برادر بزرگترم تازنده بود، در مزرعه کار نمیکرد. وقتی مُرد، لباس هایش را مترسک مزرعه می پوشید.
صبح روز بعد مترسک را با لباس هایش برده بودند، هرچه گشتیم پیدا نشد!
مزرعه مان ازصدای کلاغ ها، سیاه شد. چهل سالِ بعد که پیردخترِ همسایه مُرد، مترسک را توی اتاقش پیدا کردند، در حالیکه دکمه های پیراهنش باز بود ...
@asheghanehaye_fatima
#علی_ناصری
#مترسک
صبح روز بعد مترسک را با لباس هایش برده بودند، هرچه گشتیم پیدا نشد!
مزرعه مان ازصدای کلاغ ها، سیاه شد. چهل سالِ بعد که پیردخترِ همسایه مُرد، مترسک را توی اتاقش پیدا کردند، در حالیکه دکمه های پیراهنش باز بود ...
@asheghanehaye_fatima
#علی_ناصری
#مترسک