عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
پاییز به منِ بی تو چه ربطی دارد؟
فصل شکستن استخوان‌های برگ
فصل وزیدن آهی مدام و عریانی درخت
فصل ابراز عجولانه‌ی دوستت دارم
فصل کافه‌هایی که تمام دخلشان از عشق است
فصل همبستری موی تو با بادها
فصل چتر شدن
فصل خنده‌های خیس مردی که
پالتو‌اش تو را بلعیده ..

#رسول_ادهمی

@asheghanehaye_fatima
خورشید
چه شباهت عجیبی به تو دارد
بالاتر بایست
که آفتاب به لباس تو بیشتر می آید ..
بتاب گر چه من این پایین
گیر سایه ای سنگینم
بتاب که تو از سرِ زمین بسیاری ..!
لبخند بزن به آغاز
که این کوه به تابیدن آفتاب
این چنین محکم و سخت
روی حرفش ایستاده
و تکانِ دلش اندازه
چند سنگ ریزه بیشتر نیست ...



#رسول_ادهمی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
دلتنگی همیشگی نیست.
قلب هم شبیه لباس
روزی
برای خریدارش جا باز می کند...!!!

#رسول_ادهمی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

مردها
خانه ای می خرند
که پنجره ای داشته باشد
زن ها
پنجره ای می خرند
که خانه هم نداشت نداشت...

#رسول_ادهمی
از من فقط خبر داشت، همین!
مثل مردمی که می‌دانند جایی از جهان جنگ است...


#رسول‌_ادهمی

@asheghanehaye_fatima
چیزی را بهانه کن برگرد
وانمود کن آمدی دنبال آن شال مشکی
یا نه برای شناسنامه برداشتن برگشتی
بیا طاقچه را به هم بریز و
همین طور جلوی چشم من
این سو و آن سو برو
به روی خودت نیاور که
دلت می خواهد چمدانت را باز کنی،
بمانی به هوای خستگی در کردن
و کلافه از کجاست..؟ کو..؟ گفتن ها
بنشین، آری بنشین
نشستن یعنی بودن
کمی بیشتر بودن
یعنی نیم نگاهی دوباره به هم انداختن
یعنی گرفتن دست های تو
و آغازِ ِ "جان ِ من نرو بمان" های من.

#رسول_ادهمی


@asheghanehaye_fatima
گفتم مادربزرگ نمی خواهی بروی دکتر چین و چروک دور لب هایت را برداری، کمی جوان شوی و زیباتر؟
خندید و گفت خدا بیامرز پدر بزرگت مرا با همین اسناد و مدارک هم سخت می شناسد،
اینها رد بوسه های آن دورانند، ما به پای هم پیر نشدیم که حسرت جوانی بخوریم،
گفتم از کجا می فهمد، این لب همان لب است و این غنچه همان غنچه؟
گفت باغبان هم نفهمد، گل که خوب می داند کدام باغچه روییده.

#رسول_ادهمی


@asheghanehaye_fatima
.

آن روزها،
شغلم
شنیدنِ صدای تو بود
و کار و بارم سکّه..!

#رسول_ادهمی


@asheghanehaye_fatima
زنی در اتوبوس مشغول تماشای من است
سرم را به سمت او بر نمی‌گردانم
چه خوب است وقتی وانمود می‌کنی حواست نیست
و جهان ربطی به تو ندارد
با این که شک ندارم زیباست
ولی دلم نمی‌خواهد نگاهش کنم
شاید می‌ترسم سرش را پایین بیندازد
طوری که انگار نه انگار به من زل زده بود

دوست دارم همه‌ی مسیر مرا برانداز کند
پس نمی‌بینمش

دیده شدن، خوب دیده شدن
هر چند تجربه‌اش را زیاد نداشته‌ام‌ اما
حال آدم را تغییر می‌دهد.

مهم نیست،
دلیل تماشای تو زیبایی‌ست یا زشتی
بدلباسی‌ست یا خنده‌دار بودنت
همین که چشم‌های کسی که نمی‌شناسی
کمی مشغول توست
عجیب به نظر می‌آید
و عجیب‌تر این که نمی‌دانی هنوز دارد نگاه می‌کند
یا خیلی جلوتر پیاده شده!


#رسول_ادهمی
از مجموعه شعر:
دنیا بدون تو یکی دو شماره تنگ است



@asheghanehaye_fatima