عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
Gomshodeh
Marjan
دلتنگ تواَم
پشت پرچین اردیبهشت،
منتظرت می‌مانم...

#سیدعلی_صالحی

#مرجان
گمشده


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


.
شب من
با نوشتن نامه‌های عاشقانه
برای تو
می‌گذرد؛
و سپس روز من
با محو کردن هر کدام
سپری می‌شود
کلمه به کلمه!
و در این میان
قطب‌نمای زرین من
چشم‌های تو است؛
که به سمت دریای جدایی
اشاره می‌کند!

#غادة_السمان
ترجمه: #مرجان_وفایی
#ماهی

نوشتن ،این روزها کمکی نمیکند ، حرفهایی هست که نمیشود گفت حتا نمیشود نوشت ، آدمها دورتر از چیزی که به نظر می آیند کنارم هستند و دوری دورتر از حدی‌ست که عذاب میدهد . روز بیشتر از زمان خودش می‌ماند و شب داستانی‌ست که تمام شده است . خواب ،احساسی‌ست که این روزهای طولانی به من دست نمیدهد و تنهایی حسی‌ست که بیشتر از همیشه گریه می‌کند .
جای خالی این تنهایی را چه کسی پر میکند ؟ کدام سوی این زندگی خورشید غروب میکند . بی‌انتها روز دارم و بی‌نهایت بی‌خوابم . شب را برای خودم مثال میزنم و آستین بلوزی را به روی نگاهم می‌اندازم نوری از گوشه‌ی باز مانده‌ی آستین به چشمم میخورد ، کرکره را تا ته پایین میدهم ، تاریکی را به یاد اتاقم می اندازم ، نمیشود ، روح این شبها آفتابی‌ست ، با هیچ پرده‌ای پنجره خاموش نمیشود . برگ‌های گلدانهای سبز و قشنگم بهار را از درون ساقه‌شان بیرون زده‌اند ، ماهی تنگ شیشه ای‌ام از تکرار این دور زدن در آب خسته است . همیشه در آب و باز هم آب میخورد ، آب را به جانش میکشد و باز بیرون میدهد ، از آب در آب نفس میکشد . چه زندگی خسته کننده‌ای دارد این ماهی ، دلم برایش میسوزد .
انگشتانم را دوست دارد دستم را به داخل تنگ فرو میبرم به سمت دستم بال بال میزند ، میان کف دستم جای میگیرد ، منتظر میماند ، بیرون از آب میاورمش ، ساکت نگاهم میکند ، دهانش را باز و بسته میکند انگار چیزی میگوید ، پولک براق و قرمزش را ناز میکنم هنوز نگاهم میکند و همان جمله‌ی تکراری را میگوید ، دستم را داخل آب میبرم هنوز کف دستم نشسته است و هنوز چیزی میگوید . گوش میکنم نمیشنوم . صدای بوسه میدهد حرفهایش ، صدای اعتماد میدهد نگاهش ، حس میکنم کسی را دوست دارد ، ماهی سالهاست کسی را دوست دارد و من چه بینهایت میخواهمش و آب و آفتاب و تکرار این زندگی و اینکه هربار چیزی میگویم و هربار کسی نمیفهمد و هربار اعتماد میکنم و هربار کسی میرود و اینبار شب هم رفته است ، مونس تنهایی‌های یک نفر شب بوده است که دیگر نیست ، لحظه‌های فراموشی زخم‌ها شب بوده است که دیگر نیست ، زندگی در تکرار یک روز مانده است ، مانده است ، مانده است ، شب‌های کنارت در ذهنم مانده است ، جمله ی دوستت دارم بر زبانم جا مانده است ..



#مرجان_پورشریفی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرجان پس از سالها سکوت، با این ترانه باز هم زیبا درخشید
یادش گرامی
#مرجان

@asheghanehaye_fatima
أليسَ من الغريبِ
أن الطرقات تصبحُ أطول
عندما نشتهي الوصول؟!

آیا این عجیب نیست
وقتی دل‌مان هوایِ رسیدن کند،
راه‌ها طولانی می‌شوند؟!

#ادهم_الشرقاوی
#مرجان_فرساد



@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


همه می‌گویند
عشق اول بهترین است!
افسانه‌ای و خیال‌انگیز.
برای من اما، این‌گونه نبود
بین ما
حس مبهمی بود و شاید هم نبود
جرقه‌ای که روشن و خاموش شد...

#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه: #مرجان_وفایی
#شما_فرستادید
باید آن‌قدر می‌بوسیدمت
که این‌روزهای دل‌تنگی ،
لب به نبودنت نزنــم

#مرجان_پورشریفی


@asheghanehaye_fatima
یک فرشته در همسایگی من است
او نگه‌بان رؤیاهاست!
چنین است که،
دیر به خانه می‌رسد...
صدای قدم‌های آهسته‌اش
خش‌خشِ بال‌های جمع‌شده‌اش را
بر پله‌ها می‌شنوم!
صبح
او ایستاده
بر درِ تمام گشوده‌ام
و می‌گوید:
پنجره‌ات دوباره
درخشید
طولانی
به هنگامِ شب!

An angel is my neighbor
He guards human dreams
that's why he gets home late
I hear the quiet steps on the stairs
and the rustle
of the folded wings
in the morning he stands in my door
wide open
and says:
your window again
shone long
into the night.



#هالینا_پوشویاتوسکا
برگردان: #مرجان_وفایی


@asheghanehaye_fatima
گل‌های یاس،
از هنگام بارشِ باران در موسمِ بهار
از گریستن بازنایستادند
نمی‌دانم،
پس چگونه
چشم‌های زیبای تو،
چون بیابان خشک است!

شبِ زیبایی بود،
هیچ‌کس
بینِ درختانِ زیتون نبود.
هیچ‌کس
ندید که چگونه تو را می‌خواهم،
چگونه عاشقِ تو هستم!

امروز
درختانِ زیتون در خوابند
و من بیدار!
هیچ‌کس در این دنیا نمی‌تواند،
زخمی که غرورِ تو برجای گذاشت
را التیام بخشد.
چگونه با آن همه عشق،
توانستی
مرا برنجانی؟

محبوب‌ام!
هنگامی که بازگردی،
برای تو
ترانه‌ای قدیمی می‌خوانم
که از عشق می‌گوید و رنج.

وقتی که بازگردی
تو را
غرقِ بوسه خواهم کرد!
و به آرامی پَر می‌کشم تا ابرها
به آهستگی آن‌ها را در دهان‌ام می‌گیرم
و تو را با ابرها می‌پوشانم‌،
تا آن‌هنگام که زمان بایستد...

و من نفهمیدم
با تمام عشقی که به من بخشیدی
چگونه توانستی
مرا برنجانی؟

Since the water is free
Free between Springs lives
Jasmine has cried
And i don't understand
How in your little eyes, there's only desert!?

It was a beautiful night, when nobody was between the olives
Nobody saw how i wanted you, how i love you
Today the olives sleeps and i don't
Nobody in the world could cures
The wound left by your pride
I don't understand how you hurt me.

When you comeback, i think to sing to you an old songs
That talks about love, suffer
When you comeback baby, I'll eat you by kisses
And I fly high where the clouds goes slowly
Slowly keeping them in my mouth and will put on your body, very slow until i think that the time stopped
And
I don't understand how you hurt me
With all the love you gave to me.



#فرانسیسکو_خاویر_لوپز_لیمو
برگردان: #مرجان_وفایی

@asheghanehaye_fatima