محبوب من!
دست های شما
بوی بهار نارنج می دهد
و صدایتان طعم بهشت
می شود کنار همین احساس
مرا بنشانید تا گلبرگ های زمین را
روی سرانگشتان شما حلقه ببندم
و آهنگ کلامتان را
در قطره های باران بریزم ...
عجیب دلم تنگ شده
تا حوالی عشق بایستم
و برای آن غروب نشسته روی انگشتانتان
خلوتی از ترانه های بی صدا را
در گلوی باد آواز دهم
تا بر تار گیسوان شما بپیچد
محبوب من!
چقدر دلم هوای شانه ی شما را دارد
و شبی که می شود کنار آن نشست
و با سرپنجه ی چنگی
تارهایش را روی اکسیر هوا
در دست نسیم کاشت...



#عرفان_یزدانی


@asheghanehaye_fatima

هرصبح، از نگاهت ،

عشق را ،

می شود بوسه بوسه ،نوشید .....


#عرفان_یزدانی


@asheghanehaye_fatima

تبسّمت، نسیم را
به سمت آستانه ی لبخندهایم
آورده است!
تا هر صبح، #تو شورانگیزترین
جریان لحظه هایم باشی ...

#عرفان_یزدانی


@asheghanehaye_fatima

مست می شوم
هر بار که در فنجان چایم،
ردّ دوست داشتنت را لب می زنم!
وقتی هر صبح، از نگاهت
می شود عشق را بوسه بوسه، نوشید ...


#عرفان_یزدانی

#سلام_صبحتون_گل_آذین

از پنجره ی نگاهت،
صبح آغاز می شود!
تو همان آفتابی، که می سوزاند مرا!
هر صبح
به طعمِ توت فرنگی هایِ سرخِ لبانش!
شیرینِ شیرین ...


#عرفان_یزدانی


#سلام_صبحتون_دلنشین

تو دیوانه ترین بودی
و هیچ کس نمی دانست،
چند خورشید روشن در چشم تو بود،
که تنم را در خواهشِ
سوز سلام هایت گرم می کرد،
تا صبح آغوشم در رگ سرخ بوسه هایت
از جنون عشق بسوزد ...


#عرفان_یزدانی

#سلام_صبحتون_گل_آذین

آن سوی چشم هايت،
خورشيد، نگاهم را گرم می کند!
نور می ريزد در دستانم
آن سوی صبح، تويی که نشسته ای
چون خورشيدی گرم، در آغوشم ...



#عرفان_یزدانی


#سلام_صبحتون_بانشاط

@asheghanehaye_fatima

چشم های توست
چشم های توست
هیچ کس نمی داند،
من به کدام نگاه لب فرو بسته ام!
عشق دهان به کام می دوزد!
سحرگاهی که به وقت دل
نام تو را
باران باران به وقت دعا نوشیدم ...


#عرفان_یزدانی

#سلام_طلوع_صبحتان_عطرآگین


@Hsanam1353 کانال اشعار

تو، از نقش چین آسمان آمده ای!
آفتاب نگاهت،
روشنایی بخشیده چشمانم را
عطر گلی، روی دامن صبح می روید
و عشق در حصار پنجره لبخند می زند!
تو از زبان مهربانی بوسه می گیری!
روز در جریان نگاهت،‌ اتّفاق خواهد افتاد ...


#عرفان_یزدانی
#سلام_صبحتون_زرین


@Hsanam1353 کانال اشعار