@asheghanehaye_fatima
■اگر تو نباشی
اگر تو نباشی
و یا اگر تو را لحظهیی نبینم
میدانی چه میشود؟
خورشید برای همیشه خاموش میشود و شاید تمامِ هستی
آسمان برای شبهای سردش چارهیی زنانه میجوید
و مییابد
فقط آیا ممکن است بهآن ظلمت عادت داد
روحی را که با خورشید و آسمانها خوگر شده است
این روحِ زخمی را...؟
اگر تو نباشی
اگر رؤیای یافتنِ تو نیز محال باشد
میپنداری خواهم زیست؟
اگر فقط رؤیا بهلحظهی افول و خاموشی قائل باشد
نگاهام سرد میشود، یخ میبندد، همینکه از تو جدا شود در هم میشکند
و چه غمانگیز است
زمانیکه زندهگی بهوجود و بهروح بازمیگردد
آن هنگام گمان میکنی من و قلبام
این قلبِ ناسورِ من
خواهیم زیست اگر تو را از دست بدهیم؟
اگر تو نباشی
این یک اعترافِ صادقانه و صمیمانه است
نمیتوانم زندهگی کنم، اگر تو نباشی
پیوندی خجسته است رابطهی ما
اما نمیدانم این پیوند، حال را یا روح را، کدامیک را درهم میشکند؟
شباهنگام
نزدیکیِ غروب، بهوقتِ آرامش و سکوت و سکونِ مطلق بهاین اندیشیدم:
بدک هم نیست همآغوشی و گریستن
اما دریغ
اگر بهگریستن ختم شود زندهگی
#توفیک_فیکرت | #توفیق_فکرت | Tevfik Fikret | ترکیه، ۱۹۱۵-۱۸۶۷ |
■برگردان: #هنگامه_حیدری
■اگر تو نباشی
اگر تو نباشی
و یا اگر تو را لحظهیی نبینم
میدانی چه میشود؟
خورشید برای همیشه خاموش میشود و شاید تمامِ هستی
آسمان برای شبهای سردش چارهیی زنانه میجوید
و مییابد
فقط آیا ممکن است بهآن ظلمت عادت داد
روحی را که با خورشید و آسمانها خوگر شده است
این روحِ زخمی را...؟
اگر تو نباشی
اگر رؤیای یافتنِ تو نیز محال باشد
میپنداری خواهم زیست؟
اگر فقط رؤیا بهلحظهی افول و خاموشی قائل باشد
نگاهام سرد میشود، یخ میبندد، همینکه از تو جدا شود در هم میشکند
و چه غمانگیز است
زمانیکه زندهگی بهوجود و بهروح بازمیگردد
آن هنگام گمان میکنی من و قلبام
این قلبِ ناسورِ من
خواهیم زیست اگر تو را از دست بدهیم؟
اگر تو نباشی
این یک اعترافِ صادقانه و صمیمانه است
نمیتوانم زندهگی کنم، اگر تو نباشی
پیوندی خجسته است رابطهی ما
اما نمیدانم این پیوند، حال را یا روح را، کدامیک را درهم میشکند؟
شباهنگام
نزدیکیِ غروب، بهوقتِ آرامش و سکوت و سکونِ مطلق بهاین اندیشیدم:
بدک هم نیست همآغوشی و گریستن
اما دریغ
اگر بهگریستن ختم شود زندهگی
#توفیک_فیکرت | #توفیق_فکرت | Tevfik Fikret | ترکیه، ۱۹۱۵-۱۸۶۷ |
■برگردان: #هنگامه_حیدری
@asheghanehaye_fatima
اگر تو نباشی
و یا اگر تو را لحظهیی نبینم
میدانی چه میشود؟
خورشید برای همیشه خاموش میشود و شاید تمامِ هستی
آسمان برای شبهای سردش چارهیی زنانه میجوید
و مییابد
فقط آیا ممکن است بهآن ظلمت عادت داد
روحی را که با خورشید و آسمانها خوگر شده است
این روحِ زخمی را...؟
اگر تو نباشی
اگر رؤیای یافتنِ تو نیز محال باشد
میپنداری خواهم زیست؟
اگر فقط رؤیا بهلحظهی افول و خاموشی قائل باشد
نگاهام سرد میشود، یخ میبندد، همینکه از تو جدا شود در هم میشکند
و چه غمانگیز است
زمانیکه زندهگی بهوجود و بهروح بازمیگردد
آن هنگام گمان میکنی من و قلبام
این قلبِ ناسورِ من
خواهیم زیست اگر تو را از دست بدهیم؟
اگر تو نباشی
این یک اعترافِ صادقانه و صمیمانه است
نمیتوانم زندهگی کنم، اگر تو نباشی
پیوندی خجسته است رابطهی ما
اما نمیدانم این پیوند، حال را یا روح را، کدامیک را درهم میشکند؟
شباهنگام
نزدیکیِ غروب، بهوقتِ آرامش و سکوت و سکونِ مطلق بهاین اندیشیدم:
بدک هم نیست همآغوشی و گریستن
اما دریغ
اگر بهگریستن ختم شود زندهگی
#توفیک_فیکرت
اگر تو نباشی
و یا اگر تو را لحظهیی نبینم
میدانی چه میشود؟
خورشید برای همیشه خاموش میشود و شاید تمامِ هستی
آسمان برای شبهای سردش چارهیی زنانه میجوید
و مییابد
فقط آیا ممکن است بهآن ظلمت عادت داد
روحی را که با خورشید و آسمانها خوگر شده است
این روحِ زخمی را...؟
اگر تو نباشی
اگر رؤیای یافتنِ تو نیز محال باشد
میپنداری خواهم زیست؟
اگر فقط رؤیا بهلحظهی افول و خاموشی قائل باشد
نگاهام سرد میشود، یخ میبندد، همینکه از تو جدا شود در هم میشکند
و چه غمانگیز است
زمانیکه زندهگی بهوجود و بهروح بازمیگردد
آن هنگام گمان میکنی من و قلبام
این قلبِ ناسورِ من
خواهیم زیست اگر تو را از دست بدهیم؟
اگر تو نباشی
این یک اعترافِ صادقانه و صمیمانه است
نمیتوانم زندهگی کنم، اگر تو نباشی
پیوندی خجسته است رابطهی ما
اما نمیدانم این پیوند، حال را یا روح را، کدامیک را درهم میشکند؟
شباهنگام
نزدیکیِ غروب، بهوقتِ آرامش و سکوت و سکونِ مطلق بهاین اندیشیدم:
بدک هم نیست همآغوشی و گریستن
اما دریغ
اگر بهگریستن ختم شود زندهگی
#توفیک_فیکرت