عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




قرار بود که آباد کنیم
تو مادری کنی برای "درد"
من
پدری که با زخم، مهربان تر است...

قرار بود برای عاقبت بخیری دریا
برای روشنی کویر
برای سبزیِ جنگلی که در آتش می سوخت
قرار بود برای شکوهِ بنفشه ها
برای لرزش بید
برای دختری که بارها ترسیده بود
قرار بود برای چهره ی کریه فقر
و کسالتی که بی امان، امان بریده بود از آدم ها...
قرار بود... نبود؟

عشق چه می خواست این وسط
که اینطور بی قرار
دورمان کرد از هم...



#شب_نوشت
#زامفولیای_من
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
🔻

ڪاش ..،
یه ادکلنی بسازن
بوی موهاتو بده . !



#شب_نوشت
#پوریا_نبی_پور
@asheghanehaye_fatima





تنها تجربه ای که نداشتم، بافتن موهاش بود
معشوقه ی نداشته ی این روزهام
موهاش همیشه کوتاه بود
من فکر می کنم
دستی که نبافته است.‌‌..
از دستی که به خون آغشته می شود
گناه کارتر است...


#حمید_جدیدی
#شب_نوشت
#زامفولیای_من
@asheghanehaye_fatima




معشوق های زیادی داشت!
یکی را بخاطر زیبایی اش دوست داشت
یکی را برای تنهایی اش
یکی را دوست داشت بخاطر فراموشی
بخاطر روزهای سخت پیش رو
بخاطر تکیه گاه
فروتنی و بسیار دیده شدن!

معشوق های زیادی داشت
و من را
که دوستش داشتم بیشتر از تمام آنها...
چون هوا بودم
هیچ و هیچ و هیچ
و در هر نفس
تکه ای از مرا در خود می کشید
می کُشت
و بعد
به بیرون می دمید...

#حمید_جدیدی
#شب_نوشت
:
بخند محبوبم
دنیا گاه
به شکل تمشک بزرگی ست
که هر کس
سهمی از سرخی آن خواهد داشت!
گنجشک ها
دست های عابران
لب های تو
و جای زخم های من...

#حمید_جدیدی
#شب_نوشت


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



رکب بزن معشوقه ی نداشته ام
رکب بزن و نیشخندی توامان!
من مرد این حرف ها نبودم اصلا
و حرف ها
که بی شک شبیه بادند... هر_جایی

به "دوستت دارم" نگاه کن!
به این جمله که دارد دهان به دهان می چرخد
و هر بار تمثیلی از تزلزل و سستی را
با خود می برد... می آورد، دوباره می برد گویی!

کاش جای این جمله ی بی اثر
بذری بهم میدادیم
تا در گیر و دار این چرخش های بی هدف
در خاکی، گلدانی، باغچه ای می نشست
و جای علف های هرز را
چندتایی اقاقیا و نسترن می گرفت

#حميد_جديدی
#شب_نوشت
@asheghanehaye_fatima


چه لکنتی عجیبی دارم.‌‌..
روی حرف "ت" !
زبان چون قفل رمز داری ست در دهان
"تتتتو را دو ستتتتت دارم" نمی چرخد
گلویم گر گرفته
عطش نام دیگرت بود... نبود؟
و "تتتتنهایی" که لاکردار و کشدار است.


#حمید_جدیدی
#شب_نوشت
@asheghanehaye_fatima


حالا که تف سر بالام
بیا نزدیکتر
و در دهانم چیزی بریز
برگردم اگر
دوباره جمع میشوم در "من"
خودم با تنم
تنم با اعضا
"اعضای یکدیگرند بنی آدم..."
قلبم درد میکند
میزند به مغز
فکری که از خطور تو می گذرد
به شکل تنگیِ نفس
شش هایم را باد می کند
و زانو درد
که کهنه و دوست داشتنی ست!

بیا نزدیکتر
اینجا که من نِشسته ام
کسی نیست
بپّایی نیست
چیزی در دهانم بریز که عفونتم بند بیاید
تاول پنهان شود زیر پوست
و تب خالِ اول صبح...
خواب آشفته ای باشد
که موهایت را بی هوا روی صورتم ریخته ای...

#حمید_جدیدی
#شب_نوشت
@asheghanehaye_fatima




خوابِ خوبی بود!
من، محبوبِ من و مَشیّت الهی
لیلیوم بود
بشقاب های چینی گل سرخ بود
عطر زعفران بود
پیشبند، صدای قاه قاه، تُنگ نیمه پرِ مربا
دست های من هم بود
به شکل یک مَرد، مردِ خانه
پاکت شیر بود
نان بود
دخترم بود
زن هم بود
زنی که زیبا بود
با موهای کوتاه و چشمان سیاه
که عینِ تو بود..‌.!

چیزهایی بود که می بایست
چیزهایی که نمی بایست... نبود
خواب خوبی بود!
که ناگهان صدای زنگ
پرید میان تمام این بودها
بودها که نابود شد، شد نبود
سخت بود
درد بود
که خواب نبود و بیداری بود...!


#شب_نوشت
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima



اینکه روزها گاه با منی
شب ها همیشه با معشوق ات!
اینکه با من حرف میزنی کم
و او را می بوسی بسیار
اینکه من مَحرم دلتنگی های تو اَم
و شریک شادی هایت مَرد دیگری...
این عین حقیقت است
و عشق...
که گاه ناچیز است و تنها
و گاه شکوهمند و شاد

#حمید_جدیدی
#شب_نوشت