@asheghanehaye_fatima
شامگاهان
جزر و مد روشنیهای در هم تاب
در آینه فرو می رود .
راهب اریب راه می رود
در زمین
و آیه های نوشته بر دیوار را
تفسیر می کند .
ماهی شنا می کند
دم دروازه ی بسته ی آسمان .
در آینه آتشی نیز هست
که شعله ور است
و یک بار دست هایم را گرم کرده است
در سر تا سر کوهه ی گذرگاه
خرام نرم و سبک پای شتران .
در جلو غار
در احاطه ی سایه ی برف انبوه
تنهایی جغد از نفس افتاده .
#پیتر_هوخل
#شاعر_آلمان🇩🇪
ترجمه:
#محمد_مختاری
شامگاهان
جزر و مد روشنیهای در هم تاب
در آینه فرو می رود .
راهب اریب راه می رود
در زمین
و آیه های نوشته بر دیوار را
تفسیر می کند .
ماهی شنا می کند
دم دروازه ی بسته ی آسمان .
در آینه آتشی نیز هست
که شعله ور است
و یک بار دست هایم را گرم کرده است
در سر تا سر کوهه ی گذرگاه
خرام نرم و سبک پای شتران .
در جلو غار
در احاطه ی سایه ی برف انبوه
تنهایی جغد از نفس افتاده .
#پیتر_هوخل
#شاعر_آلمان🇩🇪
ترجمه:
#محمد_مختاری