عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



نمی توانی به کسی بگویی
از دوست داشتن یک نفرخودداری کن
دوست داشتن
با چیزهای دیگر خیلی فرق میکند.


#مارگارت_اتوود
@asheghanehaye_fatima




مادرم به پرستارهايي که در بيمارستان هاي مختلف از پدرم مراقبت کرده بودند حسادت مي کرد.
دلش مي خواست پدرم سلامتي اش را فقط مديون او بداند، مي خواست پدرم به وفاداري خستگي ناپذير او اهميت دهد.
ديکتاتوري روي ديگر فداکاري است.

#مارگارت_اتوود
@asheghanehaye_fatima




خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند. حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه‌ درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!

#مارگارت_اتوود
کتاب #آدمکش_کور
@asheghanehaye_fatima



همزمان!
در دومکان!
زندگی می کنم!

آنجا که تویی!
آنجا که منم!


#مارگارت_اتوود
هیچ وقت نمیتوانی به کسی بگویی از دوست داشتن یک نفر خود داری کند دوست داشتن با چیز های دیگر خیلی فرق میکند.

#مارگارت_اتوود

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت‌کننده باشنداما مطمئنا بازگشت‌ها بدترند
حضور عینی انسان نمی‌تواندبا سایه درخشانی که در نبودش ایجادشده برابری کند



#مارگارت_اتوود
کتاب: آدمکش کور
@asheghanehaye_fatima




خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند. حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه‌ درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!



#مارگارت_اتوود
خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت
کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند.
حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده
برابری کند!

#مارگارت_اتوود


@asheghanehaye_fatima
🌾


عشق بینایی را تار می‌کند؛
اما وقتی فرونشست،
همه‌چیز را از هر زمان
دیگری شفاف‌تر می‌بینی.
درست مثل موجی که عقب نشسته باشد،
هر چه در آن پرت یا غرق شده،
نمایان می‌شود.

#مارگارت_اتوود

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



می‌خواهم در خواب تماشایت کنم
می‌دانم که شاید هرگز اتفاق نیافتد
می‌خواهم تماشایت کنم در خواب
بخوابم با تو
تا به درون خوابت درآیم
چنان موج روان تیره‌‌ای
که بالای سرم می‌لغزد
و با تو قدم بزنم
از میان جنگل روشن مواج برگ‌های آبی و سبز
همراه خورشیدی خیس و سه ماه
به سوی غاری که باید در آن هبوط کنی
تا موحش‌ترین هراس‌هایت
می‌خواهم آن شاخه‌ی نقره‌ای را ببخشم به تو
آن گل سفید کوچک را
کلمه‌ای که تو را حفظ می‌کند
از حزنی که در مرکز رویاهایت زندگی می‌کند
می‌خواهم تعقیبت کنم
تا بالای پلکان و دوباره
قایقی شوم که که محتاطانه تو را به عقب بر می‌گرداند
شعله‌ای در جام‌های دو دست
تا آن‌جا که تنت آرمیده است
کنار من
و تو به آن وارد می‌شوی
به آسانی دمی که برمی‌آوری
می‌خواهم هوا باشم
هوایی که در آن سکنی می‌کنی
برای لحظه‌ای حتی
می‌خواهم همان‌قدر قابل چشم‌پوشی و
همان‌قدر ضروری باشم.

#مارگارت_اتوود
#شاعر_کانادا
ترجمه :
#محسن_عمادی