📚●بریدهای از رمان «بوف کور»
■«در زندگي زخمهایی هست كه مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. اين دردها را نمیشود به كسی اظهار كرد، چون عمومن عادت دارند كه اين دردهای باورنكردنی را جزو اتفاقات و پيشآمدهای نادر و عجيب بشمارند. و اگر كسی بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعی میكنند آن را با لبخند شكاک و تمسخرآميز تلقی بكنند: زيرا بشر هنوز چاره و دوايی برایاش پيدا نكرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسيله افيون و مواد مخدره است. ولی افسوس كه تأثير اينگونه داروها موقت است و به جاي تسكين پس از مدتی بر شدت درد میافزايد.»
🔺برگردان ترکیاستانبولی
■Yaralar vardır hayatta, ruhu cüzam gibi yavaş yavaş ve yalnızlıkta yiyen, kemiren yaralar.
Kimseye anlatılamaz bu dertler, çünkü herkes bunlara nadir ve acayip şeyler gözüyle bakarlar. Biri çıkar da bunları söyler ya da yazarsa, insanlar, yürürlükteki inançlara ve kendi akıllarına göre hem saygılı hem de alaycı bir gülüşle dinlerler bunları. Çünkü henüz çaresi de, devası da yok bu dertlerin.
Tek ilaç şarap yardımıyla unutmaktır; afyonun ve uyuşturucu maddelerin sağladığı sahte uykudur. Ama ne yazık ki bu tür devaların da etkileri geçicidir, acıyı kesecekleri yerde çok geçmeden daha da şiddetlendirlrdi.
○■برگردان ترکی: #بهچت_نجاتیگیل | "Behçet Necatigil"
📕●منبع: ترجمهی ترکی رمان «بوف کور» (Kör Baykuş)، مترجم؛ «بهچت نجاتیگیل» انتشارات YKY چاپ چهارم، سال۲۰۱۱
🗓○۱۹فروردین سالروز درگذشت «صادق هدایت»، نویسنده و مترجم شهیر ایرانیست.
🌹نام و یادش گرامی باد🌹
📎📸عکس پیوست: نقاشی از صادق هدایت با مصراعِ معروفی از حافظ: «ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم»
○●تاریخ نقاشی۱۳۰۹/۲/۳۱
@asheghanehaye_fatima
■«در زندگي زخمهایی هست كه مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. اين دردها را نمیشود به كسی اظهار كرد، چون عمومن عادت دارند كه اين دردهای باورنكردنی را جزو اتفاقات و پيشآمدهای نادر و عجيب بشمارند. و اگر كسی بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعی میكنند آن را با لبخند شكاک و تمسخرآميز تلقی بكنند: زيرا بشر هنوز چاره و دوايی برایاش پيدا نكرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسيله افيون و مواد مخدره است. ولی افسوس كه تأثير اينگونه داروها موقت است و به جاي تسكين پس از مدتی بر شدت درد میافزايد.»
🔺برگردان ترکیاستانبولی
■Yaralar vardır hayatta, ruhu cüzam gibi yavaş yavaş ve yalnızlıkta yiyen, kemiren yaralar.
Kimseye anlatılamaz bu dertler, çünkü herkes bunlara nadir ve acayip şeyler gözüyle bakarlar. Biri çıkar da bunları söyler ya da yazarsa, insanlar, yürürlükteki inançlara ve kendi akıllarına göre hem saygılı hem de alaycı bir gülüşle dinlerler bunları. Çünkü henüz çaresi de, devası da yok bu dertlerin.
Tek ilaç şarap yardımıyla unutmaktır; afyonun ve uyuşturucu maddelerin sağladığı sahte uykudur. Ama ne yazık ki bu tür devaların da etkileri geçicidir, acıyı kesecekleri yerde çok geçmeden daha da şiddetlendirlrdi.
○■برگردان ترکی: #بهچت_نجاتیگیل | "Behçet Necatigil"
📕●منبع: ترجمهی ترکی رمان «بوف کور» (Kör Baykuş)، مترجم؛ «بهچت نجاتیگیل» انتشارات YKY چاپ چهارم، سال۲۰۱۱
🗓○۱۹فروردین سالروز درگذشت «صادق هدایت»، نویسنده و مترجم شهیر ایرانیست.
