@asheghanehaye_fatima
مرد مهربانیست ،
معتقدست ظرف شستن
به دست هایم نمی آید
و برای آشپزی
موهایم مناسب نیست
روزهایی که شعر
گم شده در آستینم
چمدان می بندد
راه آهن را از مسیر سیگار
به خانه می آورد
تا آستین ها را خوب بتکانم
یا باز کنم مشت بغض را
و برای بدرقه
کاسه ای از اشک های نانوشته
بريزم پشت سرش
شاید راه آهن تعطیل شد
و شنیدم: شعر تویی
مرد مهربانیست،
و وقتی جای بغض،
روی گلویم می نویسد بوسه
با خودم فکر می کنم
کاش تمام شعرها را
با یک چوب نمی زدند...
#مهسا_رهنما
🍀🍀
مرد مهربانیست ،
معتقدست ظرف شستن
به دست هایم نمی آید
و برای آشپزی
موهایم مناسب نیست
روزهایی که شعر
گم شده در آستینم
چمدان می بندد
راه آهن را از مسیر سیگار
به خانه می آورد
تا آستین ها را خوب بتکانم
یا باز کنم مشت بغض را
و برای بدرقه
کاسه ای از اشک های نانوشته
بريزم پشت سرش
شاید راه آهن تعطیل شد
و شنیدم: شعر تویی
مرد مهربانیست،
و وقتی جای بغض،
روی گلویم می نویسد بوسه
با خودم فکر می کنم
کاش تمام شعرها را
با یک چوب نمی زدند...
#مهسا_رهنما
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
حتی سپیده ی صبح
دلیل بر وقوع نیمه شب است
و ما میان شب و شب
تاريكي را به جاي سياهي انتخاب كرده ايم
بیهوده زیستیم و
در دردهای کهنسال ریشه دواندیم
حرفی نزدیم لیکن سکوت
دهان ما را بوسیده بود
و زاویه ی تیز رنج
بغض ما را خراش می داد
سوال های زیادی نپرسیده ایم اما
پاسخ ها اهمیتشان را از دست داده اند
خورشیدی که امروز
با اراده ی کلیدی روشن می شود
فردا
با اشاره ی سنگ ریزه ای خواهد شکست
حرفی نزدیم و با اينحال
ديگر از فردا
سراغی نخواهیم گرفت
زندگی
چیزی جز دورِ باطل تنهایی نبود
و هربار از آن شکایت می کنیم
بر گور خالی خود گریسته ایم
#مهسا_رهنما
🍀🍀
حتی سپیده ی صبح
دلیل بر وقوع نیمه شب است
و ما میان شب و شب
تاريكي را به جاي سياهي انتخاب كرده ايم
بیهوده زیستیم و
در دردهای کهنسال ریشه دواندیم
حرفی نزدیم لیکن سکوت
دهان ما را بوسیده بود
و زاویه ی تیز رنج
بغض ما را خراش می داد
سوال های زیادی نپرسیده ایم اما
پاسخ ها اهمیتشان را از دست داده اند
خورشیدی که امروز
با اراده ی کلیدی روشن می شود
فردا
با اشاره ی سنگ ریزه ای خواهد شکست
حرفی نزدیم و با اينحال
ديگر از فردا
سراغی نخواهیم گرفت
زندگی
چیزی جز دورِ باطل تنهایی نبود
و هربار از آن شکایت می کنیم
بر گور خالی خود گریسته ایم
#مهسا_رهنما
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
صبح یک روز بیدار می شوی
پنجره را باز می کنی
و مرا که در تمام شهر پیچیده ام
درون سینه ات می یابی ،
لبخند به دست
به قصد قلب تو آمده ام تا
نماز باران بخوانم
صبح روزی
ابرها از پشت کوه
به چشم های تو عزیمت می کنند !
عقربه ها به عقب باز می گردند
تا در سال هایی که گذشت
آمدنم را دلتنگ شوی
و مرا بباری ...
صبح ابری روزی
نفسم زندگی را در اشک های تو می دمد
باران از زمین به آسمان می بارد
حوض خانه تنهایی ماه را قاب می گیرد
و پنجره ها
رو به پرواز تمام ماهی ها
باز خواهد شد ...
#مهسا_رهنما
🍀🍀
صبح یک روز بیدار می شوی
پنجره را باز می کنی
و مرا که در تمام شهر پیچیده ام
درون سینه ات می یابی ،
لبخند به دست
به قصد قلب تو آمده ام تا
نماز باران بخوانم
صبح روزی
ابرها از پشت کوه
به چشم های تو عزیمت می کنند !
عقربه ها به عقب باز می گردند
تا در سال هایی که گذشت
آمدنم را دلتنگ شوی
و مرا بباری ...
صبح ابری روزی
نفسم زندگی را در اشک های تو می دمد
باران از زمین به آسمان می بارد
حوض خانه تنهایی ماه را قاب می گیرد
و پنجره ها
رو به پرواز تمام ماهی ها
باز خواهد شد ...
#مهسا_رهنما
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
صبح یک روز بیدار می شوی
پنجره را باز می کنی
و مرا که در تمام شهر پیچیده ام
درون سینه ات می یابی ،
لبخند به دست
به قصد قلب تو آمده ام تا
نماز باران بخوانم
صبح روزی
ابرها از پشت کوه
به چشم های تو عزیمت می کنند !
عقربه ها به عقب باز می گردند
تا در سال هایی که گذشت
آمدنم را دلتنگ شوی
و مرا بباری ...
صبح ابری روزی
نفسم زندگی را در اشک های تو می دمد
باران از زمین به آسمان می بارد
حوض خانه تنهایی ماه را قاب می گیرد
و پنجره ها
رو به پرواز تمام ماهی ها
باز خواهد شد ...
#مهسا_رهنما
صبح یک روز بیدار می شوی
پنجره را باز می کنی
و مرا که در تمام شهر پیچیده ام
درون سینه ات می یابی ،
لبخند به دست
به قصد قلب تو آمده ام تا
نماز باران بخوانم
صبح روزی
ابرها از پشت کوه
به چشم های تو عزیمت می کنند !
عقربه ها به عقب باز می گردند
تا در سال هایی که گذشت
آمدنم را دلتنگ شوی
و مرا بباری ...
صبح ابری روزی
نفسم زندگی را در اشک های تو می دمد
باران از زمین به آسمان می بارد
حوض خانه تنهایی ماه را قاب می گیرد
و پنجره ها
رو به پرواز تمام ماهی ها
باز خواهد شد ...
#مهسا_رهنما
@asheghanehaye_fatima
صبح یک روز بیدار می شوی
پنجره را باز می کنی
و مرا که در تمام شهر پیچیده ام
درون سینه ات می یابی ،
لبخند به دست
به قصد قلب تو آمده ام تا
نماز باران بخوانم
صبح روزی
ابرها از پشت کوه
به چشم های تو عزیمت می کنند !
عقربه ها به عقب باز می گردند
تا در سال هایی که گذشت
آمدنم را دلتنگ شوی
و مرا بباری ...
صبح ابری روزی
نفسم زندگی را در اشک های تو می دمد
باران از زمین به آسمان می بارد
حوض خانه تنهایی ماه را قاب می گیرد
و پنجره ها
رو به پرواز تمام ماهی ها
باز خواهد شد ...
#مهسا_رهنما
🍀🍀
صبح یک روز بیدار می شوی
پنجره را باز می کنی
و مرا که در تمام شهر پیچیده ام
درون سینه ات می یابی ،
لبخند به دست
به قصد قلب تو آمده ام تا
نماز باران بخوانم
صبح روزی
ابرها از پشت کوه
به چشم های تو عزیمت می کنند !
عقربه ها به عقب باز می گردند
تا در سال هایی که گذشت
آمدنم را دلتنگ شوی
و مرا بباری ...
صبح ابری روزی
نفسم زندگی را در اشک های تو می دمد
باران از زمین به آسمان می بارد
حوض خانه تنهایی ماه را قاب می گیرد
و پنجره ها
رو به پرواز تمام ماهی ها
باز خواهد شد ...
#مهسا_رهنما
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
باید به دهان تو رجوع کرد،
لبخندت را بوسید!!
پنجره ی روحت را...
آنجا که خواب از سر خیالم پراند،
آنجا که بوسه غرق بود،
در ابدیت...!
بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟
چندبار می توان غنچه ای را چید،
باز در حسرت چیدنش جان داد؟
لبخندت را می بوسم!!
آنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتد!
حالا آغشته ام کن به روحت...
یا با من،دهانم را شریک شو...
#مهسا_رهنما
باید به دهان تو رجوع کرد،
لبخندت را بوسید!!
پنجره ی روحت را...
آنجا که خواب از سر خیالم پراند،
آنجا که بوسه غرق بود،
در ابدیت...!
بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟
چندبار می توان غنچه ای را چید،
باز در حسرت چیدنش جان داد؟
لبخندت را می بوسم!!
آنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتد!
حالا آغشته ام کن به روحت...
یا با من،دهانم را شریک شو...
#مهسا_رهنما
@asheghanehaye_fatima
باید به دهان تو رجوع کرد،
لبخندت را بوسید!!
پنجره ی روحت را
آنجا که خواب از سر خیالم پراند،
آنجا که بوسه غرق بود در ابدیت...!
بگو چندبار می توان
عاشق یک لبخند شد؟
چندبار می توان غنچه ای را چید،
و باز
در حسرت چیدنش جان داد؟
لبخندت را می بوسم!!
آنجا که هنوز عشق اتفاق می افتد!
حالا آغشته ام کن به روحت...
یا با من،
دهانم را شریک شو...
#مهسا_رهنما
باید به دهان تو رجوع کرد،
لبخندت را بوسید!!
پنجره ی روحت را
آنجا که خواب از سر خیالم پراند،
آنجا که بوسه غرق بود در ابدیت...!
