

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی‌ست طوفانی

#قیصر_امین_پور



@asheghanehaye_fatima
‍ ‍ خانه ام ابریست !

ناودانها شر شر باران بی صبری
است

آسمان بی حوصله ، حجم هوا
ابری است
کفشهایی منتظر در چارچوب در

کوله باری مختصر
لبریز بی صبری است
پشت شیشه
می تپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی
جبری است

و سرانگشتی
به روی شیشه های مات
بار دیگر می نویسد :
" خانه ام ابری است "
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را
نمیدانم…
اینجا شده پائیز ،آنجا را
نمیدانم…
اینجا فقط رنگ است ،آنجا را
نمیدانم…
اینجا دلی تنگ است ،آنجا را
نمیدانم...

#قیصر_امین_پور
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
تو را دوست دارم، ولی رو نکردم
فقط شعر گفتم، هیاهو نکردم
ضمیر مخاطب برایم تو بودی
به غیر از تو، من، قصدی از ''او ''نکردم
سرم با تو چرخید هر سو که رفتی
دلم را به غیر تو هم سو نکردم
خودت را، خودت را... تو را دوست دارم
تو را دوست دارم، ولی رو نکردم...

#قیصر_امین_پور


@asheghanehaye_fatima
با تیشه‌ى خیال تراشیده‌ام تو را
در هر بتی که ساخته‌ام دیده‌ام تو را

از آسمان به دامنم افتاده آفتاب
یا چون گل از بهشت خدا چیده‌ام تو را؟

هر گل به رنگ و بوی خودش می‌دمد به باغ
من از تمام گل‌ها، بوییده‌ام تو را

رویای آشنای شب و روز عمر من!
در خواب‌های كودكی‌ام دیده‌ام تو را

از هر نظر تو عین پسند دل منی
هم دیده، هم ندیده، پسندیده‌ام تو را

زیباپرستیِ دل من بی‌دلیل نیست
زیرا به این دلیل پرستیده‌ام تو را

با آن که جز سکوت جوابم نمی‌دهی
در هر سوال از همه پرسیده‌ام تو را

از شعر و استعاره و تشبیه برترى
با هیچ‌کس به جز تو نسنجیده‌ام تو را

#قیصر_امین‌_پور
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
من جز برای تو نمی‌خواهم خودم را
ای از همه من‌های من بهتر منِ تو!

#قیصر_امین_پور
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
روشن از...
روی تو چشم و دلِ روز...
صبح از نام تو دم زد که دمید....

#قیصر_امین_پور


@asheghanehaye_fatima
تو را دوست دارم، ولی رو نکردم
فقط شعر گفتم، هیاهو نکردم
ضمیر مخاطب برایم تو بودی
به غیر از تو، من، قصدی از ''او ''نکردم
سرم با تو چرخید هر سو که رفتی
دلم را به غیر تو هم سو نکردم
خودت را، خودت را... تو را دوست دارم
تو را دوست دارم، ولی رو نکردم...



#قیصر_امین_پور

@asheghanehaye_fatima
.

با توام؛ای شور،
ای دلشوره‌ ی شیرین.
با توام؛
ای شادی غمگین‌!
هر چه هستی باش.
اما کاش . . .
نه!
جز اینم آرزویی نیست.
هر چه هستی باش؛
اما باش...



#قیصر_امین_پور
#شما_فرستادید

‎‌‎‌‌‎‌‌

@asheghanehaye_fatima
سال‌ها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه‌ها می‌خواهی
صبح تا نیمه‌ی شب منتظری
همه جا می‌نگری
گاه با ماه سخن می‌گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده‌ای می‌جویی
راستی گمشده‌ات کیست؟
کجاست؟


#قیصر_امین_پور


@asheghanehaye_fatima
هر چند عاشقانِ قدیمی
از روزگارِ پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل‌وقال
بیزار بوده‌اند

اما
اعجازِ ما  همین است :

ما  عشق را به مدرسه بردیم
در امتدادِ راهرویی کوتاه
در یک کتاب‌خانه‌ی کوچک
بر پله‌های سنگیِ دانشگاه
و میله‌های سرد و فلزی
گُل داد و  سبز شد


آن روز، روزِ چندم اردی‌بهشت
یا چندشنبه بود
نمی‌دانم
آن روز  هر چه بود
از روزهای آخرِ پاییز
یا آخرِ زمستان
فرقی نمی‌کند

زیرا
ما  هر دو  در بهار
ــ در یک بهار ــ
چشم به دنیا گشوده‌ایم

ما هر دو
در یک بهار  چشم به‌هم دوختیم
آن گاه  ناگهان
متولد شدیم و
نامِ تازه‌ای  بر خود گذاشتیم

فرقی نمی‌کند
آن فصل
ــ فصلی که می‌توان متولد شد ــ
حتماً بهار باید باشد
و نامِ تازه‌ی ما، حتماً
دیوانه‌وار باید باشد

فرقی نمی‌کند
امروز هم
ما  هر چه بوده‌ایم،  همانیم

ما  باز می‌توانیم هر روز
ناگهان متولد شویم

ما
هَم‌زادِ عاشقانِ جهانیم ...







              #قیصر_امین_پور


@asheghanehaye_fatima
بوی بهار می‌شنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گلِ گونه‌های تو

ای در طنینِ نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گلْ نفَس آشنای تو

ای صورت تو آیه و آیینهء خدا
حقّا که هیچ نقص ندارد خدای تو

صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده‌ام که فرش کنم زیر پای تو

رنگین‌کمانی از نخِ باران تنیده‌ام
تا تاب هفت‌رنگ ببندم برای تو

چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پارهء دلم! که بریزم به پای تو

امروز تکیه‌گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی‌ام شانه‌های تو

در خاک هم دلم به هوای تو می‌تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو

همبازیانِ خواب تو خیلِ فرشتگان
آوازِ آسمانی‌ِشان لای‌لای تو

بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو

این حال و عالمی که تو داری، برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو

#قیصر_امین_پور
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima