عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
صبح آمده تا که عشق ابراز کنی

لبخند زنان پنجره را باز کنی

هر روز تو یک منظره از زیبایی ست

با "نام خدا" هفته که آغاز کنی

#شهراد_ميدرى
امروزو و هر روزتون شاد شاد شاد☺️♥️


درس امروز

زندگی ِخوب ، زندگی ِ شاد است !
البته قصد من اين نيست بگویم اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود منظورم اين است اگر شما شاد باشيد قطعا خوب زندگی خواهيد كرد... !

#برتراند_راسل
📸 #عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
#صبح
صبح آمده تا که عشق ابراز کنی

لبخند زنان پنجره را باز کنی

هر روز تو یک منظره از زیبایی ست

با "نام خدا" هفته که آغاز کنی

#شهراد_ميدرى
امروزو و هر روزتون شاد شاد شاد☺️♥️


درس امروز

زندگی ِخوب ، زندگی ِ شاد است !
البته قصد من اين نيست بگویم اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود منظورم اين است اگر شما شاد باشيد قطعا خوب زندگی خواهيد كرد... !

#برتراند_راسل
📸 #عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima




ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺭ خاب ﻣﻦ ﺩﯾﺸﺐ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﺍﯼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻓﻬﺎ ﻫﻢ، ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ!

ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺷﺎﯾﺪ ﻋﺰﯾﺰ!
ﯾﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﻢ ﻗﺮﺍﺭﯼ داشتی

ﺑﻨﺪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺕ
ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ پلنگ ﺧﻮﺵ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ

ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﯼ ﻋﺠﺐ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻥ!
ﺑﻌﺪ ﻋﻤﺮﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ

ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺳﻼﻡ
ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ

ﺧﺎﺳﺘﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﻧﻪ! ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ

ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯼ ﺁﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺑﺒﺨﺶ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺷﻢ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍشتی

ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﯼ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺩﺍشتی

ﺻﺒﺢ ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺧﺎﺑﻢ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﮔﻼﯾﻪ ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﻦ.. ﺳﮑﻮﺕ
ﺩﻟﺨﻮﺵ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ

(یکی از غزلهایم که در شبکه های مجازی به اشتباه بنام جاودانه یاد شهریار منتشر شده است.)



#شهراد_ميدرى
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیــالِ صبـــحِ نوشیـــنه چه زیباست

هوایِ عشـــق در سیـــنه چه زیباست

جهان تعطیل و غم تعطیل و دل شاد

پگـــــاهِ روزِ آدیــــنه چه زیبـــــــاست

#شهراد_ميدرى

یادمون نره

تک‌تکِ ما چون اثری هنریِ تمام نشده‌ای هستیم که خداوند در هر لحظه مشغول به کمال رساندن ماست ...
هر حادثه‌ای که‌ برایمان رخ می دهد و هر جریانی که در زندگی با آن مواجه می شویم، در جهت برطرف کردن نقص های ما طراحی شده ...
چون هدف از خلق اثری به نام بشریت، بی‌نقصی و‌ کمال است ...


👤 #الیف_شافاک
📚 ملت عشق

درود دوستان مهربانم 😊
صبحتون نیک
روزتون مملو از شادی و عشق

@asheghanehaye_fatima
#صبح
دلتنگی برگ زرد یادم دادی

اندوه دو دست سرد یادم دادی

من بی خبری بیش نبودم ای عشق!

ممنونم از اینکه درد یادم دادی

#شهراد_ميدرى

@asheghanehaye_fatima
خورشید شکفته، صبحمان دلخواه است

عشق از تپش ثانیه ها آگاه است

لبخند بزن پنجره ها را بگشا

امروز خبرهای خوشی در راه است

#شهراد_ميدرى


درس امروز


مزرعه بدون حاصل است!
تنها موجودی که با نشستن
به موفقیت می رسد،مرغ است!
زندگی ما با تولد شروع نمی شود،
با تحول آغاز می شود ...

#جان_مکسول


@asheghanehaye_fatima
#صبح
برقصیم و لب جامی بیافتیم
در آغوش گل اندامی بیافتیم
خدا انگورها را آفریده
که گاهی یاد خیامی بیافتیم

#شهراد_ميدرى

درودتان شهریاران و شهرنگاران نازنین و نازآیین
بیست و هشتم اردی بهشت زادروز چارانه نیوش جاودانه نوش خمره بر دوش ارغوان پوش هزاره های مستانگی و فرزانگی و پروانگی، فر و شکوه نیشابور "عمر خیام" بر رهروان پیاله در دستش فرخنده و آکنده از بانگ نوشانوش باد...
"من بی می ناب، زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم"

