عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram


@asheghanehaye_fatima



اگر بايد زخمي داشته باشم
كه نوازشم كني بگو تا تمام دلم راشرحه شرحه كنم
زخم ها زيبايند و زيباتر آنكه تيغ را هم تو فرود آورده باشي تيغت سحر است ونوازشت معجزه و لبخندت تنظيمي از قواره نور و تيمار داري ات كرشمه اي ميان زخم و مرهم
عشق و زخم از يك تبارند اگر خويشاونديم يا نه
من سراپا زخمم
تو سراپا
همه انگشتِ نوازش باش



#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima




تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت
آن قدر بزرگ است که در خانه نگنجد

بیرون زده ام تا بدرم پرده ی شب را
کاین نعره ی دیوانه به کاشانه نگنجد



#حسين_منزوی


بپوش پنجره را ای برهنه! می ترسم
که چشم شور ستاره تو را نظر بزند!

غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند


#حسين_منزوی

@asheghanehaye_fatima
بگذار
دستت را،
در دستم گذارم
بی‌هیچ پروایی که دست عشق با ماست...

#حسين_منزوی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



اینکه گاه می‌خواهم، کز تو دست بردارم
حرف سردمهری نیست، مشکلی دگر دارم

با تو عشق می‌ورزم ای پریچه و خود نیز
از حضور این دره در میان خبر دارم

عشق من! اگر تقویم، بیست سال پس می‌رفت
می‌شد این مزاحم را، از میانه بردارم

مشکلم بهار توست، در خزان من، آری
آن‌چه پیش رو داری،من به پشت سر دارم...

ورنه خوب می‌دانی ـ بی‌توقف و جاری ـ
دم به دم به سوی تو،میل بیشتر دارم

ورنه دوست می‌دارم،سوی تو پریدن را
با تو پرکشیدن را،تا که بال و پر دارم

**
روی هرچه می‌خواهم، سایه‌ی تو افتاده‌ست
یعنی اینکه یک سودا با هزار سر دارم

سیر انفس و آفاق، نیست جز تماشایت
جاودانه باد این سیر، تا سر سفر دارم

چون تو می‌کنی یاری، فتح با من است، آری
ز اهتزاز گیسویت، بیرق ظفر دارم

ای ترانه‌ی شیرین در ترنم شعرم
تا نوازمت در خود، نِی نه، نی‌شکر دارم



#حسين_منزوی.
.

دلم مى خواست مى شد
ديدنت را هر شب و ...

هر شب .




#حسين_منزوی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



خورشید من! برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک، بگسلم

دل را قرار نیست، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به‌سوی تو، منزل به منزلم

کبر است یا تواضع اگر، باری این منم
کز عقل ناتمامم و در عشق کاملم

با اسم اعظمی که بجز رمز عشق نیست
بیرون کش از شکنجه‌ی این چاه بابلم

بعد از بهارها و خزان‌ها، تو بوده‌ای
ای میوه بهشتی از این باغ، حاصلم

تو آفتاب و من چو گل آفتاب گرد
چشمم به هر کجاست، تویی در مقابلم

دریا و تخته پاره و توفان و من، مگر
فانوس روشن تو رساند به ساحلم

شعرم ادای حق نتواند تو را، مگر
آسان کند به یاری تو «خواجه» مشکلم

«با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم»

#حسين_منزوی
Sowdaye Man "BaranHits.Ir"
Mohsen Namjoo
"سوداي من"


معشوق من! سوداي من آيا به سر داري
وز حال و روز من هنوز آيا خبر داري؟

با من خيالت همره است امشب
وز حال و روز من ــ اگر تو نيستي ــ او آگه است امشب


خواننده: #محسن_نامجو
شعر: #حسين_منزوی
آلبوم: #سوداي_من

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام‌ ای ‌خط ‌زده‌ کابوس هایم را‌ طلوعِ تو

از آفاقِ ‌پُر از آشوبِ ‌خواب ‌من ، سلام‌ ای ‌عشق


#حسين_منزوی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با تو ترسم به جنونم
بكشد كار ای يار!

من كه در عشق چنين شيفته وارم بی تو...





#حسين_منزوی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



می توانی آنقدر خسته باشی
که خواب را
که کابوس را
حتي مرگ را، پس بزنی؟
جهان جوابم کرده است
اتاق از هرای ديوان و هراس کرکسان آکنده است
چراغ را خاموش نکن می ترسم
زمزمه را نکش می ترسم
"آه
که اگر امشب
تنها همين امشب
صبحی داشته باشد
ديگر جهان هميشه آفتابی خواهد بود.."

#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima



چگونه مرگ بفرسایدت؟ مگر تو تنی؟
تو جان خالصی و تا همیشه جان تازه است

چگونه خون تو پامال ماه و سال شود؟
که چون بهار رسد، خون ارغوان تازه است

همیشه در دلم از حسرت تو کولاکی است
که مثل برف دی و باد مهرگان تازه است

#حسين_منزوی
هر که از ساقیِ عشق ِ تو
چو من باده گرفت ،
بی خود و
بی خرد و
بی خبر
وحیران شد
#عطار

مستم نتوانست کند غیر تو، بگذار
صد باده به جوش آيد و صدبار بکوشد


#حسين_منزوی


@asheghanehaye_fatima
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس

پرده در پرده همه خنیاگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس

#حسين_منزوی

@asheghanehaye_fatima
به شب سلام که بی‌تو رفیق راه من است
سیاه چادرش امشب، پناهگاه من است

به شب که آینه‌ی غربت مکدر من
به شب که نیمه‌ی تنهایی سیاه من است

همین نه من در شب را به یاوری زده‌ام
که وقت حادثه شب نیز در پناه من است

نه بیم سنگ فنایش به دل نه تیر بلا
پرنده‌ای که قُرق را شکسته آه من است

رسید هرکس و برقی به خرمنم زد و رفت
هر آنچه مانده ز خاکسترم گواه من است

در این کشاکش توفانی بهار و خزان
گلی که می‌شکند، عشق بی‌گناه من است

چرا نمی‌دری این پرده را؟ شب! ای شب من!
که در محاق تو دیری‌است تا که ماه من است

#حسين_منزوی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

شمیم پیرهنی با نسیم صبح فرست
که چشم در رهم ای گل، به بوی درمانت

#حسين_منزوی
خوشم به بند تو ، صیدت رها ز دام مکن
#حسين_منزوی

@asheghanehaye_fatima
مى خواست
عشق را بچشاند
به کامِ خلق
با طعمِ شير و شهد و شکر،
"مادر" آفريد...❤️

#حسين_منزوی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرسیدمش چگونه و کِی صبح می‌شود؟
چشمی ز هم گشود به ‌نرمی، جواب را…

#حسين_منزوی
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima