Forwarded from سـپـے دار
من ُ اشتي بده باسرزميني
که پايان ِ تموم ارزوهاست...
ببر من رو ازاين شبهاي سنگي،
دلم بي تاب ِ کشف ِ صبح ِ فرداست!
#يغما_گلرويی
💠 @lahzehaynab 💠 👈کلیـــــک
#شعر_کوتاه
که پايان ِ تموم ارزوهاست...
ببر من رو ازاين شبهاي سنگي،
دلم بي تاب ِ کشف ِ صبح ِ فرداست!
#يغما_گلرويی
💠 @lahzehaynab 💠 👈کلیـــــک
#شعر_کوتاه
@asheghanehaye_fatima
نه هفت کفش آهنی،
نه هفت عصای فولادی...
برای دیدن تو...
فقط باید یک آژانس خبر كنم...
و نشانی خانهات را...
در آن سوی شهر...
به او بدهم!
برای شنیدن صدایت...
احتیاجی به طلسم و گوی جادو نیست،
گرفتن یازده شماره با گوشی همراهم کافیست
تا زنگ صدای تو...
شعری تازه را به یادم بیاورد!
برای من - که از ارتفاع میترسم!
نیازی نیست به بالا رفتن از باروی قصری...
که دختر شاه پریان در آن زندانیست،
برای تماشا کردنت...
باید برسانم خود را مقابل محل کارَت...
و ببینم چگونه چون ستاره ای میدرخشی...
نیازی نیست که خود را به هیبتِ گدايی در آورم
تا هنگام عبور کالسکهات...
گل سرخی برایت پرتاب کنم؛
تنها باید به گل فروشی آن سوی خیابان بروم
و گلی را به نشانی تو بفرستم...
تا بدل به خوشبخت ترین گل جهان شود...
زندگی ما از زندگی عاشقان قصه سادهتر است؛
با این همه ای کاش...
در افسانه ها زندگی میکردیم...
و میتوانستم شبی...
تو را بر ترک مادیانی سپید بنشانم...
و به سرزمین ستاره ها ببرم...
#يغما_گلرويی
نه هفت کفش آهنی،
نه هفت عصای فولادی...
برای دیدن تو...
فقط باید یک آژانس خبر كنم...
و نشانی خانهات را...
در آن سوی شهر...
به او بدهم!
برای شنیدن صدایت...
احتیاجی به طلسم و گوی جادو نیست،
گرفتن یازده شماره با گوشی همراهم کافیست
تا زنگ صدای تو...
شعری تازه را به یادم بیاورد!
برای من - که از ارتفاع میترسم!
نیازی نیست به بالا رفتن از باروی قصری...
که دختر شاه پریان در آن زندانیست،
برای تماشا کردنت...
باید برسانم خود را مقابل محل کارَت...
و ببینم چگونه چون ستاره ای میدرخشی...
نیازی نیست که خود را به هیبتِ گدايی در آورم
تا هنگام عبور کالسکهات...
گل سرخی برایت پرتاب کنم؛
تنها باید به گل فروشی آن سوی خیابان بروم
و گلی را به نشانی تو بفرستم...
تا بدل به خوشبخت ترین گل جهان شود...
زندگی ما از زندگی عاشقان قصه سادهتر است؛
با این همه ای کاش...
در افسانه ها زندگی میکردیم...
و میتوانستم شبی...
تو را بر ترک مادیانی سپید بنشانم...
و به سرزمین ستاره ها ببرم...
#يغما_گلرويی
@asheghanehaye_fatima
.
دکمههای پیراهنم
خواب انگشتان تو را میبینند
و کفشهایم میسوزند
در آرزوی پابه پایی با کفشهای تو
شالِ من
نمیتواند خاطرهی شانههایت را از خاطر ببرد،
شلوارم دنبال میکند مرا در خانه
و میخواهد دوباره
او را به قدم زدن در کنار تو ببرم...
پس چگونه انتظار داری از تو نخواهم
به من وعدهی دیداری بدهی؟...
#يغما_گلرويی
.
دکمههای پیراهنم
خواب انگشتان تو را میبینند
و کفشهایم میسوزند
در آرزوی پابه پایی با کفشهای تو
شالِ من
نمیتواند خاطرهی شانههایت را از خاطر ببرد،
شلوارم دنبال میکند مرا در خانه
و میخواهد دوباره
او را به قدم زدن در کنار تو ببرم...
پس چگونه انتظار داری از تو نخواهم
به من وعدهی دیداری بدهی؟...
#يغما_گلرويی
ما در گردبادی
از زخم ، زندگی میكنيم
و وزنه هـای حقيقت
به پای روياهامان
زنجير شدهاند...
#يغما_گلرويی
@asheghanehaye_fatima
از زخم ، زندگی میكنيم
و وزنه هـای حقيقت
به پای روياهامان
زنجير شدهاند...
#يغما_گلرويی
@asheghanehaye_fatima
.
اگر اینجا بودی
تقویم رومیزی ام را دور می انداختم
و می گذاشتم ساعت دیواری به خواب رود
پس میزان می کردم زنده گی ام را با نفس های تو
و هیچ عزا و عید و جمعه ای تعطیل نمی کرد
علاقه ی مرا ...
#يغما_گلرويی
@asheghanehaye_fatima
اگر اینجا بودی
تقویم رومیزی ام را دور می انداختم
و می گذاشتم ساعت دیواری به خواب رود
پس میزان می کردم زنده گی ام را با نفس های تو
و هیچ عزا و عید و جمعه ای تعطیل نمی کرد
علاقه ی مرا ...
#يغما_گلرويی
@asheghanehaye_fatima
يكي از روزهای چهلسالگیات
در ميان گير و دار زندگیِ ملالآورت
لابهلای آلبوم عكسهايت
عكس دختری مو بلند را پيدا میكنی
زندگي برایِ چند لحظه متوقف میشود
و قبضهای برق و آب برايت بیاهميت
تازه میفهمی بيست سالِ پيش
چه بیرحمانه
او را در هياهویِ زندگی جا گذاشتهای...
#يغما_گلرويی
@asheghanehaye_fatima
در ميان گير و دار زندگیِ ملالآورت
لابهلای آلبوم عكسهايت
عكس دختری مو بلند را پيدا میكنی
زندگي برایِ چند لحظه متوقف میشود
و قبضهای برق و آب برايت بیاهميت
تازه میفهمی بيست سالِ پيش
چه بیرحمانه
او را در هياهویِ زندگی جا گذاشتهای...
#يغما_گلرويی
@asheghanehaye_fatima