#خیام

@asheghanehaye_fatima
مو طلا بافته و نقره تن و پنجه بلور
آفتاب آمده از جاده ی ابریشم دور
مملو از شوق حضور
منتظر مانده لب پنجره ات
غرق در شادی و شور
تا به گلدان خیال تو ببخشد گل نور
تا تو چون فاخته ها
مثل دلباخته ها
بالهای مژه ات را بگشایی با ناز
تا تو در سمفونی این پرواز
صبح خود را بنوازی و بسازی آغاز
در هوایی که نفسهای تو جاریست در آن
شعله ها باز به رقص آمده اند
می تراود به طراوت گل سرخ از قوری
چای دم میزند از رایحه ی باغ بهشت
در پگاهی که شده چشم جهان روشن از عشق
باز کن دفتر پرخاطره ی پنجره را
و ببین صفحه ای از منظره را
با/مداد آینه در قصر زلالینگی آب بکش
با/مداد عاشقی یک دل بی تاب بکش
روز نو، روزی نو، شادی نایاب بکش
وا کن آغوش به روی تب و تابی ابدی
و به لبخند خدایی که همین نزدیکی ست
مهربانانه بگو "صبح بخیر"

#شهراد_ميدرى

@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
#دکلمه #شما_فرستادید #آریا @asheghanehaye_fatima
خداحافظ که میگویی در و دیوار میلرزد
میانِ سینه ام چیزی هزاران بار میلرزد

جهان انگار بر رویِ سرِ من میشود آوار
دلم زخمی و جا مانده تهِ آوار میلرزد

نگاهت میکنم یعنی نرو، پیشم بمان زود است
چنان گنجشکِ تنهایی که در رگبار میلرزد

تو اما التماسِ چشمهایم را نمی بینی
نمی بینی وجودم را که از اصرار میلرزد

از اینجا مثلِ باران میروی، پشتِ سرت اما
حواست نیست خوشه خوشه گندمزار میلرزد

پس از سوتِ قطارت سوت و کور است این شبِ مبهوت
سکوتِ خسته ای جا مانده در تکرار میلرزد

زمین دود و زمان دود و تمامِ آرزوها دود
به انگشتانِ لرزانم نخِ سیگار میلرزد

“زمستان است و سرما سخت سوزان است” بعد از تو
“امید”ِ خسته ام از سوزِ لاکردار میلرزد

نماندن هایِ تو شاعرترینم کرد و تا دنیاست
برویِ شانه هایِ دفترم خودکار میلرزد

#شهراد_ميدرى



@asheghanehaye_fatima
پشتِ پلکت شعرهایِ ناب پنهان کرده ای
جنگلِ آرامشی در قاب پنهان کرده ای

دکمه یِ پیراهنت را باز کردی نور ریخت
در گریبانت مگر مهتاب پنهان کرده ای؟

اینهمه جا خُمره یِ انگورِ چشمت را چرا
زیرِ طاقِ کاشیِ محراب پنهان کرده ای؟

نُت به نُت سنتور را در مکتبِ مِشکاتیان
پشت پلکا پلکِ چون مِضراب پنهان کرده ای

روسری را پس بزن، یعنی چه از تاریخِ عشق
نسخه هایِ خطی و نایاب پنهان کرده ای؟

باخبر هستم اگر می گویی آهسته سلام
شوقِ خود را وقتِ دَقُ الباب پنهان کرده ای

بیخیالی ظاهرن میدانم اما مثلِ من
کنجِ سینه یک دلِ بی تاب پنهان کرده ای

خوش خرامی هایت آخر برملایش میکند
بره آهویی که از قصاب پنهان کرده ای

باغت آباد است اما ترس داری از حسود
سیب هایِ نوبر از ارباب پنهان کرده ای

آمدی دیشب به خابم، گفتمت غم را چرا
پشتِ رخساری چنین شاداب پنهان کرده ای؟

بوسه بر شعرم زدی با بغض گفتی عاشقی
عمری از من گرچه عشقِ ناب پنهان کرده ای

#شهراد_ميدرى


@asheghanehaye_fatima
من اگر جای ِ تو بودم عاشق ِ "من" می‌شدم
دلبر ِ ابرو طلای ِ چشم روشن می‌شدم

