دختر که باشی می شوی رویای بعضی ها
دختر شدن یعنی همین، دنیای بعضی ها!
سنگ صبور مادر و عشقِ پدر، یعنی...
یک قلب کوچک می شود دریای بعضی ها
دختر که باشی خواهرت یعنی وجودت هم...
آغوشِ خواهر می شود معنای بعضی ها
دختر که باشی می شوی جان برادر هم...
یعنی دلیل غیرت زیبای بعضی ها
دختر که باشی می شوی لبخند یک عاشق
گاهی دلیل گریه ی شبهای بعضی ها
دختر که باشی او اگر دارا نباشد هم...
چون عاشقی پس می شوی سارای بعضی ها
سیبی هوس کردی ولی تنها به یک علت...
باشی همیشه، تا ابد، حوای بعضی ها
دخترکه باشی می شوی همسر و گاهی هم...
هم می شوی مادر و هم بابای بعضی ها!
در یک کلام و ساده، وقتی دختری یعنی...
هستی امید و شادی دنیای بعضی ها!
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
دختر شدن یعنی همین، دنیای بعضی ها!
سنگ صبور مادر و عشقِ پدر، یعنی...
یک قلب کوچک می شود دریای بعضی ها
دختر که باشی خواهرت یعنی وجودت هم...
آغوشِ خواهر می شود معنای بعضی ها
دختر که باشی می شوی جان برادر هم...
یعنی دلیل غیرت زیبای بعضی ها
دختر که باشی می شوی لبخند یک عاشق
گاهی دلیل گریه ی شبهای بعضی ها
دختر که باشی او اگر دارا نباشد هم...
چون عاشقی پس می شوی سارای بعضی ها
سیبی هوس کردی ولی تنها به یک علت...
باشی همیشه، تا ابد، حوای بعضی ها
دخترکه باشی می شوی همسر و گاهی هم...
هم می شوی مادر و هم بابای بعضی ها!
در یک کلام و ساده، وقتی دختری یعنی...
هستی امید و شادی دنیای بعضی ها!
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
تو را خدا فرستاد که دلم نگیرد
که نشکند
که نمیرد!
تو را خدا فرستاد
که بشوی شان نزول آیه ی عشق...
که بشوی سرمنشا جنون
که بشوی انتهای تنهایی!
تو را ای عزیزِ بی مانند
تو را ای همیشه ی بی تکرار
تو را ای غزل ترین مضمون خدا فرستاد
که عطر سیب بگیرد جهانِ بی عشقم
که شکل رویا بگیرد هر لحظه...
که رنگ لبخند بگیرد از حضورت دنیام!
آری تو را که معجزه ای
تو را که پیامبر عشقی
تو را که آخرین امیدی
تو را...خودِ خودِ تو را برای منِ دیوانه
تردید نکن!
خدا فرستاد...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
که نشکند
که نمیرد!
تو را خدا فرستاد
که بشوی شان نزول آیه ی عشق...
که بشوی سرمنشا جنون
که بشوی انتهای تنهایی!
تو را ای عزیزِ بی مانند
تو را ای همیشه ی بی تکرار
تو را ای غزل ترین مضمون خدا فرستاد
که عطر سیب بگیرد جهانِ بی عشقم
که شکل رویا بگیرد هر لحظه...
که رنگ لبخند بگیرد از حضورت دنیام!
آری تو را که معجزه ای
تو را که پیامبر عشقی
تو را که آخرین امیدی
تو را...خودِ خودِ تو را برای منِ دیوانه
تردید نکن!
خدا فرستاد...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
.
و شب را دوست میدارم
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع میکند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
و شب را دوست میدارم
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع میکند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
و شب را دوست میدارم
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع میکند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع میکند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
و شب را دوست میدارم
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع میکند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع میکند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
.
آغوشِ تو خانه ی من است...
و استواریِ شانه هایت وطنم!
تفاوتی ندارد کجای این جهان ایستاده باشم،
فرقی نمی کند چقدر دور باشم از تو...
در نهایت
خیال برگشتن به خانه است
که آدم ها را
در غربت زنده نگه می دارد!
#طاهره_اباذری_هریس
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
آغوشِ تو خانه ی من است...
و استواریِ شانه هایت وطنم!
تفاوتی ندارد کجای این جهان ایستاده باشم،
فرقی نمی کند چقدر دور باشم از تو...
در نهایت
خیال برگشتن به خانه است
که آدم ها را
در غربت زنده نگه می دارد!
#طاهره_اباذری_هریس
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
مامان هیچوقت لباس عروس نپوشیده بود،
حتی روز عروسیش!
یعنی عمه کوچیکه م نذاشته بود که بپوشه، گفته بود ما مادرمون مریضه و جا واسه این تشریفات نداریم فعلا و با همین بهونه ی الکی، یه عمر حسرت رخت سفیدِ عروس پوشیدنو گذاشته بود به دلِ مادرِ تازه عروسِ من!
