Forwarded from اتچ بات
.
این عاشقانه ی زیبا رو با هم بشنویم
| پسر بچه ای که تو رو دوست داشت |
شاعر: #یغما_گلرویی
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
"تو از کوچه رَد میشدی یادمه
با یه پیرهنِ ساده یِ صورتی
یه جایی حوالیِ ده سالگیم
همون سالای روشن و قیمتی
دوتا جوجه رنگی توی پیرهنم
یه برگِ لواشک توو دستام بود
وطن واسه من خونَمون بود و بس
همون کوچه معنایِ دنیا بود
تو مثلِ یه قو رَد شدی یادمه
روو دریاچه ای که منو غَرق کرد
گذشتی و بعد از عبورت جهان
دیگه پیشِ چشمایِ من فرق کــــرد
میخواستم همه چیزو قسمت کنم
با اون چشمایِ روشن و خواستنید
یه جوجه یه تیکه لواشک یه تاس
چار کاشتِ تیله،یه لیس بستنی
ولی تو گذشتی و با تو گذشت
همه آب های جهان از سرم
حالا با همین مویِ جو گندمی
از این کوچه با فکر تو میگذرم
پسر بچه ای که تو رو دوس داشت
به عشقِ تو تبعید شد از بهشت
سرِ زنگِ انشا توی دفترش
برات اولین نامه هاشو نوشته
قایم کردشون توو کیفِ مدرسش
کنارِ کتاب و تراش و مداد
بغل دستِ پرگار و نون و پنیر
ولی هیچوقت اونا رو دستت نداد
پسربچه ای که تو رو دوست داشت
هنـــوزم به یادت نفس میکِشه
هنـــوزم توو خواباش قدم میزنی
نمیتونه بعد از تو عاشق بشه
هنـــوزم تو از کوچمون میگذری
یکی اینجا مثلِ قدیم مستته
میخواد نامه هاشو،نامه هاتو به دستت بده
ولی دستِ بچت تویِ دستته"
@asheghanehaye_fatima
این عاشقانه ی زیبا رو با هم بشنویم
| پسر بچه ای که تو رو دوست داشت |
شاعر: #یغما_گلرویی
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
"تو از کوچه رَد میشدی یادمه
با یه پیرهنِ ساده یِ صورتی
یه جایی حوالیِ ده سالگیم
همون سالای روشن و قیمتی
دوتا جوجه رنگی توی پیرهنم
یه برگِ لواشک توو دستام بود
وطن واسه من خونَمون بود و بس
همون کوچه معنایِ دنیا بود
تو مثلِ یه قو رَد شدی یادمه
روو دریاچه ای که منو غَرق کرد
گذشتی و بعد از عبورت جهان
دیگه پیشِ چشمایِ من فرق کــــرد
میخواستم همه چیزو قسمت کنم
با اون چشمایِ روشن و خواستنید
یه جوجه یه تیکه لواشک یه تاس
چار کاشتِ تیله،یه لیس بستنی
ولی تو گذشتی و با تو گذشت
همه آب های جهان از سرم
حالا با همین مویِ جو گندمی
از این کوچه با فکر تو میگذرم
پسر بچه ای که تو رو دوس داشت
به عشقِ تو تبعید شد از بهشت
سرِ زنگِ انشا توی دفترش
برات اولین نامه هاشو نوشته
قایم کردشون توو کیفِ مدرسش
کنارِ کتاب و تراش و مداد
بغل دستِ پرگار و نون و پنیر
ولی هیچوقت اونا رو دستت نداد
پسربچه ای که تو رو دوست داشت
هنـــوزم به یادت نفس میکِشه
هنـــوزم توو خواباش قدم میزنی
نمیتونه بعد از تو عاشق بشه
هنـــوزم تو از کوچمون میگذری
یکی اینجا مثلِ قدیم مستته
میخواد نامه هاشو،نامه هاتو به دستت بده
ولی دستِ بچت تویِ دستته"
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
تنهایی بخشی از زندگی است
Amirnezam
زمانی که با تنهاییمان دوست بشویم، می فهمیم نوع ارتباط برقرار کردنمان با آدم ها تغییر می کند. وقتی از تنهاییمان فرار نمی کنیم، دیگه نیاز نداریم به آدم ها پناه ببریم.