🌹نام و یادش گرامی باد🌹
📎📸عکس پیوست: نقاشی از صادق هدایت با مصراعِ معروفی از حافظ: «ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم»
○●تاریخ نقاشی۱۳۰۹/۲/۳۱
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■زندگی با تو
تو ای محبوبِ من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
به آسمان نگاه میکنم
زیرا که چشمهای تو را در آبیِ آن میبینم
تو ای یکییکدانهی من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
به دریاها مینگرم
زیرا که وقتی به افق نگاه میکنم
معجزهات را میبینم
تو ای یکییکدانهی من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
به پرندگان نگاه میکنم
زیرا که آزاد بودنات را در بالهایشان میبینم
و تو ای معشوق من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
بهنام تو عصیان میکنم
اما نمیخواهم که مشتاقِ دیدار تو باشم
که میخواهم با تو زندگی کنم
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
میخواهم به خودت نگاه کنم
و تو را فقط در خودت ببینم.
■●شاعر: #بهچت_نجاتیگیل | Behçet Necatigil | ترکیه، ۱۹۷۹-۱۹۱۶ |
■●برگردان: #ابوالفضل_پاشا
📗●از کتابِ: «جمهوری فدرال ابر» | نشر: #سولار ۱۳۹۶
■زندگی با تو
تو ای محبوبِ من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
به آسمان نگاه میکنم
زیرا که چشمهای تو را در آبیِ آن میبینم
تو ای یکییکدانهی من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
به دریاها مینگرم
زیرا که وقتی به افق نگاه میکنم
معجزهات را میبینم
تو ای یکییکدانهی من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
به پرندگان نگاه میکنم
زیرا که آزاد بودنات را در بالهایشان میبینم
و تو ای معشوق من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
بهنام تو عصیان میکنم
اما نمیخواهم که مشتاقِ دیدار تو باشم
که میخواهم با تو زندگی کنم
هر بار که مشتاقِ دیدار تو میشوم
میخواهم به خودت نگاه کنم
و تو را فقط در خودت ببینم.
■●شاعر: #بهچت_نجاتیگیل | Behçet Necatigil | ترکیه، ۱۹۷۹-۱۹۱۶ |
■●برگردان: #ابوالفضل_پاشا
📗●از کتابِ: «جمهوری فدرال ابر» | نشر: #سولار ۱۳۹۶
■ستارهها
تو را در تاریکی میخوابانند
از شب میترسی
به پنجره نگاه میکنی... نگاه میکنی
و در رختِ خواب خودت فرومیروی
من همیشه در جای خودم هستم، میدانی
و در مواقعی که هوا روشن است
به من نگاه میکنی و شاد میشوی
چه میشد اگر که من هم
به همین شکلی که تو را میبینم
به اتاقات میآمدم
و مثل یک کرمِ شبتاب
در مشتِ کوچکات
میسوختم... میسوختم و خاموش میشدم
سالها میگذرد... تو بزرگ میشوی
و روزی همهاش به پایان میرسد:
نگرانیات، دلشورهی کودکیات
همهاش به پایان میرسد
شبها به خاطر تو همهجا روشن میشود
و تو مثل خورشید به نظر میآیی
کمی صبر - ای فرزند کوچک! - کمی صبر
اما به همان شکلی که خدا خواسته است
ستارهها همیشه تنهایاند
■شاعر: #بهچت_نجاتیگیل [ Behçet Necatigil | ترکیه، ۱۹۷۹-۱۹۱۶ ]
@asheghanehaye_fatima
تو را در تاریکی میخوابانند
از شب میترسی
به پنجره نگاه میکنی... نگاه میکنی
و در رختِ خواب خودت فرومیروی
من همیشه در جای خودم هستم، میدانی
و در مواقعی که هوا روشن است
به من نگاه میکنی و شاد میشوی
چه میشد اگر که من هم
به همین شکلی که تو را میبینم
به اتاقات میآمدم
و مثل یک کرمِ شبتاب
در مشتِ کوچکات
میسوختم... میسوختم و خاموش میشدم
سالها میگذرد... تو بزرگ میشوی
و روزی همهاش به پایان میرسد:
نگرانیات، دلشورهی کودکیات
همهاش به پایان میرسد
شبها به خاطر تو همهجا روشن میشود
و تو مثل خورشید به نظر میآیی
کمی صبر - ای فرزند کوچک! - کمی صبر
اما به همان شکلی که خدا خواسته است
ستارهها همیشه تنهایاند
■شاعر: #بهچت_نجاتیگیل [ Behçet Necatigil | ترکیه، ۱۹۷۹-۱۹۱۶ ]
@asheghanehaye_fatima