@asheghanehaye_fatima
■دریاچهی پنهان
همینکه چشمهایام را میبستم
و همین که نَفَسهای رؤیا بریده میشد
بهآنجا میرفتم
عشق از ابتدای رودخانهها منتظر بود
همان آبی که خورشید خودش را در آن شستوشو میداد
آیا جایی شلوغ است؟
آری دنیا محل ازدحام است
من اما به شما علاقهمند شدم
حقیقتی را که با حرفهایام فراری دادم
در زمین دیدم و
در آسمان دیدم
چشمهایتان دو شبتابِ شعر
و درخشان بود
همین که همهچیز را گفتم
در سکوت دور شدم
یک شاعرِ سالخوردهی باتجربه
در سرزمینِ رؤیاها
گویا همهچیز را میداند
#نهشه_یاشین | Neşe Yaşın | قبرس، ۱۹۵۹ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
📕از کتاب: #جمهوری_فدرال_ابر | #نشر_سولار | چ اول۱۳۹۶ |
■دریاچهی پنهان
همینکه چشمهایام را میبستم
و همین که نَفَسهای رؤیا بریده میشد
بهآنجا میرفتم
عشق از ابتدای رودخانهها منتظر بود
همان آبی که خورشید خودش را در آن شستوشو میداد
آیا جایی شلوغ است؟
آری دنیا محل ازدحام است
من اما به شما علاقهمند شدم
حقیقتی را که با حرفهایام فراری دادم
در زمین دیدم و
در آسمان دیدم
چشمهایتان دو شبتابِ شعر
و درخشان بود
همین که همهچیز را گفتم
در سکوت دور شدم
یک شاعرِ سالخوردهی باتجربه
در سرزمینِ رؤیاها
گویا همهچیز را میداند
#نهشه_یاشین | Neşe Yaşın | قبرس، ۱۹۵۹ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
📕از کتاب: #جمهوری_فدرال_ابر | #نشر_سولار | چ اول۱۳۹۶ |