عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



🎼●آهنگ ایتالیایی: «شبی
ه هم» | "Simili"

🎙●خواننده: #لائورا_پائوزینی
#Laura_Pausini

□●برگردان: #اعظم_کمالی

فرارکردم
وقتی خودم رو توی یه هزارتو دیدم
بدون این‌که به فکر چاره‌ای باشم.
توی خونه‌ی خودم مهمون‌ام
با هجاهای عاشقانه‌ای که مثل غبار تمام سطوح رو پوشونده
اما تو از راه می رسی و با صدایی پایین حرفت رو می‌زنی
و بابت شباهتی که بین‌‌ ماست عذرخواهی می‌کنی
تو از کدوم سیاره‌ اومدی؟
با این چشم‌های نجیب( آروم) و روح پیچیده‌
من‌ در کنترل کردن صدای عصبانیت‌ام شبیه توام
رفتارم شبیه توست
یه بوسه روی پیشانی و بعد روی لب
شگفتی شبیه هم بودن همینه
لطافت شبیه هم بودن همینه
پشت‌گرمی میان دو نفری که شبیه همن
دیگه از خودم نمی‌پرسم
آیا بازم کسی پیدا می‌شه که سر طناب رو بگیره و دستی برسونه
تو به یادم انداختی که
کسی که پرواز می‌کنه یاد می‌گیره که افتادنش رو جدی نگیره
روش تو همینه
و دردت رو، قلبت رو ( احساست رو) توی یه مشتت پنهون می‌کنی.
تویی که می‌دونی من کی‌ام از راه می‌رسی
من‌در کنترل کردن صدای عصبانیت‌ام شبیه توام
رفتارم شبیه توست
یه بوسه روی پیشانی و بعد روی لب
شگفتی شبیه هم بودن
لطافت شبیه هم بودن
تو از راه می‌رسی و باعث می‌شی ترس از افتادن، از سرم بیفته
رفتارم شبیه توست
عین مردم آزاد و مردم اسیری که توی یه قفسن
رفتارم شبیه توست
بوسه‌ای روی پیشانی و بعد روی لب
شگفتی شبیه هم بودن
لطافت شبیه هم بودن
شور و شوقی برای شبیه هم بودن

Sono scappata via
quando mi sono vista dentro a un labirinto
senza decidere
Ospite in casa mia
con sillabe d’amore tutte al pavimento
come la polvere
Ma arrivi tu che parli piano
e chiedi scusa se ci assomigliamo
arrivi tu da che pianeta?
Occhi sereni anima complicata
anima complicata
Io così simile a te
a trasformare il suono della rabbia
io così simile a te
un bacio in fronte e dopo sulle labbra
la meraviglia di essere simili
la tenerezza di essere simili
la protezione tra esseri simili
Non mi domando più
se ci sarà qualcuno a tendere la rete
pronto a soccorrere
me lo ricordi tu
chi vola impara a sfottere le sue cadute
come a difenderle
e cosi fai tu e nascondi piano
la tosse e il cuore nella stessa mano
arrivi tu che sai chi sono
Io così simile a te
a trasformare il suono della rabbia
io così simile a te
un bacio in fronte e dopo sulle labbra
la meraviglia di essere simili
la tenerezza di essere simili
Arrivi tu che fai passare
la paura di precipitare
Io così simile a te
liberi e prigionieri della stessa gabbia
io cosi simile a te
un bacio in fronte e dopo sulle labbra
la meraviglia di essere simili
la tenerezza di essere simili
la commozione per essere simili

#موسیقی_ایتالیا
من همچون زنبوری
که شهدش را 
به گل‌هایش مدیون است
کلماتم را
به تو مدیونم
زیرا که من
عاشق توام

عزیزم!
پیش از جهنم 
پیش از بهشت
حتی پیش از آن‌که
جسمِ لرزانم
در میانِ خاک نهاده شود
عاشق توام

عشق من!
چه سخت است گام برداشتن 
در روزهای تشنگی
به سمتِ هزار دهانِ دلجوی تو...

