ملاقاتِ تنی پیراهنم را داده جان امشب
سِزد کین پیرهن را تا قیامت واژگون پوشم
#طالب_آملی
@asheghanehaye_fatima
سِزد کین پیرهن را تا قیامت واژگون پوشم
#طالب_آملی
@asheghanehaye_fatima
صد صبح گیرد از نفس ما زکات نور
ما را به دل، چو در دل شبها تو بگذری...
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ما را به دل، چو در دل شبها تو بگذری...
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
اين سر، كه ز انديشه مرا بر سرِ زانوست
گر بر سر زانوی تو میبود، چه میبود؟
#طالب_آملی
@asheghanehaye_fatima
اين سر، كه ز انديشه مرا بر سرِ زانوست
گر بر سر زانوی تو میبود، چه میبود؟
#طالب_آملی
@asheghanehaye_fatima
ای صبح تبسم تو را حلقه بگوش
گوهر به لباس سخنت جلوه فروش
خود گو که چگونه سر نساید به سپهر
خورشید که با تو میرود دوش به دوش
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گوهر به لباس سخنت جلوه فروش
خود گو که چگونه سر نساید به سپهر
خورشید که با تو میرود دوش به دوش
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای صبح تبسم تو را حلقه بگوش
گوهر به لباس سخنت جلوه فروش
خود گو که چگونه سر نساید به سپهر
خورشید که با تو میرود دوش به دوش
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گوهر به لباس سخنت جلوه فروش
خود گو که چگونه سر نساید به سپهر
خورشید که با تو میرود دوش به دوش
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چون دید اضطرابِ دلم، لب گزید و رفت
زآن مرحمت، بهتازه مرا آفرید و رفت
گفتم دمی به گوشهی بالینِ من نشین
بنشست و نالهای دو سه از من شنید و رفت
اکنون به دامِ صد غم و صد محنتم اسیر
آن مرغِ خوشدلی که تو دیدی، پرید و رفت
از بیدلی، دِماغِ صبوحی نداشتم
ساقی به سوی مَیکده ما را کشید و رفت
چون رفت از برابرم آن رشکِ آفتاب _
هر ذرهی وجودِ من از پی دوید و رفت
گفتم که معتکف شودم یادِ او به دل
لایق ندید جا، نفسی آرمید و رفت
آخِر خیالش از دلِ تنگم نیافت روی
این صیدِ رام، عاقبت از من رمید و رفت
آمد به پرسشِ من و هنگامِ بازگشت
یکنیمه از دلی که ندارم برید و رفت
چون کرد سِیرِ باغِ خیالم به دستِ شوق
زآن گلشنِ شکفته، گلی چند چید و رفت
آمد چو نکهتِ گل و رفت از سرم چو هوش
گوئی نسیم بود که بر من وزید و رفت
#طالبِ_آمُلی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چون دید اضطرابِ دلم، لب گزید و رفت
زآن مرحمت، بهتازه مرا آفرید و رفت
گفتم دمی به گوشهی بالینِ من نشین
بنشست و نالهای دو سه از من شنید و رفت
اکنون به دامِ صد غم و صد محنتم اسیر
آن مرغِ خوشدلی که تو دیدی، پرید و رفت
از بیدلی، دِماغِ صبوحی نداشتم
ساقی به سوی مَیکده ما را کشید و رفت
چون رفت از برابرم آن رشکِ آفتاب _
هر ذرهی وجودِ من از پی دوید و رفت
گفتم که معتکف شودم یادِ او به دل
لایق ندید جا، نفسی آرمید و رفت
آخِر خیالش از دلِ تنگم نیافت روی
این صیدِ رام، عاقبت از من رمید و رفت
آمد به پرسشِ من و هنگامِ بازگشت
یکنیمه از دلی که ندارم برید و رفت
چون کرد سِیرِ باغِ خیالم به دستِ شوق
زآن گلشنِ شکفته، گلی چند چید و رفت
آمد چو نکهتِ گل و رفت از سرم چو هوش
گوئی نسیم بود که بر من وزید و رفت
#طالبِ_آمُلی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
فتد چون دیده ی حسرت به رویش
نگه لرزد به خویش از بیم خویَش
نگاه غیر را از گرمی آه
عرق گردانم و ریزم ز رویش
هنوز اندر نخستین جوش خامیست
به دل چندانکه پختم آرزویش
فشانم خون خود بر دامن باد
که آمیزد مگر با خاک کویش
صبا چون سنبل زلفش گشاید
نفس گلدسته ئی بندد ز بویش
کنونم یکنفس باقیست و آن نیز
به آهی میدهم در آرزویش
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نگه لرزد به خویش از بیم خویَش
نگاه غیر را از گرمی آه
عرق گردانم و ریزم ز رویش
هنوز اندر نخستین جوش خامیست
به دل چندانکه پختم آرزویش
فشانم خون خود بر دامن باد
که آمیزد مگر با خاک کویش
صبا چون سنبل زلفش گشاید
نفس گلدسته ئی بندد ز بویش
کنونم یکنفس باقیست و آن نیز
به آهی میدهم در آرزویش
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
همچو شبنم می غنودم تا طلوع آفتاب
دولت عشقت چو بوی گل سحرخیزم نمود
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
دولت عشقت چو بوی گل سحرخیزم نمود
#طالب_آملی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
زِ بس سودای زلفش بر دلِ غمدیده پیچیده
نفس چون دود، ره طی میکند پیچیده پیچیده
دلی دارم پریشان، خاطری از دل پریشانتر
چو دستاری که مجنون بر سرِ ژولیده پیچیده...
#طالب_آملی
@asheghanehaye_fatima
نفس چون دود، ره طی میکند پیچیده پیچیده
دلی دارم پریشان، خاطری از دل پریشانتر
چو دستاری که مجنون بر سرِ ژولیده پیچیده...
#طالب_آملی
@asheghanehaye_fatima