حالا رابطه هایمان رنگ و بوی «نیاز» و «خواهش» ندارد، طعمِ «ترس از دست دادن» ندارد و قرار نیست آدم ها شبیه توقع ها و آرزو های ما شوند...
متن: #پونه_مقیمی
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
حالا رابطه هایمان رنگ و بوی «نیاز» و «خواهش» ندارد، طعمِ «ترس از دست دادن» ندارد و قرار نیست آدم ها شبیه توقع ها و آرزو های ما شوند...
متن: #پونه_مقیمی
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزتون به نیکی وعافیت .
عشق و زیبایی طبیعت
گوارای وجودتان باد.
گذر ثانیه های عمرتان توام
با آرامش،عشق و شادی
با یک بغل شمیم سرسبز.
روزتون سرشار از شادی و مهربانی
صبح بخیر ❤️
درس امروز
گاهی همه چیز را به حالِ خود رها کن و راهِ خودت را برو ...
و در گوشِ روزگار ، بگو ؛
حالِ من خوب است و تو هرگز حریفِ حالِ خوبِ من نخواهی شد !
و بخند ؛
به خوش باوریِ سایه های بخت برگشته ای که هنوز ؛
جسارتِ آفتاب را ندیده اند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🎥 #ویدئو #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
#صبح
عشق و زیبایی طبیعت
گوارای وجودتان باد.
گذر ثانیه های عمرتان توام
با آرامش،عشق و شادی
با یک بغل شمیم سرسبز.
روزتون سرشار از شادی و مهربانی
صبح بخیر ❤️
درس امروز
گاهی همه چیز را به حالِ خود رها کن و راهِ خودت را برو ...
و در گوشِ روزگار ، بگو ؛
حالِ من خوب است و تو هرگز حریفِ حالِ خوبِ من نخواهی شد !
و بخند ؛
به خوش باوریِ سایه های بخت برگشته ای که هنوز ؛
جسارتِ آفتاب را ندیده اند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🎥 #ویدئو #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
#صبح
Forwarded from اتچ بات
نوشته: #پویا_جمشیدی
صدا: #امیرنظام_صمدآبادی
سالها پیش خونهی ما یه اتاق پشتی داشت که تقریبا متروکه بود. داخل اتاق یه سری خرت و پرت خاک گرفتهی قدیمی روی هم تلنبار شده بود. از اونجایی که خیلی خنک بود پشت پنجره ردیف به ردیف ترشی و مربا چیده شده بود. توی اتاق یه کمد دیواری نسبتا بزرگ بود که رختخواب مهمون رو توش چیده بودیم. پُر بود از بالش و ملافه و دُشک و پتو. کمد تنها جای اتاق بود که نظم داشت، البته غیر از وقتایی که من بهش حمله میکردم و لای رختخوابا قایم میشدم. اون روزا هروقت از کسی دلخور بودم، هروقت با کسی حرفم میشد، هروقت بغض داشتم، هروقت قهر میکردم، خودم رو به اتاق پشتی میرسوندم، در کمد رو باز میکردم و سرم رو میبردم لای رختخوابا و با صدای بلند زارزار گریه میکردم. یه وقتا دو زانو گوشهی کمد مینشستم، بالش سلطنتی که مادربزرگ دوخته بود رو بغل میکردم و سرم رو میذاشتم روش.
گاهی در کمد رو کامل نمیبستم و از لای دو لنگهی در یواشکی بیرون رو نگاه میکردم که ببینم کسی میاد سراغم یا نه؟ گاهی وقتا از لای در، چشم میدوختم به پنجره و غروب خورشید رو تماشا میکردم. گاهی وقتا انقدر منتظر مینشستم که خوابم میبرد.