قصرها می‌ساختم از خشت خشت ِ آینه
قد بلند و خوشتراش و مرمری تن می‌شدم

تا تو رام ِ من شوی مثل ِ پلنگ ِ زاگرس
حضرت ِ آهوی ِ ناز ِ دشت ِ ارژن می‌شدم

طبق ِ آیین ِ نیاکان دل میاوردم به دست
بیخیال ِ راه و رسم ِ دل شکستن می‌شدم

با خط ِ میخی ِ مژگان می نوشتم عشق را
مثل ِ قانون ِ "حمورابی" مدوّن می‌شدم

هفت خوان را می گشودم با فقط یک خنده ام
تا ابد "تهمینه" بانوی ِ "تهمتن" می‌شدم

لب سمرقند و بخارا چشم ِ دوران ِ قدیم
"بوی ِ جوی ِ مولیان" در قرن ِ آهن می‌شدم

دف به دف بر روی ِ پنجه می خرامیدم به ناز
از تو دل می بردم و رقص ِ مطنطن می‌شدم

خانه را از عطر ِ یاس و پونه می آراستم
پله پله مقدمت گلدان ِ سوسن می‌شدم

با نوازش های ِ داغ و لهجه ی ِ غرق ِ عسل
بوسه شیرین، لب کلوچه اهل ِ "فومن" می‌شدم

یک خدای ِ شادتر برمی گزیدم بعد از این
خالی از هر گریه و اندوه و شیون می‌شدم

حیف! من زن نیستم تا اینچنین غوغا کنم
آه.. فکرش را بکن روزی اگر زن می‌شدم

عاشقانه های #شهراد_ميدرى


@asheghanehaye_fatima
عطر نرگس های باران خورده را
با خود آورده نسیم
باز مانند قدیم
از بهارین دشت‌های سبزه پوش
از چمنزار حریر مادیان های چموش
آمده از چشمه سار مشک سود غرق عود آهوان
از فراز جنگلستان بلوط و بیدمشک
از فراسوهای جنگلزار افرا و تمشک
از بهشت ترد گندمزارها
رد شده از کوچه باغ مخملین سرو ناز
آمده با قاصدکها تا که باز
شهر را سرمست شیدایی کند
آمده تا باز با سرپنجه اش
پیش گام آفتاب
نت به نت بنوازد آهنگ پگاهی تازه را
تا ببخشاید به خوشبختی نگاهی تازه را
آمده تا با نوای سرخوش گنجشکها
لحظه ها را ناب و پرشور و تماشایی کند
محو چشم اندازهای بکر و رویایی کند
آمده تا بامداد عشق را
غرق زیبایی کند
پس سحرخیزانه پلکت را به هستی باز کن
پس دوباره زندگی را
شادمانه
عاشقانه
پرطراوت با ترانه
با گل سرخی شکوفا بر لبت در آینه آغاز کن
نازنین مهربان مشرقی صبحت بخیر...

#شهراد_ميدرى


@asheghanehaye_fatima
خورشیدِ
طلا به احترامت مانده
هر غنچه ی گل،دلخوش نامت مانده

وا کن
مژه تا زندگی آغاز شود
یک صبح،معطل سلامت مانده ...


#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
گاه گنجشکی کنار ِ پنجره، گاه شوق ِ یاکریمم میشوی

سایه سار ِ باغهای ِ نوبرت، سیب ِ گونه توت ِ لبهای ِ ترت
شُرشُر ِ رود ِ عسل در دفترت، شعر ِ جنات ِ نعیمم میشوی

گردن آویزت صلیب ِ آفتاب، گیسوانت برگ ِ زیتون و شراب
بر لبت انجیل ِ برنابای ِ ناب، راوی ِ عهد ِ قدیمم میشوی

از بلندی های ِ جولان ِ تنت، تا نوار ِ غزه روی ِ دامنت
تا شب ِ اشغالی ِ پیراهنت، ماریای ِ اورشلیمم میشوی

عشوه ات اعجاز و دینت دلبری، عشق ِ خود را میکنی یادآوری
با دو ابروی ِ کج ِ پیغمبری، چون صراط ِ مستقیمم میشوی

جرعه جرعه ماهی و ماهوری و ارغوان پوشیده ی ِ انگوری و
کوچه گرد ِ شهر ِ نیشابوری و مست ِ خیام ِ حکیمم میشوی

خوش خرامان خوش کرشمه چون غزال، مثل ِ سایه میخزی با شور و حال
نرم و آهسته میایی در خیال، پنجه ورچین ِ حریمم میشوی

در به رویت میگشایم بیقرار، تا میایی میرسد فصل ِ بهار
چین به چین ِ دامنت غرق ِ انار، نقش ِ خوشرنگ ِ گلیمم میشوی

می نشینی روسری وا میکنی، بید ِ مجنون سهم ِ لیلا میکنی
عطرافشان شور برپا میکنی، بوستانی از شمیمم میشوی

آخر ِ شعر است این طرز ِ نگاه، پشت ِ ابری میرود از شرم ماه
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی

#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima