@asheghanehaye_fatima
زمانِ امان
روزهای سختتر در پیشاند.
موعد پرداخت عاریه فرا رسیده است.
باید که بند پوتینها را ببندی بیدرنگ
و سگهای شکاری را به لانههاشان باز گردانی در باتلاق زار .
ببین چگونه ماهیها، شکمهاشان شکافته، خورده ناشده در برابر باد رها شدهاند.
تَرمُس در چراغدان کورسو زنان میسوزد.
نگاه خیره تو، در مه، راه میجوید:
موعد پرداخت عاریه فرا رسیده است.
در فراسو محبوب تو فرو میرود در شنهای زمان؛
شن، تا گیسوان آشفته در بادش بالا میآید،
میشکند کلامش را،
و فرمانش می دهد که خاموش باش،
میراییاش را آشکار میسازد
و نیز سر نهادنش را به تقدیر میرندگان
که اندیشه جدایی را
در پی هر هم آغوشی قرار داده است.
به اطراف منگر.
بند پوتینهایت را ببند.
سگهای شکاری را به لانههاشان بفرست.
ماهیها را به دریا بیفکن.
چراغدان را فرو نشان!
روزهای سختتر در پیشاند.
#اينگبرگ_باخمن
#شاعر_آلمان🇩🇪
ترجمه :
#فاطمه_پورجعفری
#يوهانس_نيهوف
زمانِ امان
روزهای سختتر در پیشاند.
موعد پرداخت عاریه فرا رسیده است.
باید که بند پوتینها را ببندی بیدرنگ
و سگهای شکاری را به لانههاشان باز گردانی در باتلاق زار .
ببین چگونه ماهیها، شکمهاشان شکافته، خورده ناشده در برابر باد رها شدهاند.
تَرمُس در چراغدان کورسو زنان میسوزد.
نگاه خیره تو، در مه، راه میجوید:
موعد پرداخت عاریه فرا رسیده است.
در فراسو محبوب تو فرو میرود در شنهای زمان؛
شن، تا گیسوان آشفته در بادش بالا میآید،
میشکند کلامش را،
و فرمانش می دهد که خاموش باش،
میراییاش را آشکار میسازد
و نیز سر نهادنش را به تقدیر میرندگان
که اندیشه جدایی را
در پی هر هم آغوشی قرار داده است.
به اطراف منگر.
بند پوتینهایت را ببند.
سگهای شکاری را به لانههاشان بفرست.
ماهیها را به دریا بیفکن.
چراغدان را فرو نشان!
روزهای سختتر در پیشاند.
#اينگبرگ_باخمن
#شاعر_آلمان🇩🇪
ترجمه :
#فاطمه_پورجعفری
#يوهانس_نيهوف