عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
وطنی برای دل‌تنگی‌ام پیشنهاد کن
گل‌هایی برای پژمردگی انگشتان‌مان
دیداری اتفاقی و گذرا در اتوبوسی گذرا
یا دو صندلیِ نم‌خورده کنار دریا
دلیلی دیگر برای عشق، پیش‌نهاد کن،
یا که دلیلی دیگر برای هجران.

آن‌چه به دل دارم، مرا بس است
دیگر سرزمینی دورتر از لبانت نمی‌بینم
که مرا تبعید یا که پناهم دهد
من ناخدایِ فراموش شده‌یی هستم
که دریا را گم کردم
و گمم کرد
پس کشتی‌ام را به کجا برم؟

#عدنان_الصائغ
برگردان: #محمد_حمادی

@asheghanehaye_fatima
رو به روی
چشم‌های مشکی‌ات
تاریخ اندوهم را مرور می‌کنم...

#عدنان_الصائغ
ترجمه از سعید هلیچی

@asheghanehaye_fatima
با روزهایِ پیش‌رو چه کنم
وقتی تو را نیابم...؟!

#عدنان_الصائغ

@asheghanehaye_fatima
رو به روی چشم‌های مشکی‌ات
تاریخ اندوهم را مرور می‌کنم..

#عدنان_الصائغ
برگردان:سعید هلیچی


@asheghanehaye_fatima
کنارِ پنجره می‌نشینم
خیابان به خیابان می‌دوزم
و از خود می‌پرسم
چه‌وقت به تو خواهم رسید



اجلس أمام النافذة
أخیطُ شارعاً بشارع
وأقول متی أصلک؟!

#عدنان_الصائغ

@asheghanehaye_fatima
روزهایی که می‌روند
آیا روی برمی‌گردانند که ببینند
در نبودشان
چه‌کار می‌کنیم؟

#عدنان_الصائغ

برگردان: #احمد_دریس

@asheghanehaye_fatima
طولانی بود
رود گیسوانش
و من بر خلاف جریان
شنا می‌کردم
به سمت لبانش...

#عدنان_الصائغ
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asheghanehaye_fatima
باران
تنت را لب می‌زند
آه ...
چگونه عاشق رشک نورزد ...

#عدنان_الصائغ

@asheghanehaye_fatima
اندکی دیگر...
می‌گذرم،
زندگی‌ام را چونان گاریِ تُهی هُل می‌دهم
و فریاد می‌زنم: ای رهگذران
مراقب باشید
که به رویاهایم نخورید...!!!


#عدنان_الصائغ
ترجمه: #سعيد_هلیچی

@asheghanehaye_fatima

نزدیک شدم به او
نزدیک‌تر
و آنگاه که دست دراز کردم برای خداحافظی
انگشتانم را نیافتم
ده شمع بودند از دلتنگی
که آرام‌آرام
آب می‌شدند
گفت: خواهم رفت
باورش نکردم
گفت: دارم می‌روم
باورش نکردم
و آن هنگام که با دستان بارانی‌اش از پنجره‌ی قطار خداحافظی کرد
باورش نکردم
و اینگونه است که هشت سال از نبودنش می‌گذرد
باورش نکرده‌ام.

چشمان تو زیبا و غمینند
چشمان تو پیاده‌روی خیس خداحافظی است
و سکوتت مرا بیشتر شگفت‌زده می‌کند
از کف دریای کدام شعر بیرون آمده‌ای؟
و به کدام سرانجم نامعلوم رهسپاری؟
ای دیوانه! چوانان قلبم
من شاعرم، و منظورم این است که مردی شکسته‌ام
...
چقدر برای این اندوهگینم
چقدر اندوهگینم
چگونه متوجه گذرنامه‌‌ات نشدم که خوردن مهر روی آن مثل بمب، صدا کرده‌ بود.

#عدنان_الصائغ
تاریخ اندوه
ترجمه‌ی سعید هلیچی
‌‌
@asheghanehaye_fatima