آلدا مرینی | شاعر ایتالیایی
برگردان: اعظم کمالی

#آلدا_مرینی
#اعظم_کمالی



@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




‌روح من
پیراهنی به رنگ آبی‌آسمانی بود
روی صخره‌ای
نزدیک دریا
از تن به‌در آوردم‌اش
برهنه
کنار تو آمدم
در هیئت زنی.
هم‌چو یک زن پشت میز کنار تو نشستم
شراب نوشیدم و عطر رزها را نفس ‌کشیدم.
گفتی که زیبایی
شبیه زیبارویانی که در خواب دیده ‌بودی
همه‌چیز را از یاد بردم، کودکی‌هایم را، کشورم را
تنها دانایی‌ام مهربانی تو بود
که مرا اسیر خود کرده بود.
خندان آینه‌ای برداشتی و خواستی که خودم را تماشا کنم
دیدم که شانه‌هایم غبار گرفته‌
در حال فرو ریختن‌اند
دیدم که زیبایی‌ام
رنگ و رویی ندارد
و تنها خواسته‌اش یک‌چیز بود: نابود شدن
آه! مرا تنگ در آغوش‌ات بگیر
آن‌چنان که بی‌نیاز شوم از هر چیز دیگری.





#‌ادیت_سودرگران | Edith Södergran | فنلاند، ۱۹۲۳-۱۸۹۲ |

برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima


من همچون زنبوری
که شهدش را 
به گل‌هایش مدیون است
کلماتم را
به تو مدیونم
زیرا که من
عاشق توام

عزیزم!
پیش از جهنم 
پیش از بهشت
حتی پیش از آن‌که
جسمِ لرزانم
در میانِ خاک نهاده شود
عاشق توام

عشق من!
چه سخت است گام برداشتن 
در روزهای تشنگی
به سمتِ هزار دهانِ دلجوی تو...

آلدا مرینی | شاعر ایتالیایی
برگردان: اعظم کمالی

#آلدا_مرینی
#اعظم_کمالی
اگر به‌جای این قلب شکسته‌ی رنج‌‌دیده
ظرافت دختربچه‌ای را داشتم
و پاکی آب را به اندازه‌ی پاکی درون‌ام
که از ایثارهای افسانه‌‌گونه‌ی پیشین به‌جای مانده می‌دانستم
خاطرات بی‌‌معنای گذشته را
از تن بیرون می‌آوردم
و خودم را در تو غرق می‌کردم
در تویی که مرد من شده‌ای
من پربارترین قصه‌های سرزمین‌ام را
که هرگز به‌ثمر نمی‌نشینند
به تو مدیون‌ام
من
هم‌چو زنبوری که شهدش را
به گل‌ها مدیون است
کلمات‌ام را به تو مدیون‌ام
زیرا که عاشق توأم
عزیزم
پیش از جهنم
پیش از بهشت
حتا پیش از آن که
در میان جسم خاکی‌ ترسان‌ام نهاده شوم
عاشق توأم
عشق من
چه سخت است به سمت تو آمدن
با ارابه‌ی تن
در روزهای تشنه‌گی
به سمت دهان هزار دل‌جوی تو آمدن‌.



#آلدا_مرینی | Alda Merini | ایتالیا، ۲۰۰۹--۱۹۳۱ |

برگردان: #اعظم_کمالی

@asheghanehaue_fatima
‍ ‍
■وحشت‌ناک ‌دوست‌ات دارم

وحشت‌ناک دوست‌ات دارم
اگر هر بار که به تو فکر می‌کنم
گلی شکفته می‌شد
تمام بیابان‌ها آکنده می‌شدند از گل.
می‌توانم نفس کشیدن را از یاد ببرم
اما اندیشیدن به تو را
هرگز.
عشق‌های بزرگ را نه می‌توان دید و نه می‌توان لمس کرد
که تنها با قلب حس می‌شوند.
عشق چیزی برای بخشیدن ندارد الا خودش
عشق چیزی نمی‌پذیرد الا از خودش
عشق نه فرمانده است و نه فرمان‌بر
عشق برای عشق کافی‌ست
هر آن‌جا که عشق رفت برو.

■Ti amo terribilmente

Ti amo terribilmente,
se sbocciasse un fiore ogni volta che ti penso,
ogni deserto ne sarebbe pieno…
Potrei dimenticarmi di respirare ma non di pensare a te.
Il grande amore non si può vedere né toccare, si può sentire solo con il cuore.
L'amore non dà nulla se non sé stesso,
non coglie nulla se non da sé stesso
L'amore non possiede né è posseduto: l'amore basta all'amore.
Segui l'amore

#جبران_خلیل_جبران | Gibran Khalil Gibran | لبنان-آمریکا، ۱۹۳۱ - ۱۸۸۳ |

برگردان: #اعظم_کمالی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



🎼●آهنگ ایتالیایی: «زن‌ها عاشق می‌شوند»
"Le Donne Ama
no"

🎙●خواننده: #پپینو_دی_کاپری
#Peppino_Di_Capri

□●برگردان: #اعظم_کمالی

Non le cambierai
sono l'amore
fragili ma poi
più forti di noi
non le cambierai
sono la luce
sono la poesia
quella che ogni notte
scriverai per lei
نمی‌توانی تغییرشان دهی
آن‌ها عشق‌اند
شکننده‌ اما بسیار قوی‌تر از ما هستند
نمی‌توانی تغییرشان دهی
زن‌ها نورند
شعرند
همان شعری که هر شب
برایش (برای یک زن) می‌نویسی

le donne amano
con tutta l'anima
ad occhi chiusi stanno lì a sognare
quando promettono sai non tradiscono mai
زن‌ها با تمام وجود
عاشق می‌شوند
و با چشم‌های بسته رؤیا می‌بینند
و هنگامی که قولی می‌دهند (عهدی می‌بندند) می‌دانی هرگز خیانت نمی‌کنند

le donne amano
e ti perdonano
bambine sempre complicate
che si nascondono dietro un semplice no
زن‌ها عاشق می‌شوند
و تو را می‌بخشند
دختر بچه‌هایی هماره پیچیده‌
که خود را پشت یک «نه» ساده پنهان می‌کنند

le donne sono il bacio di una sera
il profumo della primavera
che tu cercherai a Capri con lei
زن‌ها بوسه‌ی شب‌اند
عطر بهارند
که تو با او در جزیره‌ی کاپری به دنبال آن عطر و بوسه‌ای.

le donne vivono su di una nuvola nel loro mondo fatto d'illusioni
e quando sono nei guai non lo ammettono mai
زن‌ها به روی ابری از دنیای خیالی خودشان زندگی می‌کنند
و وقتی در دردسری بیفتند هرگز آن را نمی‌پذیرند
le donne amano
e quando amano
lo fanno senza pudore
perché è amore
زن‌ها عاشق می‌شوند
و هنگامی که عاشق می‌شوند
بی‌هیچ شرم و خجالتی عاشقی می‌کنند
چرا که عشق است
le donne amano
senza una logica
quel universo non lo puoi capire
ma poi sorridono
il cuore ha già detto di sì
زن‌ها عاشق می‌شوند
بی‌هیچ منطقی
دنیای‌شان را نمی‌توانی درک کنی
اما هنگامی که لبخند می‌زنند
یعنی قلب‌شان گفته آری

le donne fingono ma se ti vogliono nessuno al mondo le può fermare
per amore sai non lo nascondono mai
زن‌ها خیالاتی‌اند
اما اگر تو را بخواهند کسی در دنیا نمی‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد
می‌دانی، به خاطر عشق هرگز چیزی را پنهان نمی‌کنند

le donne sono il bacio di una sera
una musica leggera che tu ballerai soltanto con lei!
زنعها بوسه‌ی شب‌اند
موسیقی ملایمی که تو تنها با آن می‌رقصی

Le donne amano
e se ti vogliono nessuno al mondo le può fermare
perché in amore no, non si arrendono mai
زن‌ها عاشق می‌شوند
و اگر تو را بخواهند، کسی در دنیا نمی‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد
چراکه در عشق هرگز، هرگز تسلیم نمی‌شوند

le donne sono il bacio di una sera
le pazzie che rifaresti ancora
soltanto per lei
soltanto con lei
le donne amano...
زنها بوسه‌ی شب‌اند
دیوانگی‌هایی که هنوز بخاطر او دوباره انجام‌شان می‌دهی
زن‌ها عاشق می‌شوند

#موسیقی_ایتالیا
Forwarded from اتچ بات
هنوز از فکر کردن به تو دست برنداشتم
بارها خواستم بهت بگم.
‌خواستم برات بنویسم که دل‌ام می‌خواد که برگردم
که دل‌تنگت‌ام
که بهت فکر می‌کنم
اما دنبالت نمی‌گردم.
حتا برات ننوشتم سلام
نمی‌دونم حالت چطوره
اما دل‌ام می‌خواد بدونم چطوری.
برنامه‌ای داری؟
امروز خندیدی؟
چه خوابی دیدی؟
بیرون رفتی؟
کجا رفتی؟
فکر و خیالی داشتی؟
چیزی خوردی؟
دوست دارم به دنبالت بیام و پیدات کنم
اما حس‌وحالش رو توانش رو ندارم‌
توام نداری.
و حالا جفت‌مون بیهوده منتظریم.
به هم فکر می‌کنیم .
من رو به یادت بمونه.
و یادت بمونه که به تو فکر می‌کنم
تو نمی‌دونی من اما هر روز تو رو زندگی می‌کنم
(نفس می‌کشم)
که از تو بنویسم
و یادت بمونه که دنبال چیزی بودن و فکر کردن دوتا چیز متفاوتن
و من به تو فکر می‌کنم
اما دنبالت نمی‌گردم

Non ho smesso di pensarti,
vorrei tanto dirtelo.
Vorrei scriverti che mi piacerebbe tornare,
che mi manchi
e che ti penso.
Ma non ti cerco.
Non ti scrivo neppure ciao.
Non so come stai.
E mi manca saperlo.
Hai progetti?
Hai sorriso oggi?
Cos’hai sognato?؟
Esci?
Dove vai?
Hai dei sogni?
Hai mangiato?
Mi piacerebbe riuscire a cercarti.
Ma non ne ho la forza.
E neanche tu ne hai.
Ed allora restiamo ad aspettarci invano.
E pensiamoci
E ricordami
E ricordati che ti penso,
che non lo sai ma ti vivo ogni giorno,
che scrivo di te.
E ricordati che cercare e pensare son due cose diverse.
Ed io ti penso
ma non ti cerco.

#چارلز_بوکوفسکی | Charles Bukowski |

برگردان: #اعظم_کمالی

🔺برگردان این شعر از روی ترجمه‌ی ایتالیایی انجام شده است

🗓●امروز شانزدهم اوت زادروز «هاینریش چارلز بوکوفسکی» (زاده‌ی ۱۶ اوت ۱۹۲۰ آلمان- درگذشته‌ی ۹ مارس ۱۹۹۴ آمریکا) شاعر و داستان‌نویس آمریکایی‌-آلمانی است.

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



اگر برخی از کلمات بی‌ارزش من
خوش‌آیند تو باشند
و تو
این را فقط با نگاه‌ات به من بگویی
گل از گل‌ام می‌شکفد و
خنده‌ای از سر شوق می‌کنم
اما در خود می‌لرزم
چونان مادری که
رنگ می‌بازد
اگر رهگذری به او بگوید
فرزندت چه زیباست.



#آنتونیا_پوتزی | Antonia Pozzi | ایتالیا، ۱۹۱۲-۱۹۳۸ |

برگردان: #اعظم_کمالی

@asheghanehaye_fatima

■من زن‌ام

کسی نم
ی‌تواند حدس بزند
وقتی سکوت پیشه کرده‌ام‌
چه می‌گویم.
که را می‌بینم
وقتی چشم‌هایم را می‌بندم
چگونه در تنگنا به سر می‌برم وقتی در تنگنایم
و چه را می‌جویم وقتی دست‌هایم را دراز می‌کنم.
هیچ‌کس، هیچ‌کس نمی‌داند
چه وقت گرسنه‌ام چه وقت سفر می‌کنم
چه وقت قدم برمی‌دارم و چه وقت گم می‌شوم
کسی نمی‌داند رفتن برای من بازگشتن است
و بازگشتن، پاپس‌کشیدن است
کسی نمی‌داند که ناتوانی‌ام نقاب ا‌ست
توانایی‌ام نقاب‌ است
و آن‌چه در راه است طوفان است.
دیگران بر این باورند که همه‌چیز را می‌دانند
می‌گذارم خیال کنند که می‌دانند و
خلق می‌کنم.

برایم قفسی ساخته‌اند
تا آزادی‌ پیش‌کشی از جانب آن‌ها باشد
تا قدردانی کنم، تمکین کنم،
من اما آزاد بوده‌ام‌،
پیش از آن‌ها، پس از آن‌ها،
با آن‌ها، بی‌آن‌ها
من در شکست و در پیروزی
آزادم.
زندان‌ام اراده‌ام است
و کلید زندان‌ام زبان آن‌هاست
اما زبان‌شان به دور انگشت‌ آرزوی من پیچیده شده‌ است
و هرگز قادر نخواهند بود آرزوی مرا تحت‌سلطه‌ی خود درآورند.
من زن‌ام.
آن‌ها بر این باورند که آزادی‌ام را مالک و صاحب اختیارند
می‌گذارم چنین فکر کنند
و اتفاق میفتم‌.


@asheghanehaye_fatima

#جمانه_حداد | لبنان، ۱۹۷۰ |

برگردان: #اعظم_کمالی

🔺برگردان این شعر از روی ترجمه‌ی ایتالیایی انجام شده است