بگو چندبار می توان
عاشق یک لبخند شد؟
چندبار می توان غنچه ای را چید،
و باز
در حسرت چیدنش جان داد؟
لبخندت را می بوسم!!
آنجا که هنوز عشق اتفاق می افتد!
حالا آغشته ام کن به روحت...
یا با من،
دهانم را شریک شو...
#مهسا_رهنما
@asheghanehaye_fatima
باید به دهان تو رجوع کرد،
لبخندت را بوسید!!
پنجره ی روحت را
آنجا که خواب از سر خیالم پراند،
آنجا که بوسه غرق بود در ابدیت...!
بگو چندبار می توان
عاشق یک لبخند شد؟
چندبار می توان غنچه ای را چید،
و باز
در حسرت چیدنش جان داد؟
لبخندت را می بوسم!!
آنجا که هنوز عشق اتفاق می افتد!
حالا آغشته ام کن به روحت...
یا با من،
دهانم را شریک شو...
#مهسا_رهنما
باید به دهان تو رجوع کرد،
لبخندت را بوسید!!
پنجره ی روحت را
آنجا که خواب از سر خیالم پراند،
آنجا که بوسه غرق بود در ابدیت...!
بگو چندبار می توان
عاشق یک لبخند شد؟
چندبار می توان غنچه ای را چید،
و باز
در حسرت چیدنش جان داد؟
لبخندت را می بوسم!!
آنجا که هنوز عشق اتفاق می افتد!
حالا آغشته ام کن به روحت...
یا با من،
دهانم را شریک شو...
#مهسا_رهنما
خیال بوسیدنت
رنگ پیراهنم را عوض می کند
موهایم را بالای سرم جمع می کند
تا برهنگی گلویم را کشیده تر لمس کنی
تا اکتفا نکنی به شکوفه های تنم ..
بوسیدنت حرارت تابستان است
زیر پوست پیراهنم
می تواند در سرمای سینه ی من !
زیبایی زنی را بیدار کند
که ایستاده در مسیر باد
تا با خیال بوسه ی تو !
بهار را معطر کند ..
بوسیدنت می تواند
خواب هر کابوسی را آرام کند
پس چرا وحشت موهایم رام تو نشود؟
وقتی پاییز
از وسوسه ی نوازش تو برهنه شده
وقتی هر برگ !
بوسه ایست که از شاخه می افتد ...
💜
#مهسارهنما
#مهسا_رهنما
@asheghanehaye_fatima🌸
رنگ پیراهنم را عوض می کند
موهایم را بالای سرم جمع می کند
تا برهنگی گلویم را کشیده تر لمس کنی
تا اکتفا نکنی به شکوفه های تنم ..
بوسیدنت حرارت تابستان است
زیر پوست پیراهنم
می تواند در سرمای سینه ی من !
زیبایی زنی را بیدار کند
که ایستاده در مسیر باد
تا با خیال بوسه ی تو !
بهار را معطر کند ..
بوسیدنت می تواند
خواب هر کابوسی را آرام کند
پس چرا وحشت موهایم رام تو نشود؟
وقتی پاییز
از وسوسه ی نوازش تو برهنه شده
وقتی هر برگ !
بوسه ایست که از شاخه می افتد ...
💜
#مهسارهنما
#مهسا_رهنما
@asheghanehaye_fatima🌸
خیال بوسیدنت
رنگ پیراهنم را عوض می کند
موهایم را بالای سرم جمع می کند
تا برهنگی گلویم را کشیده تر لمس کنی
تا اکتفا نکنی به شکوفه های تنم ..
بوسیدنت حرارت تابستان است
زیر پوست پیراهنم
می تواند در سرمای سینه ی من !
زیبایی زنی را بیدار کند
که ایستاده در مسیر باد
تا با خیال بوسه ی تو !
بهار را معطر کند ..
بوسیدنت می تواند
خواب هر کابوسی را آرام کند
پس چرا وحشت موهایم رام تو نشود؟
وقتی پاییز
از وسوسه ی نوازش تو برهنه شده
وقتی هر برگ
بوسه ایست که از شاخه می افتد ..!!
#مهسا_رهنما
@asheghanehaye_fatima
رنگ پیراهنم را عوض می کند
موهایم را بالای سرم جمع می کند
تا برهنگی گلویم را کشیده تر لمس کنی
تا اکتفا نکنی به شکوفه های تنم ..
بوسیدنت حرارت تابستان است
زیر پوست پیراهنم
می تواند در سرمای سینه ی من !
زیبایی زنی را بیدار کند
که ایستاده در مسیر باد
تا با خیال بوسه ی تو !
بهار را معطر کند ..
بوسیدنت می تواند
خواب هر کابوسی را آرام کند
پس چرا وحشت موهایم رام تو نشود؟
وقتی پاییز
از وسوسه ی نوازش تو برهنه شده
وقتی هر برگ
بوسه ایست که از شاخه می افتد ..!!
#مهسا_رهنما
@asheghanehaye_fatima