میخواستم با پناه بردن به داخل کمد به همه بگم تنهام. بگم کسی رو ندارم. بگم بیاین دنبالم.
اون وقتا مطمئن بودم که بالاخره یکی دلش برام میسوزه، مطمئن بودم که بالاخره یکی به یاد من میفته، مطمئن بودم که بالاخره یکی میاد دنبالم.
انتظار توی بچگی، با انتظار توی جوونی، با انتظار توی میانسالی، با انتظار توی پیری هیچ فرقی نداره. تنها چیزی که میتونه آدم رو سرپا نگه داره اینه که ته دلش امیدوار باشه هنوز فراموش نشده.
*
«بهِم زنگ بزن... من بیتو، منتظرترین آدمِ دنیام.»
#پویا_جمشیدی
@asheghanehaye_fatima
صدا: #امیرنظام_صمدآبادی
سالها پیش خونهی ما یه اتاق پشتی داشت که تقریبا متروکه بود. داخل اتاق یه سری خرت و پرت خاک گرفتهی قدیمی روی هم تلنبار شده بود. از اونجایی که خیلی خنک بود پشت پنجره ردیف به ردیف ترشی و مربا چیده شده بود. توی اتاق یه کمد دیواری نسبتا بزرگ بود که رختخواب مهمون رو توش چیده بودیم. پُر بود از بالش و ملافه و دُشک و پتو. کمد تنها جای اتاق بود که نظم داشت، البته غیر از وقتایی که من بهش حمله میکردم و لای رختخوابا قایم میشدم. اون روزا هروقت از کسی دلخور بودم، هروقت با کسی حرفم میشد، هروقت بغض داشتم، هروقت قهر میکردم، خودم رو به اتاق پشتی میرسوندم، در کمد رو باز میکردم و سرم رو میبردم لای رختخوابا و با صدای بلند زارزار گریه میکردم. یه وقتا دو زانو گوشهی کمد مینشستم، بالش سلطنتی که مادربزرگ دوخته بود رو بغل میکردم و سرم رو میذاشتم روش.
گاهی در کمد رو کامل نمیبستم و از لای دو لنگهی در یواشکی بیرون رو نگاه میکردم که ببینم کسی میاد سراغم یا نه؟ گاهی وقتا از لای در، چشم میدوختم به پنجره و غروب خورشید رو تماشا میکردم. گاهی وقتا انقدر منتظر مینشستم که خوابم میبرد.
میخواستم با پناه بردن به داخل کمد به همه بگم تنهام. بگم کسی رو ندارم. بگم بیاین دنبالم.
اون وقتا مطمئن بودم که بالاخره یکی دلش برام میسوزه، مطمئن بودم که بالاخره یکی به یاد من میفته، مطمئن بودم که بالاخره یکی میاد دنبالم.
انتظار توی بچگی، با انتظار توی جوونی، با انتظار توی میانسالی، با انتظار توی پیری هیچ فرقی نداره. تنها چیزی که میتونه آدم رو سرپا نگه داره اینه که ته دلش امیدوار باشه هنوز فراموش نشده.
*
«بهِم زنگ بزن... من بیتو، منتظرترین آدمِ دنیام.»
#پویا_جمشیدی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
اینکه صدایت را بعد از سالها به آنی میشناسم، رفاقت همین است.اینکه از اندوهم خبر داری، رفاقت همین است. اینکه نگرانی هایت را میدانم، رفاقت همین است. اینکه فرزندت را ندیده دوست دارم، رفاقت همین است. اینکه پدرت که میمیرد گریهام میگیرد، رفاقت همین است. اینکه از کسانی که رنجت میدهند بیزارم، رفاقت همین است. اینکه که صدبار سراغت را میگیرم بی آنکه از سراغ نگرفتن هایت برنجم، رفاقت همین است. اینکه می دانم از چه خوشحال می شوی و میدانی از چه شاد میشوم، رفاقت همین است. اینکه وقت کم می آوریم ولی حرف کم نمی آوریم رفاقت همین است. اینکه دستهایمان دور می شود، ولی دلهایمان نه، رفاقت همین است.
#امیرعلی_بنی_اسدی
پ.ن:
اینکه ندیده و نشناخته، این همه عشقید و منم کُلی دوسِتون دارم، رفاقت همینه...♥️
ای جانِ علاقه...
با مهر و علاقه،
#امیرنظام_صمدآبادی
اینکه صدایت را بعد از سالها به آنی میشناسم، رفاقت همین است.اینکه از اندوهم خبر داری، رفاقت همین است. اینکه نگرانی هایت را میدانم، رفاقت همین است. اینکه فرزندت را ندیده دوست دارم، رفاقت همین است. اینکه پدرت که میمیرد گریهام میگیرد، رفاقت همین است. اینکه از کسانی که رنجت میدهند بیزارم، رفاقت همین است. اینکه که صدبار سراغت را میگیرم بی آنکه از سراغ نگرفتن هایت برنجم، رفاقت همین است. اینکه می دانم از چه خوشحال می شوی و میدانی از چه شاد میشوم، رفاقت همین است. اینکه وقت کم می آوریم ولی حرف کم نمی آوریم رفاقت همین است. اینکه دستهایمان دور می شود، ولی دلهایمان نه، رفاقت همین است.
#امیرعلی_بنی_اسدی
پ.ن:
اینکه ندیده و نشناخته، این همه عشقید و منم کُلی دوسِتون دارم، رفاقت همینه...♥️
ای جانِ علاقه...
با مهر و علاقه،
#امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
کلاس دوم دبستان شیفت بعد از ظهر بودم باران تندی می بارید.
یک چتر هفت رنگ دسته آبي سوت دار آن روز صبح خریده بودم.
وقتی به مدرسه رفتم دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم اما زنگ خورد.
هر عقل سالمی تشخيص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است
یادم نیست آن روز چه درسی معلمم به من یاد داد اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه جا مانده... بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد ومن صد بار دیگر چتر نو خریده باشم اما آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نمیشود!
این اولین بدهکاری من به دلم بود که در خاطرم مانده
بعد از آن هر روز به اندازه ی تک تک ساعت های عمرم به دلم بدهکار ماندم ...
به بهانه ی عقل و منطق از هزار و یک لذت چشم پوشیدم...
از ترس آنکه مبادا آنچه دلم ميخواهد پشیمانی به بار آورد خیلی وقت ها سکوت اختیار کردم...
اما حالا بعضی شب ها فکر میکنم اگر قرار بر این شود که من آمدن صبح فردا را نبینم چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایی که به بهانه ی منطق، حماقت نامیدمشان!
من خیلی به خودم بدهکارم ....خیلی
حالا می دانم هر حال خوبی، سن مخصوص به خودش را دارد ... بايد در لحظه زندگي كرد ...
ﻣﻦ ﯾﮏ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ "ﺧﻮﺩﻡ" ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ...
.
پ.ن:
.
اولین بدهکاری شما به دلتون چی بود که تو خاطرتون مونده؟
.
با مهر و علاقه،
#امیرنظام_صمدآبادی
.
#بدهکار_نباشی_عزیز
کلاس دوم دبستان شیفت بعد از ظهر بودم باران تندی می بارید.
یک چتر هفت رنگ دسته آبي سوت دار آن روز صبح خریده بودم.
وقتی به مدرسه رفتم دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم اما زنگ خورد.
هر عقل سالمی تشخيص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است
یادم نیست آن روز چه درسی معلمم به من یاد داد اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه جا مانده... بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد ومن صد بار دیگر چتر نو خریده باشم اما آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نمیشود!
