@asheghanehaye_fatima
#پناه
میشود از تو به اشتباه رسید
به کنارهی رودی از گناه
میشود دست کشید جای نگاهت و آب را خوب دید و به آغوشِ صمیمیِ رودی پناه برد که شاید روزی دریا را به آغوش بکشد .
میشود با اشتباه رفت و رود شد تا تهِ ظلمت ،
تا مسیرِ پایان
تا دریا کفآلودهترین موجِ احساس را به زانوان خستهات بکوبد که شاید بفهمی بیدار تویی و خواب در چشمانت چه خوش نشسته است .
میشود حتا از اشتباه پرید شبیه یک کابوس ،
نفس را تندتند کشید و گریه کرد ،
جای نبودنت را در تختِ بیخوابی هی به اشتباه دست کشید و باز به گریههای این خوابِ ترسناک پناه برد و از درون غرق شد .
میشود دست بر سر و گوش اشتباهی کشید و دوستش داشت
درست شبیه سقوط
در آخرین خوابِ ترس به عمقِ خاکِ بیحواس
از بلندترین قلهی اشتباه تا کوتاهترین جای زمین ،
درست همانجا که از چشمانت به اشتباه افتادهام .
#مرجان_پورشریفی
#پناه
میشود از تو به اشتباه رسید
به کنارهی رودی از گناه
میشود دست کشید جای نگاهت و آب را خوب دید و به آغوشِ صمیمیِ رودی پناه برد که شاید روزی دریا را به آغوش بکشد .
میشود با اشتباه رفت و رود شد تا تهِ ظلمت ،
تا مسیرِ پایان
تا دریا کفآلودهترین موجِ احساس را به زانوان خستهات بکوبد که شاید بفهمی بیدار تویی و خواب در چشمانت چه خوش نشسته است .
میشود حتا از اشتباه پرید شبیه یک کابوس ،
نفس را تندتند کشید و گریه کرد ،
جای نبودنت را در تختِ بیخوابی هی به اشتباه دست کشید و باز به گریههای این خوابِ ترسناک پناه برد و از درون غرق شد .
میشود دست بر سر و گوش اشتباهی کشید و دوستش داشت
درست شبیه سقوط
در آخرین خوابِ ترس به عمقِ خاکِ بیحواس
از بلندترین قلهی اشتباه تا کوتاهترین جای زمین ،
درست همانجا که از چشمانت به اشتباه افتادهام .
#مرجان_پورشریفی
Panah
Siamak Abbasi
چطور میتونی فکر کنی
که ممکنه یه روز برم
منی که حتی از خودم به تو پناه میبرم.
#پناه
#سیامک_عباسی
@asheghanehaye_fatima
که ممکنه یه روز برم
منی که حتی از خودم به تو پناه میبرم.
#پناه
#سیامک_عباسی
@asheghanehaye_fatima
این روزها واضحتر از قبل میبینم که تا اینجای داستان در بعضی لحظهها #پناه نبودهام.
این که آدمها چه با اشتباه خودشان بیفتند توی دردسر، چه با گند منحصر به فرد یکی دیگر؛ آن لحظه که خسته و خراب میرسند به تو، خودشان را ول میکنند روی مبل یا مچاله میشوند توی صندلی، آن لحظه که نخ به نخ سیگار دود میکنند یا نمیدانند با دستهای خالیشان که رعشه گرفته چه کنند، آن لحظه که به خودشان جرات میدهند داستانشان را روایت کنند؛ از تو نمیخواهند که درمانشان کنی. که راههای رفته و نرفتهی خودت را بگذاری روی میز. که یادشان بیاوری "بهت گفته بودم!". که فحش را بکشی به آن طرف غایب. که بخواهی پای کائنات و کارما و انرژیهای مثبتِ کوفتی را وسط بکشی!
فقط میخواهند بگذاری کلماتی که توی سرشان، ته گلوشان مچاله شده بریزد بیرون. به یک دلیل ساده: به تنهایی تاب تحملش را ندارند.
تو نه تحلیلگری نه درمانگر، نه سفیر صلحی، نه فرستنده کائنات. تو فقط شنوندهای و آن لحظه تنها کاری که باید بکنی در آغوش کشیدن است.
باور کن آدمها بغضهاشان که خالی شد برای بلند شدن بالاخره راهی پیدا میکنند.
اما آن لحظه، آنجا تو فقط باش و در آغوش بکش.
این یعنی "میفهمم، حق داری، سخت است"
آن لحظه تمامِ تو یعنی همین.
یعنی #پناه.
#پریسا_زابلی_پور
@asheghanehaye_fatima
این که آدمها چه با اشتباه خودشان بیفتند توی دردسر، چه با گند منحصر به فرد یکی دیگر؛ آن لحظه که خسته و خراب میرسند به تو، خودشان را ول میکنند روی مبل یا مچاله میشوند توی صندلی، آن لحظه که نخ به نخ سیگار دود میکنند یا نمیدانند با دستهای خالیشان که رعشه گرفته چه کنند، آن لحظه که به خودشان جرات میدهند داستانشان را روایت کنند؛ از تو نمیخواهند که درمانشان کنی. که راههای رفته و نرفتهی خودت را بگذاری روی میز. که یادشان بیاوری "بهت گفته بودم!". که فحش را بکشی به آن طرف غایب. که بخواهی پای کائنات و کارما و انرژیهای مثبتِ کوفتی را وسط بکشی!
فقط میخواهند بگذاری کلماتی که توی سرشان، ته گلوشان مچاله شده بریزد بیرون. به یک دلیل ساده: به تنهایی تاب تحملش را ندارند.
تو نه تحلیلگری نه درمانگر، نه سفیر صلحی، نه فرستنده کائنات. تو فقط شنوندهای و آن لحظه تنها کاری که باید بکنی در آغوش کشیدن است.
باور کن آدمها بغضهاشان که خالی شد برای بلند شدن بالاخره راهی پیدا میکنند.
اما آن لحظه، آنجا تو فقط باش و در آغوش بکش.
این یعنی "میفهمم، حق داری، سخت است"
آن لحظه تمامِ تو یعنی همین.
یعنی #پناه.
#پریسا_زابلی_پور
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