@asheghanehaye_fatima
دنيای وارونهایست!
هرچه بيشتر خودم را در آينه میبينم
بيشتر دلم برای تو تنگ میشود...
📖 #چند_كلمه_قرمز_روی_آينه
#ستاره_جوادزاده
دنيای وارونهایست!
هرچه بيشتر خودم را در آينه میبينم
بيشتر دلم برای تو تنگ میشود...
📖 #چند_كلمه_قرمز_روی_آينه
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
انگار آتش روشن كرده باشی
همه جا روشن شده بود
گرم بودم... گرم
و دودي كه به هوا می رفت
از هزار كيلومتری مان پيدا بود!
امروز
با آتش ی كه نه نور دارد
نه گرما
نه دود
نگو دوستت دارم!
نگو!
📖 #چند_كلمه_قرمز_روي_آينه
#ستاره_جوادزاده
انگار آتش روشن كرده باشی
همه جا روشن شده بود
گرم بودم... گرم
و دودي كه به هوا می رفت
از هزار كيلومتری مان پيدا بود!
امروز
با آتش ی كه نه نور دارد
نه گرما
نه دود
نگو دوستت دارم!
نگو!
📖 #چند_كلمه_قرمز_روي_آينه
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
دهانت را بمن بده
مي خواهم حرف بزنم
راست بگويم
بدون بوسه هاي مزاحم
كه ميان حرفم مي پرند و
در يك لحظه ناگهان هزار دروغ را در دهان تو مي گذارند
هميشه با خودم حرف مي زدم
و مثل ليواني خالي پرم از صداهاي پيچيده
كه هرچه حرف مي شنود
با هيچ هوايي پر نمي شود
و هميشه در اوهام خود
دارد چيزي را حل مي كند
حالا باتو حرف مي زنم
از همه چيز...
باتو از يك رژ صورتي حرف مي زنم
يك رژ كثيف كه خودش را
به نامه هاي تو مي چسباند
و فكر مي كند بوي مانده ي يك رژ
تورا به ياد بوسه هاي قديم مي اندازد
يك رژ صورتي كه مي خواهد زمان را به عقب برگرداند
و نمي فهمد
كه ديگر اين دندان هاي خنده دار هم مي دانند
كه تكليف خنده هاي از تاريخ گذشته مرا
هيچ لطيفه اي روشن نمي كند
با تو حرف مي زنم
از يك ساعت مچي زنانه كه عقربه هايش را
براي گذشتن از سالها تنهايي
تيز كرده ام
از يك عينك دودي
كه مي تواند با دو شيشه ي سياهش روزهايم را نديده بگيرد
و بگذارد خيلي آرام
گريه ام را پشت خونسردي اش پنهان كنم
از رفتن
از نرفتن باتو حرف مي زنم
و ديگر چه فرق مي كند از چه حرف بزنم
همين كه گوشي دستت باشد
كافي ست.
#ستاره_جوادزاده
از مجموعه چند كلمه قرمز روي آينه
دهانت را بمن بده
مي خواهم حرف بزنم
راست بگويم
بدون بوسه هاي مزاحم
كه ميان حرفم مي پرند و
در يك لحظه ناگهان هزار دروغ را در دهان تو مي گذارند
هميشه با خودم حرف مي زدم
و مثل ليواني خالي پرم از صداهاي پيچيده
كه هرچه حرف مي شنود
با هيچ هوايي پر نمي شود
و هميشه در اوهام خود
دارد چيزي را حل مي كند
حالا باتو حرف مي زنم
از همه چيز...
باتو از يك رژ صورتي حرف مي زنم
يك رژ كثيف كه خودش را
به نامه هاي تو مي چسباند
و فكر مي كند بوي مانده ي يك رژ
تورا به ياد بوسه هاي قديم مي اندازد
يك رژ صورتي كه مي خواهد زمان را به عقب برگرداند
و نمي فهمد
كه ديگر اين دندان هاي خنده دار هم مي دانند
كه تكليف خنده هاي از تاريخ گذشته مرا
هيچ لطيفه اي روشن نمي كند
با تو حرف مي زنم
از يك ساعت مچي زنانه كه عقربه هايش را
براي گذشتن از سالها تنهايي
تيز كرده ام
از يك عينك دودي
كه مي تواند با دو شيشه ي سياهش روزهايم را نديده بگيرد
و بگذارد خيلي آرام
گريه ام را پشت خونسردي اش پنهان كنم
از رفتن
از نرفتن باتو حرف مي زنم
و ديگر چه فرق مي كند از چه حرف بزنم
همين كه گوشي دستت باشد
كافي ست.