این اولین بدهکاری من به دلم بود که در خاطرم مانده
بعد از آن هر روز به اندازه ی تک تک ساعت های عمرم به دلم بدهکار ماندم ...
به بهانه ی عقل و منطق از هزار و یک لذت چشم پوشیدم...
از ترس آنکه مبادا آنچه دلم ميخواهد پشیمانی به بار آورد خیلی وقت ها سکوت اختیار کردم...
اما حالا بعضی شب ها فکر میکنم اگر قرار بر این شود که من آمدن صبح فردا را نبینم چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایی که به بهانه ی منطق، حماقت نامیدمشان!
من خیلی به خودم بدهکارم ....خیلی
حالا می دانم هر حال خوبی، سن مخصوص به خودش را دارد ... بايد در لحظه زندگي كرد ...
ﻣﻦ ﯾﮏ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ "ﺧﻮﺩﻡ" ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ...
.
پ.ن:
.
اولین بدهکاری شما به دلتون چی بود که تو خاطرتون مونده؟
.
با مهر و علاقه،
#امیرنظام_صمدآبادی
.
#بدهکار_نباشی_عزیز
https://youtu.be/dWKKsTu8LsM
♥️
تو؛ زیباترین شعری که تا به حال نوشتم
تو بهترین آهنگی هستی که شنیده ام
بهترین شعری که خوانده ام
بهترین و زیباترین عکسی که دیده ام
آدمها از من می پرسند: زنی که دوست داری واقعاً چه شکلیه؟
و من از توصیف تو برای آنها عاجزم!
نمیشود... کافی نیست...
خب! ۳۲ حرف وجود دارد و من برای توصیف زیبایی تو نمیتوانم از این حروف استفاده کنم و واژه ای بیابم، نمیتوانم بگویم!
چه خوبه که هستی.
محبت و دوست داشتن چیز از دست دادنی ای نیست!
من خیلی جاها فکر کردم که باختم ولی پشت پرده تمام باختن ها برد و رسیدنی وجود داشته... رسیدن به «تو».
هر چقدر احساس بد با خوبی داشته باشم، همیشه و همه جا تو کنارم بودی و هستی و خواهی بود!
پ.ن:
با کسی باش که بتونی این حرفا رو بهش بگی
با کسی که نمیتونی باهاش از این حرفا بزنی، همراه نشو.
چون اگه تو تموم این حس ها رو هم بهش داشته باشی، اون احساس تورو نمی فهمه و ارزشی قائل نمیشه.
اینو... آویزه ی گوشت کن.
(Credits on Instagram)
دیالوگ: @zeuskabadayi
ترجمه: @nedaneda65
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
♥️
تو؛ زیباترین شعری که تا به حال نوشتم
تو بهترین آهنگی هستی که شنیده ام
بهترین شعری که خوانده ام
بهترین و زیباترین عکسی که دیده ام
آدمها از من می پرسند: زنی که دوست داری واقعاً چه شکلیه؟
و من از توصیف تو برای آنها عاجزم!
نمیشود... کافی نیست...
خب! ۳۲ حرف وجود دارد و من برای توصیف زیبایی تو نمیتوانم از این حروف استفاده کنم و واژه ای بیابم، نمیتوانم بگویم!
چه خوبه که هستی.
محبت و دوست داشتن چیز از دست دادنی ای نیست!
من خیلی جاها فکر کردم که باختم ولی پشت پرده تمام باختن ها برد و رسیدنی وجود داشته... رسیدن به «تو».
هر چقدر احساس بد با خوبی داشته باشم، همیشه و همه جا تو کنارم بودی و هستی و خواهی بود!
پ.ن:
با کسی باش که بتونی این حرفا رو بهش بگی
با کسی که نمیتونی باهاش از این حرفا بزنی، همراه نشو.
چون اگه تو تموم این حس ها رو هم بهش داشته باشی، اون احساس تورو نمی فهمه و ارزشی قائل نمیشه.
اینو... آویزه ی گوشت کن.
(Credits on Instagram)
دیالوگ: @zeuskabadayi
ترجمه: @nedaneda65
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
YouTube
تو زیباترین شعری هستی که تا به حال نوشتم
تو بهترین آهنگی هستی که شنیده ام
بهترین شعری که خوانده ام
بهترین و زیباترین عکسی که دیده ام
آدمها از من می پرسند: زنی که دوست داری واقعاً چه شکلیه؟
و من از توصیف تو برای آنها عاجزم!
نمیشود... کافی نیست...
خب! ۳۲ حرف وجود دارد و من برای توصیف زیبایی تو نمیتوانم…
بهترین شعری که خوانده ام
بهترین و زیباترین عکسی که دیده ام
آدمها از من می پرسند: زنی که دوست داری واقعاً چه شکلیه؟
و من از توصیف تو برای آنها عاجزم!
نمیشود... کافی نیست...
خب! ۳۲ حرف وجود دارد و من برای توصیف زیبایی تو نمیتوانم…
از بهترین های سایه
Amirnezam
#اجراهایی_که_دوستشان_دارم♥️
۱۶ دقیقه و ۹ ثانیه ای که با عشق، میکس و ادیت شده... با هم گوش کنیم 🎧♥️
میکس و ادیت: #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
۱۶ دقیقه و ۹ ثانیه ای که با عشق، میکس و ادیت شده... با هم گوش کنیم 🎧♥️
میکس و ادیت: #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
Audio
گاهی با هم نفس می کشیم، گاهی با هم نفسمان بند میآید. گاهی برای اندوه ما دلش میگیرد، گاهی در شادی ما شریک است. گاهی خواب ما را میبیند، گاهی به خواب ما میآید. گاهی حرف دل ما را میزند، گاهی حرف دلش را میفهمیم. گاهی دو جمله اش دوای درد ماست، گاهی جملاتش دل ما را به درد می آورد. گاهی وقتی حواسمان جمع است پرتش میکند، گاهی وقتی حواسمان پرت است جمعش میکند. گاهی وقتی بیحوصله ایم، هوای تازه ای به دلمان میآورد. گاهی چشمهایمان را گرم خواب میکند، گاهی خواب را از چشمانمان میدزدد. گاهی آرزوهایش آرزوهای ماست، نگرانی هایش نگرانی های ما. گاهی با هم گریه می کنیم، گاهی با هم میخندیم.
گاهی شب باحرفهایش به پایان میرسد، گاهی صبح را با کلماتش شروع میکنیم.
نزدیکترین آدم به ما شاید همانی باشد که هرگز دیدارش نخواهیم کرد. همانی که اسمش را گذاشته ایم دوست مجازی.
متن: #امیرعلی_بنی_اسدی
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
گاهی شب باحرفهایش به پایان میرسد، گاهی صبح را با کلماتش شروع میکنیم.
نزدیکترین آدم به ما شاید همانی باشد که هرگز دیدارش نخواهیم کرد. همانی که اسمش را گذاشته ایم دوست مجازی.
متن: #امیرعلی_بنی_اسدی
اجرا: #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
Avaz and Chill (II)
Dani Khorsandi ft. Amirnezam Samadabadi
Title: Avaz & Chill (II)
Avaz: Mohammadreza Shajarian
Vocal: Amirnezam Samadabadi
Work By: Dani Khorsandi
#محمدرضا_شجریان
#امیرنظام_صمدآبادی
#دنی_خرسندی
@musicdigest
@asheghanehaye_fatima
Avaz: Mohammadreza Shajarian
Vocal: Amirnezam Samadabadi
Work By: Dani Khorsandi
#محمدرضا_شجریان
#امیرنظام_صمدآبادی
#دنی_خرسندی
@musicdigest
@asheghanehaye_fatima