@asheghanehaye_fatima
هیح چیز بهراستی وحشتناکتر از
تنها بودن در خانه نیست، با کسی و با چیزی)
تو رفته ای.
خنده و یاس به خیابان جان میدهند
به پنجره تکیه دادهام، اشباح را مینگرم
مردی، زنی را در پارک در آغوش کشیده است.
تمامش کن
و بسیار آهسته (چرا ؟ یا مبادا که بفهمیم)
و بسیار آهسته میشنوم که کسی
دارد از پله ها بالا می آید، بهدقت
(به دقت پله های مفروش را یکی بعد از دیگری میپیماید. در سکوت، از پله های مفروش وحشت صعود می کند)
و پیوسته چیزی را می بینم
به آرامی سیگاری را پک میزند (در آینه
کتاب: شعرهایی از اُو
#ای_ای_کامینگز
ترجمه: #سیروس_شمیسا
هیح چیز بهراستی وحشتناکتر از
تنها بودن در خانه نیست، با کسی و با چیزی)
تو رفته ای.
خنده و یاس به خیابان جان میدهند
به پنجره تکیه دادهام، اشباح را مینگرم
مردی، زنی را در پارک در آغوش کشیده است.
تمامش کن
و بسیار آهسته (چرا ؟ یا مبادا که بفهمیم)
و بسیار آهسته میشنوم که کسی
دارد از پله ها بالا می آید، بهدقت
(به دقت پله های مفروش را یکی بعد از دیگری میپیماید. در سکوت، از پله های مفروش وحشت صعود می کند)
و پیوسته چیزی را می بینم
به آرامی سیگاری را پک میزند (در آینه
کتاب: شعرهایی از اُو
#ای_ای_کامینگز
ترجمه: #سیروس_شمیسا
هیح چیز بهراستی وحشتناکتر از
تنها بودن در خانه نیست، با کسی و با چیزی
تو رفتهای.
خنده و یاس به خیابان جان میدهند
به پنجره تکیه دادهام، اشباح را مینگرم
مردی، زنی را در پارک در آغوش کشیده است.
تماماش کن
و بسیار آهسته (چرا؟ یا مبادا که بفهمیم)
و بسیار آهسته میشنوم که کسی
دارد از پلهها بالا میآید، بهدقت
(بهدقت پلههای مفروش را یکی بعد از دیگری میپیماید. در سکوت، از پله های مفروش وحشت صعود میکند)
و پیوسته چیزی را میبینم
به آرامی سیگاری را پک میزند (در آینه)
■●شاعر: #ای_ای_کامینگز | #ادوارد_استلین_کامینگز | "E. E. Cummings" | آمریکا، ۱۹۶۲-۱۸۹۴ |
■●برگردان: #سیروس_شمیسا
@asheghanehaye_fatima
تنها بودن در خانه نیست، با کسی و با چیزی
تو رفتهای.
خنده و یاس به خیابان جان میدهند
به پنجره تکیه دادهام، اشباح را مینگرم
مردی، زنی را در پارک در آغوش کشیده است.
تماماش کن
و بسیار آهسته (چرا؟ یا مبادا که بفهمیم)
و بسیار آهسته میشنوم که کسی
دارد از پلهها بالا میآید، بهدقت
(بهدقت پلههای مفروش را یکی بعد از دیگری میپیماید. در سکوت، از پله های مفروش وحشت صعود میکند)
و پیوسته چیزی را میبینم
به آرامی سیگاری را پک میزند (در آینه)
■●شاعر: #ای_ای_کامینگز | #ادوارد_استلین_کامینگز | "E. E. Cummings" | آمریکا، ۱۹۶۲-۱۸۹۴ |
■●برگردان: #سیروس_شمیسا
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر و دکلمه ...
#پاییز
شعری از : #سیروس_شمیسا
دکلمه و خوانش : #محمد_صالح_علاء
اگر عصرِ پاییز آمد
بگو خواب هستم
بگو خستهام
بگو حالِ باغ و بیابان ندارم
چه میخواهد از من خزانِ جوانی
که این روزها
تازه از گَردِ میدان رسیده است
و پیشینهی باغ ها را
نخوانده و ندیده است
نمیداند این جادهها
از کجای زمانها کشیده است
همین برگ میریزد وقت و بیوقت
در باغها گیروداری به پا کردهاست
نَه ... این فصلها فصلِ من نیست ...
@asheghanehaye_fatima
#پاییز
شعری از : #سیروس_شمیسا
دکلمه و خوانش : #محمد_صالح_علاء
اگر عصرِ پاییز آمد
بگو خواب هستم
بگو خستهام
بگو حالِ باغ و بیابان ندارم
چه میخواهد از من خزانِ جوانی
که این روزها
تازه از گَردِ میدان رسیده است
و پیشینهی باغ ها را
نخوانده و ندیده است
نمیداند این جادهها
از کجای زمانها کشیده است
همین برگ میریزد وقت و بیوقت
در باغها گیروداری به پا کردهاست
نَه ... این فصلها فصلِ من نیست ...
@asheghanehaye_fatima