#ستاره_جوادزاده
از مجموعه چند كلمه قرمز روي آينه
@asheghanehaye_fatima
مي مانم
با بوسه هاي روي پيشاني ام چه كنم
و خاطرات باد كرده ى روي دستم را
كجاي زمين بگذارم.
يكي يكي
خودم را در كمد مى آويزم
ودستانم را روى چشمانم پنهان مى كنم
سينه به سينه
اين به من رسيده بود
تا زني كه به باد مي رود
دسته گلي شود به آب؟
آسمان
پشت پنجره
شكسته
اجاق كور آسمان گرمم نمى كند
چقدر گفتم
نيمه هاي شب خوابم ببر
گيج ميخورم كه توي حرف روزنامه ها بدوم
تمام بعدازظهر را جويده ام و صداي عقربه ها در آمده است
با چشمهاى بسته امشب
دراز مى كشم و كف اتاق
پر از فكرهاي كوچك غمگين مى شود
مى نشينم
مى ايستم
مى خندم و قدم مى زنم
كسى نيست
آن وقت ها هم كه كسي بود
تو نبودي.
#ستاره_جوادزاده
مي مانم
با بوسه هاي روي پيشاني ام چه كنم
و خاطرات باد كرده ى روي دستم را
كجاي زمين بگذارم.
يكي يكي
خودم را در كمد مى آويزم
ودستانم را روى چشمانم پنهان مى كنم
سينه به سينه
اين به من رسيده بود
تا زني كه به باد مي رود
دسته گلي شود به آب؟
آسمان
پشت پنجره
شكسته
اجاق كور آسمان گرمم نمى كند
چقدر گفتم
نيمه هاي شب خوابم ببر
گيج ميخورم كه توي حرف روزنامه ها بدوم
تمام بعدازظهر را جويده ام و صداي عقربه ها در آمده است
با چشمهاى بسته امشب
دراز مى كشم و كف اتاق
پر از فكرهاي كوچك غمگين مى شود
مى نشينم
مى ايستم
مى خندم و قدم مى زنم
كسى نيست
آن وقت ها هم كه كسي بود
تو نبودي.
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
پيراهنت را در خيابان ديده ام
باراني ات را در باران
و سيگارت را
بين دوهزار انگشت غريبه
انگار تورا ميان شهر قسمت كرده اند
و سهم همه را داده اند!
لبخندت را داده اند به هم
عطرت را
به عابراني كه از كنارم مي گذرند
و نامت را
تكه تكه در نامشان پنهان كرده اند... تورا ميان شهر قسمت كرده اند و سهم همه را داده اند
و دلتنگي ات
براي من مانده ست.
.ستاره_جوادزاده#
#ستاره_جوادزاده
پيراهنت را در خيابان ديده ام
باراني ات را در باران
و سيگارت را
بين دوهزار انگشت غريبه
انگار تورا ميان شهر قسمت كرده اند
و سهم همه را داده اند!
لبخندت را داده اند به هم
عطرت را
به عابراني كه از كنارم مي گذرند
و نامت را
تكه تكه در نامشان پنهان كرده اند... تورا ميان شهر قسمت كرده اند و سهم همه را داده اند
و دلتنگي ات
براي من مانده ست.
.ستاره_جوادزاده#
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
تو هم يكروز
وقتي صدايت را صاف مي كني ، مي بيني
از بين نام هاي جهان
هيچ نامي انقدر عاشقانه نيست
كه به بخاطر بياوري
و ديگر هيچ كس
هيچ وقت
تنهاتر ازينت نخواهد كرد
و روزي كه دستهايت را در باغچه مي كاري
فهميده اي
كه هيچ دستي انقدر مرد نيست
كه مچ زنانه ات را به زمين نكوبد..
تو هم يك روز در تنهايي خيابان قدم مي زني
قدم مي زني
قدم مي زني
و يكجا به خودت مي گويي
نگاه كن...
چه منظره اي !
چه غم انگيز...
كه در اينهمه پيراهن مردانه
هيچكس نيست!
#ستاره_جوادزاده
تو هم يكروز
وقتي صدايت را صاف مي كني ، مي بيني
از بين نام هاي جهان
هيچ نامي انقدر عاشقانه نيست
كه به بخاطر بياوري
و ديگر هيچ كس
هيچ وقت
تنهاتر ازينت نخواهد كرد
و روزي كه دستهايت را در باغچه مي كاري
فهميده اي
كه هيچ دستي انقدر مرد نيست
كه مچ زنانه ات را به زمين نكوبد..
تو هم يك روز در تنهايي خيابان قدم مي زني
قدم مي زني
قدم مي زني
و يكجا به خودت مي گويي
نگاه كن...
چه منظره اي !
چه غم انگيز...
كه در اينهمه پيراهن مردانه
هيچكس نيست!
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
قلبم را از سينه درآوردم
چراغ را خاموش كردم
و خوابيدم
مطمئنم
ديگر هيچ زخمی بيدارم نخواهد كرد
#ستاره_جوادزاده
قلبم را از سينه درآوردم
چراغ را خاموش كردم
و خوابيدم
مطمئنم
ديگر هيچ زخمی بيدارم نخواهد كرد
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
انگار آتش روشن كرده باشي
همه جا روشن شده بود
گرم بود... گرم
و دودى كه به هوا مى رفت
از هزاركيلومترى مان پيدا بود
امروز
با آتشى كه نه نور دارد
نه گرما
نه دود
نگو دوستت دارم!
نگو...
#ستاره_جوادزاده
انگار آتش روشن كرده باشي
همه جا روشن شده بود
گرم بود... گرم
و دودى كه به هوا مى رفت
از هزاركيلومترى مان پيدا بود
امروز
با آتشى كه نه نور دارد
نه گرما
نه دود
نگو دوستت دارم!
نگو...
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
یکی نیامد به شانه ام بزند
که: هی دختر!
بلند شو ایستگاه آخر است...
خوابم برده بود
خواب عاشقانه های جهان را میدیدم...
#ستاره_جوادزاده
یکی نیامد به شانه ام بزند
که: هی دختر!
بلند شو ایستگاه آخر است...
خوابم برده بود
خواب عاشقانه های جهان را میدیدم...
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
.
باران و پاييزش را مى گذارم پشت در
تا بادهاى دوره گرد هم شعری براى خواندن داشته باشند ..
فرصت برای گريه آن قدر زياد است كه..،
خيابان را مى گذارم تمام فصول پشت ويترين ها بماند
كفش ها را مى گذارم هر جا كه شد جفت شوند
بگذار باران
پشت هر پنجره ای كه دلش خواست ببارد
مى ايستم پشت پنجره
بی فنجان چايی كه در دستهايم سرد شود
و بی آن كه هوای پاييز اشكم را در آورده باشد
مى ايستم پشت پنجره
شعر ها را رها مى كنم
حرف ها را رها مى كنم
و ذهن قاصدك ها از خانه ى ما دور مى شود...
#ستاره_جوادزاده
.
باران و پاييزش را مى گذارم پشت در
تا بادهاى دوره گرد هم شعری براى خواندن داشته باشند ..
فرصت برای گريه آن قدر زياد است كه..،
خيابان را مى گذارم تمام فصول پشت ويترين ها بماند
كفش ها را مى گذارم هر جا كه شد جفت شوند
بگذار باران
پشت هر پنجره ای كه دلش خواست ببارد
مى ايستم پشت پنجره
بی فنجان چايی كه در دستهايم سرد شود
و بی آن كه هوای پاييز اشكم را در آورده باشد
مى ايستم پشت پنجره
شعر ها را رها مى كنم
حرف ها را رها مى كنم
و ذهن قاصدك ها از خانه ى ما دور مى شود...
