#معرفی_کتاب
و دست روی صورتش میکشد
(مجموعه شعر)
#محمدرضاشیرعلی_زاده
شعری از این کتاب:
ما جوانهی كدام گياه بوديم
پيچكی كه از همان نخست
روی طناب دار میپيچيد
تا گلوی اعداميانِ صبح ساعت ٤
سبز شود و ريشه دهد
در باغ های دستهجمعی
در پشتِ پرده
میخنديد؛ تبر
تا گلايل شويم اين بار
و خواب گورخواب ها را
تسكين دهيم
كدام نان مرا نوازش خواهد كرد؟
ببخشيد؛
كدام دست مرا نان خواهد داد؟
همانی كه روی عصا راه میدَود؟
و وقتی خسته میشود
گلوله نثارمان میكند؟
هان؟
بر لبانمان جای بوسه
فاتحه نشسته است
و مرگ تنها تصوير عينی شعرمان...
با یک آفتابهی پر
هميشه قبل از سلاخی
به گوسفند آب میدهند
هورت میكشيمش
سی سال كارگری را
و ويلچر
آخرين هديهای میشود
برای پاهای بريده شده
#محمدرضا_شیرعلی_زاده
@asheghanehaye_fatima
و دست روی صورتش میکشد
(مجموعه شعر)
#محمدرضاشیرعلی_زاده
شعری از این کتاب:
ما جوانهی كدام گياه بوديم
پيچكی كه از همان نخست
روی طناب دار میپيچيد
تا گلوی اعداميانِ صبح ساعت ٤
سبز شود و ريشه دهد
در باغ های دستهجمعی
در پشتِ پرده
میخنديد؛ تبر
تا گلايل شويم اين بار
و خواب گورخواب ها را
تسكين دهيم
كدام نان مرا نوازش خواهد كرد؟
ببخشيد؛
كدام دست مرا نان خواهد داد؟
همانی كه روی عصا راه میدَود؟
و وقتی خسته میشود
گلوله نثارمان میكند؟
هان؟
بر لبانمان جای بوسه
فاتحه نشسته است
و مرگ تنها تصوير عينی شعرمان...
با یک آفتابهی پر
هميشه قبل از سلاخی
به گوسفند آب میدهند
هورت میكشيمش
سی سال كارگری را
و ويلچر
آخرين هديهای میشود
برای پاهای بريده شده
#محمدرضا_شیرعلی_زاده
@asheghanehaye_fatima