بچه تر که بودم، موقع بافتن موهام برام از اون موقعا می گفت که حتی نذاشته بودن بره آرایشگاه و براش مشاطه گر آورده بودن خونه...
دست می کشید توی موهامو با خنده تعریف می کرد که چقدر دلش میخواسته روز عروسیش موهاشو شینیون کنه و تاج عروس بذاره، اما مشاطهگر پیر و اختصاصی خانواده ی پدری بلد نبوده و کلی با اتوی موی قدیمی کف سرشو سوزونده بوده تا موهای موج دارشو فرتر کنه!
یه وقتایی که به شوخی می گفتم مامان بذار از نو برای تو و بابا یه عروسیِ مفصل بگیریم که لباس عروس و شینیون و تاج عروس و آرایشگاه و کلی مهمون و بزن بکوبم داشته باشه، می خندید و می گفت:
دیگه خیلی دیره!
میگفت:
توی زندگیِ هر آدمی یه حسرتای کوچیکی هستن که هیچوقت از یاد نمیرن، هیچوقت آتیششون توی دل آدم خاموش نمیشه، دردشون فراموش نمیشه، تا ابد حسرت میمونن...
می گفت:
درسته الان دیگه اون جوون ۱۸ ساله نیستم که واسه یه لباس سفید اونقدر ذوق و شوق داشته باشم و برام مهم باشه اما بعد این همه سال، بار حسرتِ اون یه روز رو دوشِ دلمه هنوز!
میگفت:
بعضی حسرتا شاید خیلی کوچیک و سطحی به نظر بیان،
اما اندازه ی یه اقیانوس عمیقن،
غرق می کنن آدمو!
راستشو بخوای این روزا بیشتر فکر می کنم به مامان و حسرتاش،
به عمه ی کوچیکم و کاراش،
به خودم،
به تو،
به حسرتای کوچیکی که تا ابد به دلم میمونن،
به حسرتای کوچیکی که خیلی بزرگن...
مثل جانم شنیدن از لبات،
مثل ترکیب اسمم با صدات،
مثلِ...
مثلِ گرفتن دستات!
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima
حتی روز عروسیش!
یعنی عمه کوچیکه م نذاشته بود که بپوشه، گفته بود ما مادرمون مریضه و جا واسه این تشریفات نداریم فعلا و با همین بهونه ی الکی، یه عمر حسرت رخت سفیدِ عروس پوشیدنو گذاشته بود به دلِ مادرِ تازه عروسِ من!
بچه تر که بودم، موقع بافتن موهام برام از اون موقعا می گفت که حتی نذاشته بودن بره آرایشگاه و براش مشاطه گر آورده بودن خونه...
دست می کشید توی موهامو با خنده تعریف می کرد که چقدر دلش میخواسته روز عروسیش موهاشو شینیون کنه و تاج عروس بذاره، اما مشاطهگر پیر و اختصاصی خانواده ی پدری بلد نبوده و کلی با اتوی موی قدیمی کف سرشو سوزونده بوده تا موهای موج دارشو فرتر کنه!
یه وقتایی که به شوخی می گفتم مامان بذار از نو برای تو و بابا یه عروسیِ مفصل بگیریم که لباس عروس و شینیون و تاج عروس و آرایشگاه و کلی مهمون و بزن بکوبم داشته باشه، می خندید و می گفت:
دیگه خیلی دیره!
میگفت:
توی زندگیِ هر آدمی یه حسرتای کوچیکی هستن که هیچوقت از یاد نمیرن، هیچوقت آتیششون توی دل آدم خاموش نمیشه، دردشون فراموش نمیشه، تا ابد حسرت میمونن...
می گفت:
درسته الان دیگه اون جوون ۱۸ ساله نیستم که واسه یه لباس سفید اونقدر ذوق و شوق داشته باشم و برام مهم باشه اما بعد این همه سال، بار حسرتِ اون یه روز رو دوشِ دلمه هنوز!
میگفت:
بعضی حسرتا شاید خیلی کوچیک و سطحی به نظر بیان،
اما اندازه ی یه اقیانوس عمیقن،
غرق می کنن آدمو!
راستشو بخوای این روزا بیشتر فکر می کنم به مامان و حسرتاش،
به عمه ی کوچیکم و کاراش،
به خودم،
به تو،
به حسرتای کوچیکی که تا ابد به دلم میمونن،
به حسرتای کوچیکی که خیلی بزرگن...
مثل جانم شنیدن از لبات،
مثل ترکیب اسمم با صدات،
مثلِ...
مثلِ گرفتن دستات!
#طاهره_اباذری_هریس
@asheghanehaye_fatima