#ستاره_جوادزاده
از اندوه تو ممنونم
كه لای در را باز گذاشت
و آن چراغ كوچك را روشن نگه داشت
تا هر ساعتی شد، برگردم
هيچ كجا مثل اندوه تو،
خانهء من نمیشود
#ستاره_جوادزاده
كه لای در را باز گذاشت
و آن چراغ كوچك را روشن نگه داشت
تا هر ساعتی شد، برگردم
هيچ كجا مثل اندوه تو،
خانهء من نمیشود
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
⚜
چه تَن غمگينی!
تَنی كه در آهنگ دوست داشتنت
نه زيسته باشد !
نه مرده باشد !
نه رقصيده باشد...
نُت های خستگی ست
روز و شبی كه با انگشتهای تو كوك نمی شود
دوستت دارم
و به صداي تو گوش می كنم
دوستت دارم
و همه چيز اين دنيا را آهنگی غمگين
به هم ربط داده ست...
#ستاره_جوادزاده
⚜
چه تَن غمگينی!
تَنی كه در آهنگ دوست داشتنت
نه زيسته باشد !
نه مرده باشد !
نه رقصيده باشد...
نُت های خستگی ست
روز و شبی كه با انگشتهای تو كوك نمی شود
دوستت دارم
و به صداي تو گوش می كنم
دوستت دارم
و همه چيز اين دنيا را آهنگی غمگين
به هم ربط داده ست...
#ستاره_جوادزاده
پيراهنت دوخت كجاست؟
و كفش هايت بوي پوست
كدام زبان بسته را بدهد بهتر است؟
براي من فرقي نمي كرد
بوي تنت را از كدام كارخانه گرفته اي،
و ساعت دور مچت به
چه قيمتي تيك تاك مي كند،
براي من نگاهت فرق مي كرد
و لبخندت كه جز چشم هاي تو
شعبه ي ديگري نداشت..!
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
و كفش هايت بوي پوست
كدام زبان بسته را بدهد بهتر است؟
براي من فرقي نمي كرد
بوي تنت را از كدام كارخانه گرفته اي،
و ساعت دور مچت به
چه قيمتي تيك تاك مي كند،
براي من نگاهت فرق مي كرد
و لبخندت كه جز چشم هاي تو
شعبه ي ديگري نداشت..!
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
چه تَن غمگينی!
تَنی كه در آهنگ دوست داشتنت
نه زيسته باشد !
نه مرده باشد !
نه رقصيده باشد...
نُت های خستگی ست
روز و شبی كه با انگشتهای تو كوك نمی شود.
دوستت دارم
و به صدای تو گوش می كنم
دوستت دارم
و همه چيز اين دنيا را آهنگی غمگين
به هم ربط داده ست...
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
تَنی كه در آهنگ دوست داشتنت
نه زيسته باشد !
نه مرده باشد !
نه رقصيده باشد...
نُت های خستگی ست
روز و شبی كه با انگشتهای تو كوك نمی شود.
دوستت دارم
و به صدای تو گوش می كنم
دوستت دارم
و همه چيز اين دنيا را آهنگی غمگين
به هم ربط داده ست...
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
از اندوه تو ممنونم
كه لای در را باز گذاشت
و آن چراغ كوچك را روشن نگه داشت
تا هر ساعتی شد، برگردم
هيچ كجا مثل اندوه تو،
خانهء من نمیشود
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
كه لای در را باز گذاشت
و آن چراغ كوچك را روشن نگه داشت
تا هر ساعتی شد، برگردم
هيچ كجا مثل اندوه تو،
خانهء من نمیشود
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
خوشحالم
كه سال هاست
چهارده ساله نيستم
و عشق دقيقاً همان رنگى را دارد
كه دارد
سياهى
كه در آن چند قطره فراموشى چكيده باشد
#ستاره_جوادزاده
خوشحالم
كه سال هاست
چهارده ساله نيستم
و عشق دقيقاً همان رنگى را دارد
كه دارد
سياهى
كه در آن چند قطره فراموشى چكيده باشد
#ستاره_جوادزاده