@asheghanehaye_fatima
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﻢ
ﭼﻮﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﮕﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻣﻨﺘﻬﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺧﻔﺎ ﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﻡ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﺎﺯﻧﺪ
ﺁﻟﮑﺴﯽ ﻓﺌﻮﺩﻭﺭﻭﻭﯾﭻ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻗﻢ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﯾﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﻮ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺟﺎﯾﯽ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ، ﻫﻤﯿﻦ ﻭﺍﻟﺴﻼﻡ . ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺭﻭﺍﻧﻢ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯽ، ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﺩﻋﺎ ﻧﮑﻦ، ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ! ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ...
#داستایفسکی
برادران کارامازوف
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﻢ
ﭼﻮﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﮕﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻣﻨﺘﻬﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺧﻔﺎ ﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﻡ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﺎﺯﻧﺪ
ﺁﻟﮑﺴﯽ ﻓﺌﻮﺩﻭﺭﻭﻭﯾﭻ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻗﻢ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﯾﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﻮ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺟﺎﯾﯽ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ، ﻫﻤﯿﻦ ﻭﺍﻟﺴﻼﻡ . ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺭﻭﺍﻧﻢ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯽ، ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﺩﻋﺎ ﻧﮑﻦ، ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ! ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ...
#داستایفسکی
برادران کارامازوف
@asheghanehaye_fatima
ما هر کسی را طوری می کشیم ؛
بعضی از آن ها را با گلوله
بعضی از آن ها را با حرف
و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم
و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز برای آن ها نکرده ایم !
#داستایفسکی
ما هر کسی را طوری می کشیم ؛
بعضی از آن ها را با گلوله
بعضی از آن ها را با حرف
و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم
و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز برای آن ها نکرده ایم !
#داستایفسکی
از خودم میپرسم:
دوزخ چیست؟
و چنین پاسخ میدهم:
"رنج ناتوان بودن از عشق ورزیدن."
#برادران_کارامازوف
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
دوزخ چیست؟
و چنین پاسخ میدهم:
"رنج ناتوان بودن از عشق ورزیدن."
#برادران_کارامازوف
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
امروز روز غمباری بود، هوا بارانی، بی يك تبسم خورشيد. درست مثل دوران پيری كه در انتظار من است...
افكار عجيبی ذهنم را سخت به خود مشغول میدارد. احساسات غمانگیزی دلم را تنگ کرده و افکار زیادی، كه هنوز براي خودم روشن نيست، در ذهنم زير و رو میشود. نه میتوانم مسائلم را حل کنم نه میلی به حل كردنشان دارم.
#شب_های_روشن
#داستایفسکی
امروز روز غمباری بود، هوا بارانی، بی يك تبسم خورشيد. درست مثل دوران پيری كه در انتظار من است...
افكار عجيبی ذهنم را سخت به خود مشغول میدارد. احساسات غمانگیزی دلم را تنگ کرده و افکار زیادی، كه هنوز براي خودم روشن نيست، در ذهنم زير و رو میشود. نه میتوانم مسائلم را حل کنم نه میلی به حل كردنشان دارم.
#شب_های_روشن
#داستایفسکی
واقعیت همواره طعمی از بیرحمی به همراه دارد، حتی وقتی که تلاشی صحیح در راه رسیدن به آرمان جریان داشته باشد، و البته من این را میدانستم؛ اما من انسانی بودم از نوعی دیگر؛ من آزاد بودم که انتخاب کنم، آنها نبودند.
و من اشک ریختم، برای آنها اشک ریختم، برای اندیشهی کهن اشک ریختم. بله اشک ریختم، اشک حقیقی، بیآنکه سخنی بگویم.
#جوان_خام
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
و من اشک ریختم، برای آنها اشک ریختم، برای اندیشهی کهن اشک ریختم. بله اشک ریختم، اشک حقیقی، بیآنکه سخنی بگویم.
#جوان_خام
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
وای از زنِ عاشق!
حتی گناهان و زشتیهای معشوق را هم میپرستد!
در آن حدی که خود مرد هم نمیتواند جنایاتش را بدان گونه که زنی عاشق برایش تبرئه میکند، تبرئه کند...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
حتی گناهان و زشتیهای معشوق را هم میپرستد!
در آن حدی که خود مرد هم نمیتواند جنایاتش را بدان گونه که زنی عاشق برایش تبرئه میکند، تبرئه کند...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
از خودم میپرسم:
دوزخ چیست؟
و چنین پاسخ میدهم:
"رنج ناتوان بودن از عشق ورزیدن."
#برادران_کارامازوف
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
دوزخ چیست؟
و چنین پاسخ میدهم:
"رنج ناتوان بودن از عشق ورزیدن."
#برادران_کارامازوف
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
اگر یک روز، یک ساعت،
قرار باشد همهچیز به یکچیز تبدیل شود
برترینِ آنها "مهر ورزیدن" است ...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
قرار باشد همهچیز به یکچیز تبدیل شود
برترینِ آنها "مهر ورزیدن" است ...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
از خودم میپرسم:
دوزخ چیست؟
و چنین پاسخ میدهم:
"رنج ناتوان بودن از عشق ورزیدن."
#برادران_کارامازوف
#داستایفسکی
از خودم میپرسم:
دوزخ چیست؟
و چنین پاسخ میدهم:
"رنج ناتوان بودن از عشق ورزیدن."
#برادران_کارامازوف
#داستایفسکی
خیال میکنم اگر همین حالا، حتی شده برای لحظهای، میدیدمت چهقدر حرف برای زدن داشتیم، چهقدر احساساتِ رویهمانباشته داشتیم...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
من ادم مضحکی ام حالا دیگر به من می گویند دیوانه.این خودش نوعی ترفیع به حساب میاید به شرط اینکه باز هم نگویند من همان ادم مضحک همیشگی ام اما من دیگر ناراحت نمیشوم حتی وقتی به من میخندند همه ی شان برایم عزیزند ... اصلا، به دلیلی برایم بسیار عزیز تر میشوند اگر موقع نگاه کردن به آن ها اینقدر غمگین نمیشدم، ممکن بود من هم همراه شان بخندم البته نه به خودم ، بلکه چون دوست شان دارم. برای این غمگین میشوم که حقیقت را نمیدانند در حالی که من میدانم. خدایا، چه قدر سخت است آدم تنها کسی باشد که حقیقت را میداند! ولی نخواهند فهمید. نه، نخواهند فهمید.
#رویای_آدم_مضحک
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
#رویای_آدم_مضحک
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
شاید اشتباه میکنم، اما به نظرم آدمها را میتوان از روی لبخندشان شناخت و اگر در اولین برخورد از لبخند یک شخص کاملا غریبه خوشتان بیاید، با قاطعیت خواهید گفت که آدم خوبی است.
#داستایفسکی
خاطرات خانهی مردگان
@asheghanehaye_fatima
#داستایفسکی
خاطرات خانهی مردگان
@asheghanehaye_fatima
در دنیا هیچ کاری سختتر از صداقت و صمیمیت نیست، هیچ کاری هم آسانتر از تملق و چاپلوسی.
در صداقت و صمیمیت، حتی اگر یک درصد دروغ و تزویر باشد، فوری نغمهی ناسازش بلند میشود و کار را به رسوایی میکشاند. برعکس، اگر همهی حرفها تا نقطهی آخرش دروغ و تزویر باشد، مثلِ نغمهی گوشنواز به دل مینشیند و لذت میبخشد.
چاپلوسی، هرچقدر هم که نتراشیده و زننده باشد، دستِکم نیمی از آن همیشه به نظر حقیقت میآید. ربطی هم به موقعیت اجتماعی آدمها و این طبقه و آن طبقه ندارد، همه را دربرمیگیرد. حتی یک راهبه را هم میشود با تملق از راه به در کرد. آدمهای معمول که جای خود دارند.
#داستایفسکی
کتاب: جنایت و مکافات
@asheghanehaye_fatima
در صداقت و صمیمیت، حتی اگر یک درصد دروغ و تزویر باشد، فوری نغمهی ناسازش بلند میشود و کار را به رسوایی میکشاند. برعکس، اگر همهی حرفها تا نقطهی آخرش دروغ و تزویر باشد، مثلِ نغمهی گوشنواز به دل مینشیند و لذت میبخشد.
چاپلوسی، هرچقدر هم که نتراشیده و زننده باشد، دستِکم نیمی از آن همیشه به نظر حقیقت میآید. ربطی هم به موقعیت اجتماعی آدمها و این طبقه و آن طبقه ندارد، همه را دربرمیگیرد. حتی یک راهبه را هم میشود با تملق از راه به در کرد. آدمهای معمول که جای خود دارند.
#داستایفسکی
کتاب: جنایت و مکافات
@asheghanehaye_fatima
.
آلیوشا غمخوارانه گفت: "کارترینا ایوانوونا دختر فهميدهای است. دختری نیست عمقِ تاسف تو را درک نکند. مطمئنا درک میکند و خطای تو را میبخشد. او را دست کم نگیر. میفهمد دلت دردمند است"
میتیا نیشخندی زد و گفت: "او از خطای من نمیگذرد. برادر عزیزمن، چیزهایی هست که هیچ زنی نمیبخشد"
#داستایفسکی
برادران کارامازف، ترجمه رستگاری
ج ۱، ص ۱۸۴
@asheghanehaye_fatima
آلیوشا غمخوارانه گفت: "کارترینا ایوانوونا دختر فهميدهای است. دختری نیست عمقِ تاسف تو را درک نکند. مطمئنا درک میکند و خطای تو را میبخشد. او را دست کم نگیر. میفهمد دلت دردمند است"
میتیا نیشخندی زد و گفت: "او از خطای من نمیگذرد. برادر عزیزمن، چیزهایی هست که هیچ زنی نمیبخشد"
#داستایفسکی
برادران کارامازف، ترجمه رستگاری
ج ۱، ص ۱۸۴
@asheghanehaye_fatima
.
از خودش می پرسد؛ «من چرا باید یک نفر را احتیاج داشته باشم که با او دو کلمه حرف بزنم؟ خودم با خودم میتوانم بیشتر از دو کلمه حرف بزنم و حرفهای خودم را راحت تر بفهمم!» و اگر کسی به اینجا برسد دیگر نه میگردد، نه انتظار میکشد...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
از خودش می پرسد؛ «من چرا باید یک نفر را احتیاج داشته باشم که با او دو کلمه حرف بزنم؟ خودم با خودم میتوانم بیشتر از دو کلمه حرف بزنم و حرفهای خودم را راحت تر بفهمم!» و اگر کسی به اینجا برسد دیگر نه میگردد، نه انتظار میکشد...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
▪️
او را برای معالجهی جنون به آنجا سپرده بودند ..
دیوانه نبود؛ بلکه بسیار رنج کشیده بود.
تمام دردش همین بود.
ابله / #داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
او را برای معالجهی جنون به آنجا سپرده بودند ..
دیوانه نبود؛ بلکه بسیار رنج کشیده بود.
تمام دردش همین بود.
ابله / #داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
مهربان من،
آدمهایی که خاطره میسازند و مدام خاطرهها را ثبت و ضبط میکنند، شکنندهتر میشوند؛ مثل دریاچهٔ یخزدهای که سنگینی وزن آدمها آن را پر از تَرَکهای ریز و درشت میکند و درنهایت فرومیریزد. خاطرهها مثل دخانیات هستند... مثل افیون. آدمهای خاطرهباز میدانند که لحظههای نابِ زندگیشان برنمیگردد. آنها خطرِ نیستی و مرگ و جدایی را حس کردهاند؛ برای همین تا میتوانند یادگاری جمع میکنند برای روزهای دوری، روزهای دلتنگی، روزهای خماریِ بعد از لحظههای خوب...
ثبت هر خاطره مثل کار گذاشتن یک فشنگ در سلاحیست که قرار است به طرف خودمان شلیک شود و ما آدمهای خاطرهباز چقدر عاشق خودزنی هستیم! من دارم با سرعت زیاد به قلب خودم شلیک میکنم. از ترسِ از دست ندادنِ لحظههای عزیز، دیوانهوار خاطره جمع میکنم. دارم آماده میشوم برای روزهای خماری. حالا کلی فشنگ دارم برای شلیک به قلبم و احساس میکنم باز هم کم است...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
آدمهایی که خاطره میسازند و مدام خاطرهها را ثبت و ضبط میکنند، شکنندهتر میشوند؛ مثل دریاچهٔ یخزدهای که سنگینی وزن آدمها آن را پر از تَرَکهای ریز و درشت میکند و درنهایت فرومیریزد. خاطرهها مثل دخانیات هستند... مثل افیون. آدمهای خاطرهباز میدانند که لحظههای نابِ زندگیشان برنمیگردد. آنها خطرِ نیستی و مرگ و جدایی را حس کردهاند؛ برای همین تا میتوانند یادگاری جمع میکنند برای روزهای دوری، روزهای دلتنگی، روزهای خماریِ بعد از لحظههای خوب...
ثبت هر خاطره مثل کار گذاشتن یک فشنگ در سلاحیست که قرار است به طرف خودمان شلیک شود و ما آدمهای خاطرهباز چقدر عاشق خودزنی هستیم! من دارم با سرعت زیاد به قلب خودم شلیک میکنم. از ترسِ از دست ندادنِ لحظههای عزیز، دیوانهوار خاطره جمع میکنم. دارم آماده میشوم برای روزهای خماری. حالا کلی فشنگ دارم برای شلیک به قلبم و احساس میکنم باز هم کم است...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima